سفرهای احمد نادعلیان به نقاط مختلف ایران

از سال 63 تا 69 به صورت پیوسته به سراسر ایران سفر کردم. در طول سفر طراحی می کردم و در هر چیزی اسلاید تهیه می کردم:هزاران طراحی و حدود 12 هزار تا اسلاید از طبیعت ، زندگی ، چهره ها ، پوشش اقوام ،  آداب و رسوم ، صنایع دستی ، معماری و تزئینات …  نقاط مختلف ایران تهید شد.  من اغلب تنها سفر میکردم و گاهی از زندگی شخصی خودم عکاسی می کردم.

بعضی ار مناطق ایران مثل محل زیست کوچروهای سنگسری و ترکمن صحرا در شمال شرقی ایران و سواحل جنوب مقاصد همیشگی من بودند و به دفعات به این مناطق سفر می کردم. علاوه بر این سفر های پی در پی به بسیاری از نقاط ایران یک یا چند بار سفر کردم.  از سفرهایم خاطرات زیادی دارم. در این نوشته به چند نمونه اشاره می کنم.

احمد نادعلیان در یک سیاه چادر سنگسری، ییلاق گل زرد، همان محلی که در دوران کودکی با بزغاله ها بازی می کرد.
احمد نادعلیان در یک سیاه چادر سنگسری، ییلاق گل زرد، همان محلی که در دوران کودکی با بزغاله ها بازی می کرد.

 

کیسه خواب، کوله ها، تخته طراحی و اشتر گلی از میناب
محل خواب احمد نادعلیان در ساحل بندر عباس، کیسه خواب، کوله ها، تخته طراحی و اشتر گلی از میناب

در هر جایی ممکن بود بخوابم. یک شب در ساحل بندر عباس خوابیدم- این عکس را بعد از خوردن صبحانه گرفتم، کوله ها، کتانی که بالش من نیز بود.

 

نمای یک خانه و کودکان در استان مازندران

دختر و سوزندوزی مادرش، استان مازندران

یکی از عکس های تهیه شده احمد نادعلیان از زنان رامیان در سال 1364

سال 64 یکی از سفرهایم 2 ماه طول کشید. از تهران به همدان، بعد کردستان و تا مریوان پیش رفتم. دریاچه زریوار را دیدم. در شهر تانک ها بودند. از آنجا مسیر کردستان را به طرف آذربایجان غربی طی کردم . قره کلیسا را دیدم و به ماکو رفتم. پس از سیر و سفر در آذربایجان غربی و شرقی به جلفا رفتم. در آن زمان اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت. از مسیر مرزی به کلیسای سنت استپانوس رفتم. در آنزمان در آنجا هیچ کسی نبود. بعد به اردبیل و از مسیر آستارا به جنگل های تالش رفتم. ذر آنجا تب مالت گرفتم و راهی تهران شدم.

در روزهایی که سفر می کردم در محیط عمومی از مردم عادی طراحی می کردم. در شهر همدان درحال طراحی بودم که مردم دورم جمع شده بود و خیلی شلوغ شده بود پلیس آمد مردم را متفرق کرد. زمانیکه من را برای تحقیق به اتاقکی در گوشه میدان بردند آقای پلیس از من خواست که از خود او طراحی کنم.

طراجی از مردم روشی بود که با آنها دوست می شدم. من را به خانه خودشان می بردند. پذیرایی می کردند. شب آنجا می ماندم. تا این حد که اجازه پیدا می کردم از مراسم هایی عکس بگیرم که تا آن زمان به ندرت عکاسی شده بودند.

دراویش کرد  شب تا صبح شاهد مراسم آنها بودم و عکاسی میکردم- سمت چپ نشان میدهد که چاقو در سرش است

 

زمانی که من دانشجو بودم دوران جنگ تحمیلی بود. چند بار دز طول سفرهایم به مناطق و تا خط مقدم جبهه پیش رفتم.

