در تمام سال هایی که در جزیره هرمز زندگی کردم، افراد بسیاری با من مخالفت کردند و دردسر ایجاد کردند. سعی آنها بر این بود که من را تخریب کنند. دلایل متنوعی در پس پرده وجود داشت. اغلب آنها آدم های اجیر شده زمین خوارهایی بودند که تاب آوری انتقاد نداشتند. هر زمانیکه دلسوز میراث فرهنگی و محیط زیست باشید باید هزینه آن را بپردازید.
نکته مهم: چرا این نوشته ها منتشر شدند؟ دلیل آن این است کنش گری من در هرمز بخشی از هنر من است. از زمانیکه این نوشته ها را منتشر می کنم صدای مخالفین کمرنگ شده است. بنابراین برای من مصونیت می آورد. چون افراد مخالف حالا به هزینه نوشتن علیه من فکر می کنند. علاوه بر این برای مطالعات فرهنگی لازم است این تجربه ها مستند شوند.
اولین مخالفت ها با من در جزیره توسط افرادی شروع شد که من را به هرمزگان دعوت کرده بودند. آنها اغلب از اعضای سابق انجمن هنرهای تجسمی هرمزگان بودند.
زمانیکه که این افراد حضور احسان رسولف در جزیره هرمز را ریل گذاری و تسهیل کردند رفتار آنها پیچیده تر شد. آنها سال ها به روش نیابتی افراد مستعد را برای دردسر سازی تحریک کردند. کاملا موفق بودند. هر زمانی که آنها را می بینم با هم سلام و گفتگو می کنیم. این نوشتار کینه نیست، بلکه ثبت زندگی و تحلیل چرایی مشکلات من در جزیره را بازگو می کند.
در تابستان 1397 زمانیکه من جزیره نبودم دوستان هرمزی در شبکه اجتماعی واتساپ تصاویری از خانه جری پولاک ارسال کردند که و مدعی بودند که آنجا را دارند تخریب می کنند. من هم در اینستاگرام مطلبی نوشته بودم که بیشتر سوال می پرسید. آیا میراث فرهنگی هرمزگان بر این فرایند نظارت دارد؟
اگر در جوامع کوچک در جهت حفظ میراث فرهنگی، محیط زیست و یا بهبود شرایط رفاهی و اجتماعی تلاش کنید بهای سختی را باید بپردازید. کنش گری شما پیامدها و واکنش هایی نیابتی به همراه خواهد داشت و به شما حمله می کنند. بعد ها فهمیدم برای مرمت این بنا هیچ فراید قانونی طی نشده است. احسان رسولف و عوامل او با ارتباطاتی که داشتند نه تنها با ساخت کافه رونگ در جلوی این بنا کاری غیر اخلاقی انجام دادند، بلکه میراث فرهنگی و اداره بنادر بر روی همه اشباهات در پوش گذاشتند.
در چند سال گذشته کارکردهای بسیار متنوعی ادعا شده است. پایگاه گردشگری و موزه دریایی و … آیا عملی شد؟ فقط برای آرام سازی رسانه ها خبرهای کارشناسی نشده را ارسال کردند. در این روند مخدوش شدن منظر بصری خانه جری پولاک فراموش شد.
ساخت یک بنا متعلق به احسان رسولف در مقابل بنای ثبت شده میراث فرهنگی در بندر جزیره هرمز
همیشه افرادی که موزه من را بازدید می کردند این انتظار را داشته اند و دارند که به عنوان فردی که در جزیره هرمز زندگی با زمین خواری مخالفت کنم در جهت حفظ محیط زیست تلاش کنم و با توجه به تجربیاتم در بهبود خدمات شهری نقش داشته باشم. اما چرا ممکن است ما تصمیم بگیریم که در همه امور دخالت نکنیم؟
در سال ۱۳۹۸ مطلبی در خصوص کمپ گردشگری ماجرا نوشتم. پرسش این بود که این مکان اقامتگاه است یا بومگردی. ابتدا اقامتگاه بومگردی معرفی شد. کار که تمام شد عنوان آن به هتل تغییر کرد. چون در شروع کار اخذ مجوز برای هتل در طبیعت حساسیت داشت. اما عنوان بومگردی می توانست طعم زیست محیطی داشته باشد.
هیچوقت افراد زیر نظر احسان رسولف در جزیره هرمز توان پاسخگویی علمی و منطقی نداشتند. همیشه آتش به اختیارهای ماجرا دوست که اعضای سابق انجمن هنرهای تجسمی آنها را راهنمایی می کردند با به کارگیری نگهبانان اقامتگاه ماجرا به صورت نیابتی چالش ایجاد می کردند.
