در سال 1395 زینت دریایی به من گفت که یک خانه تاریخی را می خواهند در مرکز بافت تاریخی لافت بفروشند. او پیشنهاد داد که این خانه را خریداری کنیم. ابتدا قرار بود که خانه را ما دو نفر خریداری کنیم. اما در روز خرید خانه گفت من هزینه ای ندارم. یکی از دوستانم مشارکت می کند و من بعدا پول می دهم. همسرم راضی نبود که به یک باره شریک دیگری اضافه می شود. اما من سخت نگرفتم و قبول کردم. من و همسرم برای نمایش فیلم جزیره رنگین آقای سینایی همزمان با روز خلیج فارس به بندر عباس رفته بودیم. این خانه در روز دهم اردیبهشت (روز خلیج فارس) روزی که در بندر عباس فضای خاصی را برای من ایجاد کرده بودند خریداری شد.
پیامدها و واکنش ها به فیلم جزیره رنگین خسرو سینایی
مساحت خانه 343 متر بود. بادگیر داشت، دو درب ورودی (یکی از خیابان سنگ فرش اصلی تاریخی و یکی از کوچه پشتی) و اتاق های زیادی داشت. در بنگاه من بیست میلیون تومان پرداخت کردم. آقای مظفری یکی دور روز بعد هزینه را داده بود و خانم زینت دریای یک چگ دادند.
زمانیکه خانه را خریدیم اتاق ها پر از وسایل زندگی کهنه بود که تخلیه نشده بود. با کمک افراد فامیل زینت وسایل تخلیه شدند و خانه تمیز شد.
خیلی زود چالشی پیش آمد. مدتی بعد از خرید خانه لافت خانوده ای که خانه را به فروش رسانده بودند به سلخ رفته بودند و درخواست آنها این بود که خانه را پس بدهیم. !!! آنها از شیخ نادر که یکی از روحانیون معتمد و با نفوذ لافت هستند خواسته بودند که آنها را همراهی کنند. آنچه که زینت به من گفت و بعد ها از دیگران شنیدم گویا امام جمعه وقت خوابی دیده بوده است و طرح آن موجب شده بود که یکی از خواهران محمد احمد شریف نیز خواب ببینند. همه این مسائل در حافظه تاریخی مردم لافت ثبت شده است. در تمام سال هایی که در لافت کار کردم از افراد زیادی روایت ها مختلفی شنیدم و واکنش های مختلفی دیدم. مجالی فراهم شود جزئیات بیشتری خواهم نوشت. بنا به دلال متعددی من نمی توانستم خانه را پس بدهم. به همین دلیل درخواست من به پس دادن خانه منفی بود.
یکی از دلگرمی های من نظر آقا سید پوازی بود. ایشان پدر امام جمعه بودند. هر زمانیکه به خانه خریده شده در لافت می رفتم آقا سید پوازی را می دیدم. در روبروی خانه ای که خریداری کردیم مغازه داشتند. او در آن زمان که در قید حیات بود رئیس شورای حل اختلاف بود. او می گفت که مالکین خانه برگه ای تنظیم کرده بودند و می خواستند از شکایت کنند. و گفت من به آنها گفته ام که آقای نادعلیان باید از شما شکایت کند. بعد ها از محمد احمد شریف پرسیدم تائید کرد که بله آنها برگه ای نوشته بودند و به آقا سید مراجعه کرده بودند. آقا سید در خصوص خرید خانه نگاه بازی داشت. زمانیکه از او پرسیدم که چرا این واکنش ها را نشان می دهند گفت با گذشت زمان عادی خواهد شد. نسل قدیم لافت به دلیل سفار بودن و سفر کردن، معاشرت با انگلیسی ها و هندی ها که حتی بعضی از آنها بودایی بودند اهل تساهل بودند. آیا در زمانه ما ممکن است معبد هندو های دیگری در هرمزگان ساخته شود؟
از آقا سید یک دفتر حساب کتاب به یادگار دارم. بسیاری از افرادی که خرید می کردند بدهی های آنها نوشته می شد. زمانیکه هزینه ها پرداخت شد بدهی ها خط می خوردند. من دفتر حساب و کتابش را خیلی دوست داشتم. به من قول داده بود که دفترش را به یادگار به من بدهد. قبل از آنکه دفتر کامل پر شود از دنیا رفتند. پس از مرگ او از نوه اش دفتر امانتی را گرفتم. حساب ها پرداخت شده بود. حالا در مجموعه ما این دفتر در کنار سایر اسناد نگهداری می شود.