 

عکس کتانی های جمع شده در چند سفر احمد نادعلیان سال 1364

 

احمد نادعلیان در جنگلهای تالش استان گیلان در کنار یک درخت مقدس

پوشش و رفتار من در طول سفر بی پیرایه بود. در آن زمان که جنگ بود، یک شلور شش جیب ، با کلاه حصیری و چفیه همراه من بود. در بسیاری از مناطق در محیط باز می خوابیدم. گاهی میهمان روستایی ها و عشایر بودم. در یکی از سفرهایم به شمال ، کنار دیواری نشسته بودم و در حال خوردن نان بودم.  بچه ای که با مادرش از آنجا عبور میکردند به زبان محلی گفت : مامان ، این گداهه رو ببین دوربین داره !!!

 

زن عشایر کرمانج (کرد قوچانی) و یکی از بافته هایش در سال 1364

جابجایی در یکی از شهرهای ترکمن صحرا با اسب و گاری

برای سفرها از هر وسیله ائی استفاده میکردم، اتوبوس، قطار، کامیون، تراکتور و حتی الاغ و بسیاری از موارد ساعتها پیاده راه میرفتم.

 

احمد نادعلیان در یکی از عروسی های ترکمن صحرا

در مرز ایران با اتحاد جماهیر شوروی سابق به اینچه برون سفر کردم. سفر به مناطق صفر مرزی خیلی سخت بود. زمانیکه در اینچه برون راه می رفتم، مامورین پاسگاه مرزی من را دستگیر کردند و به پاسگاه مرزی بردند. سئوالشان این بود که چرا به آنجا سفر کردم. در مدت زمانی که آنها میخواستند از مرکز و مقامات مافوق کسب تکلیف کنند من از سربازهایی که در حیاط پاسگاه در حال بازی والیبال بودند طراحی می کردم.

 

 

بعد از یکی از مامورین پاسگاه مرزی طراجی گردم. او در حال گزارش بود. با اسم رمز صحبت می کرد. صحبت یک خرگوش بود. من خرگوش بودم.

طراحی کردن صمیمیت ایجاد کرد. تدریجا آنها فراموش کردند که من را برای کسب تکلیف به پاسگاه مرزی آورده اند. سربازان دور من جمع می شدند و از آنها طراحی می کردم تا اینکه نوبت به معاون پاسگاه رسید. از او هم طراحی کردم خلاصه باهم رفیق شدیم تا جواب از مرکز بیاید من چند روزی آنجا ماندم روزها می رفتم بیرون پاسگاه به طراحی و عکاسی می پرداختم و برای نهار و شام و خوابیدن به پاسگاه برمی گشتم و چون فرمانده اصلی هم مرخصی رفته بود در پشت بام یک تخت بود، پشه بند داشت. من جای فرمانده می خوابیدم. روزهای به یاد ماندنی رقم خورد.

دختر ترکمن منطقه جرگلان شمال خراسان ، منطقه جرگلان- روستای بک پولاد سال 1364

در یکی از سفرهای دیگرم به منطقه جرگلان در شمال شهر بجنورد رفتم. جهاد سازندگی در منطقه مرزی در حال احداث جاده بودند. در زمانیکه من به این منطقه سفر کردم خیلی بکر بود. دختران لباس ابریشمی داشتند.

وسایل سفر احمد نادعلیان در منطقه جرگلان شمال خراسان، روستای بک پولاد سال 1364

طراحی از کوله ها با کیسه خواب و کتانی احمد نادعلیان در ترمینال جنوب

یک بار به ترمینال جنوب رفتم. قصد این بود که به خوزستان سفر کنم. درخواست کردم که یک بلیط اهواز به من بدهند. چون دوران جنگ جابجایی نیرو داشتند. به من گفتند بلیط نداریم. از مسئول بلیط فروشی پرسیدم که بلیط کجا موجود است؟ تعجب کرد. نمی دانست برای من رفتن مهم است. رفتن مقصد بود. بلیط زاهدان موجود بود. اما باید صبر می کردم. در ترمینال از مسافران و وسایل شخصی خودم طراحی می کردم.  به زاهدان ، زابل و کوه خواجه رفتم. از آنجا به بم رفتم و سفر ادامه پیدا کرد.