حمل و نقل شهری در هرمز نابسامانی های زیادی دارد. یا وسیله نیست و یا اگر یک جابجایی شهری درخواست شود کرایه بالاتری درخوست می شود. چند سال قبل زمانیکه مطلبی در اینستاگرام نوشتم افراد وابسته به اقامتگاه ماجرا در شبکه های اجتماعی راننده ها جو سازی را شروع کردند.
جوامع محلی در این موارد بسیار تاثیر پذیر هستند. یک نفر به بهانه دلسوزی می تواند آنها را تحریک کند.
بسیاری از افرادی که از موزه من بازدید می کنند از من سوال می کنند که چرا در سطح استان هیچ تیلیغی در مورد موزه دکتر نادعلیان دیده نمی شود؟ چرا هیچ اطلاعیه و علامتی وجود ندارد؟ یا اینکه گردشگرانی به ما می گویند وقتی به یک راننده می گوئیم ما را به موزه ببرید. در مقابل درخواست ما می گوید موزه تعطیل است.
حالا که زمان گذشته است بد نیست بدانیم چه افرادی زمینه گشتن چمدان من را فراهم کردند؟ راننده ای که من او را نمی شناسم چگونه این ذهنیت برایش ایجاد شده بود که من خاک از جزیره می برم؟ هدف و انگیزه افرادی که چنین راننده هایی را به کار گرفتند چه بود؟ به هر حال در آن زمان مدیریت اسکله شش دانگ در اختیار آدم های احسان رسولف بود. به بهانه جستجوی خاک چمدان من را گشتند و چیزی در آن نبود.
چمدان مشکوک احمد نادعلیان در اسکله جزیره هرمز سال 1399
اگر ماجرایِ ماجرا را ماجراجویی نمی کنم. حالا بنا به دلایلی فعالیت های او در تهران کمرنگ شوه است.. او بواسطه پدرش جلال رسولف سرمایه اش را را مدیون نظام فعلی بود. اما دوگانه سوز بود. او دوست داشت هر دو دنیا را داشته باشد. رسانه های اصولگرها از “احسان رسولاف” را آقازاده ای مشهور (فرزند جلال رسولاف مدیر سابق سیستم بانکی و بیمه کشور) معرفی کردند و با او مخالف هستند. از دید اصولگرایان او را که تهیه کننده سینما و صاحب گالری محسن بود را تامین مالی پروژههای ضدامنیتی در حوزه هنر معرفی کردند. به همین دلیل. «کوشک رزیدنسی» پلمب شد. باا این حال ثروت پدرش و او در این نظام به دست آمده است.
در سال جاری زمزمه هایی در هرمز به گوش می رسد که هتل ماجرا به شرکت های دیگری واگذار شده است. به صورت زیر پوستی تبلیغاتی شروع شده است. امیدوارم مدیران جدید بر کارکنان فرو دست نظارت داشته باشند. برای حفاظت از محیط زیست باید خرد جمعی در یک جامعه رشد کند.
مخالفت ها با من محدود به زیر مجموعه اجسان رسولف نبود. آقای ثنایی با عنوان شرکت بهدین کیش می خواست آنجا مجموعه ای بسازد. با مسئولین جزیره از جمله بخشدار وقت که صحبت کردم تایید کرده که موافقت کرده اند. از دید من فاجعه بود. سئوال من این بود که چرا با ساخت این مجموعه موافقت کردید؟ پاسخ این بود: “یک نفر مثل نادعلیان جلوی آن را می گیرد”.
برای جلو گیری از این پروژه با مسئولین وقت میراث جلسه داشتم. متوقف شدن این کار موجب شد که سرمایه گذار متنی بنویسید و بگوید نادعلیان در همه کارها دخالت می کند. او خود را منجی می داند. تبارشناسی منجی از اینجا شروع شد.
چرا مخالفین من زیاد هستند؟ برای اینکه راه سختی را انتخاب کرده بودم. کلید واژه های منجی و پیتزا و … زیاد تکرار شده است. بسیاری از مخالفت ها از طرف افرادی بر سر زبان ها افتاده است که من نسبت به رفتار آنها در محیط زیست انتقاد داشته ام.
قسمتی از سازه ساخته شده بود و تا لبه ساحل گچ ریخته شده بود. این یعنی محروم کردن همه گردشگران و راننده ها برای دیدن اینجا و کسب و خصوصی سازی ساحل بود.
اگر چه هر متخصص سازه ای خیلی زود متوجه می شد که صخره های نزدیک به ارتفاع تاب آوری چنین سازه هایی را ندارند. فقط فتو شاپ بود.صخره های نزدیک پرتگاه پس از مدتی به صورت طبیعی ریزش کرد و حجاری های من هم فرو ریختند. اما ویلاها قرار بود که در بالای جاده ساخته شود.
در تاریخ ۱۴۰۳/۰۹/۰۷. آقای ثنایی این متن را برای من ارسال کردند
سلام جناب آقای دکتر نادعلیان
امروز مورخ ۱۴۰۳/۰۹/۰ متنی از شما در سایت nadalian.com به تاریخ ۴ دی ۱۴۰۲ دیدم که خلاف واقع است.
اینجانب هیچ ملک و املاکی و درآمد و انتفاعی در هرمز داشته و ندارم و عکسی که به عنوان ساخت ویلاها شخصی آقای ثنائی منتشر کردید مربوط به ساخت محوطه خدمات سرویس بهداشتی و سکوی استراحت و نماز است که قبلا میراث فرهنگی اقداماتی اقداماتی انجام داده بود و طبق نقشه و تایید آن اداره و جهت استفاده عمومی بوده است. لذا ویلای سازی شخصی نیست و تاکید می گردد اینجانب هیچگونه زمین، ملک و املاکی و انتفاعی در هرمز داشته و ندارم و کلیه اموال ، تجهیزات و همچنین لوازم اداری و دفتری را طی صورتجلسه ای به هنرمندان عزیز هرمز بدون هیچ چشم داشتی تقدیم نمودم و در قبال آن درخواست کردم کلیپی از فرهنگ ایثار و شهادت مردم شهید پرور هرمز تهیه کنند که صورت جلسه آن موجود و قابل سئوال و پیگیری است.
همچنین تصاویر دیگری که به عنوان پروژه ویلا سازی آقای ثنائی آورده اید یک ایده و پیشنهاد با کارگرد ایجاد مرکز تخصصی آموزشی فرهنگی طبیعت گردی و زمین شناسی بین المللی است که استقبال نشد.
با احترام: ثنائی
در پاسخ به ایشان باید یاد آوری کنم تصاویر بالا از سایت ایشان اقتباس شده بود. در سالهایی که آقای ثنایی در جزیره هرمز دفتر داشتند به همراه حسن و محمد دریاپیما و همچنین حمیده پورشمالی با ایشان جلسه ای داشتیم. ایشان در آن جلسه گفتند که دوست دارند برای باشگاه پرسپولیس مجموعه ای بسازند. با اینوجود نظر فعلی ایشان منعکس شد.
تکرار می کنم که هر فردی اگر حتی شما اگر کاری جدی انجام دهد مخالفین زیادی خواهید داشت. دلایل متنوعی برای مخالفت با من وجود داشت و شاید کمتر هنوز وجود دارد. از دیگر دلایل می تواند کم آوردن افرادی که مسئول هستند و در مقایسه با شما خود را کوچک می پندارند. افرادی که به شما حسادت می کنند. افرادی که منافعشان پیرو کنشگری اجتماعی و محیط زیستی شما تهدید می شود. البته ممکن است ما اشتباهی انجام داده باشیم و متوجه اشتباهمان نشویم.
در سال 1391 به منظور بازاریابی و فروش آثار دختران و زنان به اسکله جزیره هرمز رفتم. پس از همراهی دو دختر هرمزی چند مرد رفتار بسیار خشنونت آمیزی داشتند. به من حمله کردند. پس از توهین نقاشی پشت شیشه را شکستند و در پایان یکی از آنها به من سیلی زد. یکی از آنها احمد رنجبری خبرنگار جزیره هرمز بود. زمانیکه برای اعتراض به دفتر بخشداری رفتم یکی از افرادی که در اسکله مزاحمت ایجاد کرده بود به آنها آمده بود و در حضور بخشدار صورت من را با سیلی سرخ کرد.
شکستن آثار زنان و حمله به احمد نادعلیان در جزیره هرمز
چرا احمد رنجبری که خبرنگار هرمز است به من سیلی زد؟ برای اینکه او خبرنگار بود و نمی توانست خبر را به خوبی در حد یک استان مخابره کند. من خبر نگار نبودم و اخبارم در سطح ملی و بین المللی بازتاب داشت. او در حد توان خودش تلاش می کرد. حضور من موجب شده بود او کوچک پنداشته شود. علاوه بر این همسر او او از دولت بودجه می گرفت و کانون بانون را مدیریت می کرد. موفق نبودند. فعالیت های من این سئوال را ایجاد می کرد که چرا با توجه به بودجه ای که می گیرند نمی توانند به خوبی زمینه اشتغال بانوان را ایجاد کنند؟
در یکی از شبکه های اجتماعی بنام هرمز اندیشه که خودم عضو بودم احمد رنجبری یا افرادی با نوشتن مطالبی علیه نادعلیان در جمع احساس قدرت می کردند.
نوشته احمد رنجبری در چی رو بزنم خلبان و مهندس یا د…. منظور از د همان دکتر بود. جوامع کوچک گاهی افراد بسیار کوچک از خود را در مسند امور دارند. فکر کنید که در یک شبکه اجتماعی دو امام جمعه و مسئولین شهر حضور دارند و یک جوان چه مطلبی را می نویسد؟!!!
آنها مدرک من را خواستند؟ آنها شک داشتند. البته حاج آقا گلزاری علی رغم محبت های بسیاری که به من داشت گاهی بدش نمی آمد به حسن گلزاری میدان بدهد. چرا؟ هنوز نمی دانم.
و هنوز نمی دانم که چرا یک بار حر گلزاری که یک روحانی است من را اجنبی خطاب کردند؟
شما با حضور در شبکه های اجتماعی مناطق کوچک متوجه می شوید که گاهی افراد با دانش کم به خودشان اجازه می دهند که هر آنچه که دلشان می خواهد بنویسند. در چنین شبکه هایی آنها تشویق نیز می شوند.
گاهی با استفاده از تصویر نوشته های صفحه اینستاگرامی من به دوستانم و خود توهین شد. این توهین توسط افرادی انجام می شد که امامان جمعه شهر بودند.
آنچه که عجیب است مطالب در شبکه های اجتماعی هرمز توسط چه افرادی و در چه جایگاهی نوشته می شود. اگر ایرادی ندارد من راضی هستم و برای توصیف دنیایی که در آن زندگی می کنم دیدگاه ها را منتشر می کنم. اگر بازنشر و نوشتن در مورد دیگران بد است، برای همه بد است.
نوشته الحاقی آن نشان می داد بیشتر برای سرگرمی بوده است. همه می دانند که امروزه در فضای مجازی این نوع فیلم ها و تصاویر پخش می شود. فکر می کنم شاید در جامعه ای که ما فردی را نشناسیم و فرد راضی باشد ایرادی ندارد. برای هنر اجرا و نشر آن من رضایت دارم.
در مورد قضاوت آنان سئوال دارم؟ چه کسی برای شیوخ دعا کند؟ آیا آنان محتاج دعا هستند؟
آثار هنری تولید شده با استفاده از نوشته در باره خودم را تدریجا منتشر و برای نمایش و فروش ارائه می دهم. عاقل آن است که با جملات نه چندان خوش بینانه دیگران اعتبار فرهنگی و ثروت کسب کند. نویسندگان این مطالب علیه من در گذر زمان پشیمان می شوند.
نتیجه همنشینی و یا ستیز با نادعلیان: نقدی بر بازنشر یک ویدئو در شبکه های اجتماعی در جزیره هرمز
افرادی که در هرمز زندگی می کنند می توانند قضاوت کنند که تا چه میزان تصویری که آقا کمال از هرمز ارائه داده است واقعیت دارد؟ هرچه که توضیح دادم که آن فیلم مورد نظر ایشان متعلق به کارگردان محترم مرحوم خسرو سینایی بوده است، متوجه نشد. در نهایت کمال را از دایره دوستانم حذف کردم. تا کنون در جزیره هرمز افرادی کمی هستند که تفاوت کارگردان کار یک کارگردان و موضوعی که او از آن الهام گرفته است بدانند. !!! بعد از این نوشته تصادفا آقا کمال در تیاب بندر جزیره هرمز دیدم. کمی توضیح دادم . ظاهرا متوجه شد و عذرخواهی کرد. بسیاری از هرمزی ها دو تا شخصیت دارند، مجازی و حضوری. مجازی گاهی خشن، حضوری خیلی مهربان و همراه. درود بر آقا کمال مهربان.
مرحوم سینایی همیشه می گفت که جزیره رنگین شداد ترین فیلم من است. اما در سایه دیدگاه های تعدادی از هنرمندان بندرعباس این فیلم بد جوری در ذهن بعضی از مردم حک شد. نوشته زیر را ببینید.
پیامدها و واکنش ها به فیلم جزیره رنگین خسرو سینایی
همه مخالفت نمی کردند. دوباره یادآوری می کنم اغلب مسئولین و اکثر مردم حامی من بوده اند. اما صدای منتقدان و مخالفان در شبکه اجتماعی رساتر بود. سعی کردم واقعیت را بنویسم. شک ندارم هر کسی در یک محیط مشابه به اندازه من تاثیر گزار باشد با چالش های جدی روبرو خواهد شد.
Views: 64