علاوه بر حمایت آقا سید ، از دید من و همسرم درخواست پس دادن خانه به دلیل خواب نه شرعی بود ، نه قانونی و نه اخلاقی.
من از فضای چالش برانگیز هرمز دور شده بودم. این ذهنیت را در هرمز ایجاد کرده بودند که نادعلیان را از هرمز بیرون کردند!!!
در همین روزها بود که به دلیل نمایش فیلم آفای خسرو سینایی آقای مصطفی روشی گفته بود: “از امشب من شروع کردم که این شیطان به ظاهر فرشته رو از هرمزگان بندازم بیرون احتمالش کمه که موفق بشم . ولی همه ی تلاشم رو میکنم . من حتی به دو تا از نماینده های مجلس و چند تا از مسئولین و چند نفر از مردم هرمز هم زنگ زدم و قول همکاری دادن و تا هر وقت از این استان بیرون نره اروم نمیگیرم حتی اگه صد سال طول بکشه .” این مسائل را آقای روشی به این دلیل بیان کرده بود که فیلم ایشان در جشنواده خلیج فارس انتخاب نشده بود. و گذشت زمان نشان داد که ایشان از صحنه هنر هرمزگان ناپدید شدند و من هنوز در هرمز، روستاهای قشم و لافت کار می کنم. برای اطلاعات بیشتر لینک زیر را ببینید.
پیامدها و واکنش ها به فیلم جزیره رنگین خسرو سینایی
اگر من پس دادن خانه لافت را می پذیرفتم این ذهنیت ایجاد می شد که حتما خلافی انجام داده ام. با خودم فکر کردم و مطمئن شدم که خرید یک خانه گناه نیست. زمانیکه شیخ نادر به سلخ رفته بود تلفنی با هم صحبت کردیم. به او گفتم که همسرم چندان موافق خرید یک خانه جدید نبوده است. من با او صحبت کردم و موافقت کردند. اما حالا اگر می گفته ام که افراد دیگری خواب دیده اند و باید پس بدهیم برای من و همسرم قابل قبول نبود. بعدها که با شیخ نادر بیشتر دوست شدیم به من گفت که یکی از مقامات اوقاف از تهران به او تلفن زده است و به او گفته اند که نادعلیان عکس می گیرد و به خارجی ها می فروشد و می گوید این افراد پیتزا بلد نیستند. این ادبیات نشان می داد که همان افرادی که زمانی سکان دار انجمن هنرهای تجسمی هرمزگان بودند با کمک امیر کبیرشان و افراد دیگری که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مسئولیت داشتند سنگ تمام گذاشته بودند. آنها از زمانیکه در سلخ کار می کردم نیز بیکار نبودند.
آنچه که حالا برای من قابل درک است نگرانی یک جامعه محلی نسبت به حضور و زیستن افرادی است که با سنت رایج موجود رفتاری متفاوت داشته باشند. هر خوابی تعبیری دارد. به هر حال شاید من غرب زده و در غرب درس خوانده نماینده یک فرهنگ غربی تلقی می شوم که به آخرت بی اعتنا و به مسائل دنیوی توجه دارم. رویارویی این دو جریان همیشه چالش برانگیز است.
شرایط موجود فعلی رضایت بخش اس که حالا آقای پوازی به عنوان رئیس شورای شهر از گردشگری حمایت می کنند و حامی فعالیت های ما هستند. ارتباط خوب و صمیمیتی با خانواده ای دارم که خانه را به فروش رساندند. سوء تفاهم ها برطرف شده است. آنها از وضعیت موجود راضی هستند.
اما باید اعلام کنم که چند سال طول کشید، گفتگوهای بسیاری با افراد مختلف انجام شد و سرانجام نگاه ها عوض شود. در سال 1395 چند ماه پس از خرید خانه در مهر ماه با همسرم به قشم رفتم ، چندین بار با آقای پوازی که امام جمعه بودند و آقای اخلاصی جلسه داشتیم. در آن زمان آقای اخلاصی نیز پیگیر بودند که این خانه پس داده شود.
پس از خرید خانه در یکی از مهد کودک ها برای زنان و دختران لافتی کلاس پارچه نقاشی برگزار کردم. موضوع برگزاری کلاس جالب بود. زینت به آقای اخلاصی گفته بود که اگر به آقای نادعلیان اجازه بدهید که برای زنان کلاس های آموزشی برگزار کند راضی می شود که خانه را پس بدهد. اما من شخصا چنین قولی نداده بودم.
اغلب روزهای شنبه و یکشنبه به خانه خریداری شده در لافت می رفتم و در یکی از اتاق های بزرگ آن برای شاگردانم رنگ درست می کردم و گاهی کارهای هنری انجام می دادم.
یک بار برای ساخت رنگ به خانه خریداری شده رفتم. بعد از نیم ساعت زینت با من تماس گرفت و گفت شما در داخل خانه هستید؟ گفتم بله. گفت چرا رفتید آنجا؟ گفته من هم مالک خانه هستم. گویا یکی از لافتی ها به آقای اخلاصی گفته بود و ایشان نیز به زینت خبر داده بود. بعد ها موضوع برعکس شد. شاگردان زیادی داشتم که تدریجا از آنها خواسته شده بود از من دوری کنند و نقاشی نکنند.
از همان سال اول یکی از اتاق های ضلع غربی خانه را به نگارخانه تبدیل کردم و به صورت محدود گردشگرانی که دوستان من معرفی می کردند بازدید می کردند و آثار زنان روستاهای قشم را خریداری می کردند.
یکی دو سال بود کسی پیگیری نمی کرد. بعد ها متوجه شدم که در این مدت زینت دریایی و شریک دیگر آقای ظفری خانه را دوباره به مالکین اولیه فروخته اند. با توجه به ماده ۸۰۸ قانون مدنی این حق من بود و اولویت با من بود که کل خانه را به عنوان شریک من بخرم. شاید یکی از دلایل سکوت همین بود که زمان سپری شود. پس از اینکه متوجه شدم اعتراضی نکردم و مالکین قبلی را به عنوان شریک پذیرفتم.
پس از مدتی گاهی مالکین قبلی به عنوان شریک مراجعه می کردند و اعتراض می کردند که من نباید اینجا کار کنم. کمی هم اختلاف وجود داشت و چند بار تنش بوجود آمد. در یک فرایند پرچالش با پادر میانی شیخ حامد و شیخ نادر که از روحانیون معتمد بودند توافق کردیم که یک صد و چهار ده متر از بخش شرقی حانه به من تعلق بگیرد و با هزینه خودم دیوار کشی کردم. حالا با خانواده که مالک قبلی خانه بودند ارتباط خوبی داریم. آنها من را به عروسی محمد پسرشان دعوت کردند. گاهی برای بازدید به خانه آنها می رویم و گاهی آنها برای بازدید خانه پدری خودشان به نگارخانه و کارگاه می آیند.
فکر می کنم در این شرایط و با افرایش ارزش اقتصادی خانه زینت دریایی پشیمان باشد. به همین دلیل متاسفانه گاهی در جمع دوستان (استادان سفال در اسفند 1394) زینت روایتی را بیان می کند که با واقعیت فاصله دارد. او در جمع دوستان من گفت که من با مسئولین لافت و خانواده ای که قبلا مالک خانه لافت بوده اند تبانی کرده ام که زینت خانه را به آنها بازگرداند. اما من مدت ها پس از فروش و بازگرداندن خانه متوجه شدم. حتما سند و زمان آن موجود است. بلاخره برای صدور سند شش دانگ فروشنامه باید ارائه شود. گذشت زمان خیلی از مسائل را شفاف می نماید. علی رغم این مسائل من با خانواده زینت دوست هستم و این حرف ها را می شنوم ولی جدی نمی گیرم. هر زمانی به سلخ بروم در خانه آنها رفت آمد دارم.
در یک گفتگوی مستند که به صورت فیلم نزد من موجود است زینت روایت های دیگری بیان کرده است و نزد بنده محفوظ است. او می گوید که در خصوص خانه لافت تهدید شده است و خانه را پس داده است. زینت همیشه تهدید ها را به من نیز منعکس می کرد. اما من مسیر خودم را پیش گرفتم. برای من آنچه که مهم است ما در هر شرایطی کار کنیم و به اهداف خود دسترسی پیدا کنیم. توقف هنر برای من یعنی توقف زندگی. کار من ممکن کردن غیر ممکن هاست.
خانه دکتر نادعلیان در بندر تاریخی لافت
Views: 13