 

دختر بلوچ با لباس سوزن دوزی شده در زاهذان ، سال 1365

 

طراحی از کتانی های احمد نادعلیان، کویز شورگز سیستان و بلوچستان ، سال 1365

طراحی از موبد مهربان فروهر در آتشکده بهرام یزد، سال 1365

 

 

عکس موبد مهربان فروهر در آتشکده بهرام یزد، سال 1365

معمولا برای افراد غیز زرتشتی مرسوم نبود که به قسمت آتشدان بروند. از موبد طراحی کردم. کلاه سفیدی به من داد. برای احترام به آن محل مقدس سرم را با کلاه سفید پوشاندم و از درب ویژه زرتشتی ها وارد شدم.

دختر کوچرو کرد در آذربایجان غربی، سال 1364

 

طراحی کشیش کلیسای شرق آشوری ارومیه و حومه ، سال 1364

 

عکس پلکان چغازنبیل در سال 1365،

در سال 1365 جنگ تحمیلی جریان داشت و در آن زمان چغازنبیل در وسط یک قرارگاه نظامی قرار گرفته بود. برای بازدید ار آن ساعت ها در شوش ماتندم و پس از برگزاری یک جلسه که در آ مسئولین شوش و قرارگاه حاضر بودند به من اجازه دادن که این بازدید صورت بگیرد.

 

احمد نادعلیان در کنار در حال خوردن خوراکی خشک، ستون تخت جمشید سال 1365

در سال 1365 زمانیکه از تخت جمشید بازدید کردم بازدید کننده خیلی کم بود. تخت جمشید خلوت بود.

 

وسایل احمد نادعلیان در ورودی ارگ بم سال 1365

 

من ارگ بم را قبل از زلزله و ویرانی دیده بودم و عکس های خوبی از قسمت های مختلف آن گرفتم، سال 1365

 

 

احمد نادعلیان در کنار یکی از حجاری های بزرگ نقش رستم، سال 1365

 

 

احمد نادعلیان در داخل غار شاپور، سال 1365

 

دختر قشقائی در کنار گلیم قشقایی ، سال 1365

در یکی از سفرهایم در منطقه ای که ایل قشقایی زندگی می کردند با دکتر دامپزشکی آشنا شدم که ماشین لندروری داشت به روستاها می رفت من هم با ایشان می رفتم . من هیچ وقت به هتل یا مسافرخانه نرفتم. ماجرا جویی بودم که تقدیر سرنوشت محل خواب، وسیله سفر و خواب من را تعیین می کرد.

 

طراحی از یک رزمنده در اهواز ، سال 1365

 

طراحی از یک بومی استان خوزستان، اطراف اهواز ، سال 1365

 

احمد نادعلیان، پس از بازگشت از یک سفر طولانی در حیاط منزل پدری

در آن زمان موبایل وجود نداشت. ما در خانه تلفن ثابت نداشتیم. ارتباط با خانواده خیلی سخت بود. فقط گاهی می توانستم به یکی از همسایه ها تلفن بزنم و بگویم من سالم و زنده هستم. یک بار پس از سفر طولانی زمانیکه به خانه رفتم متوجه شدم که مراسم نامزدی خواهرم بوده است و من خبر نداشتم. در آن زمان یعنی دو سال اول تحصیل من، پدرم در قید حیات بود. اما پس از رفتن همیشگی پدرم مادربزرگم با ما زندگی می کرد. در یک سفر متوجه شدم که او نیز از دنیا رفته است و من روز هفتم او به تهران رسیدم. در سال های آخر تحصیل کارشناسی و پس از آن بیشتر سعی می کردم با مادرم  و دو خواهرم به مسافرت بروم.

Views: 8

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *