از سال 1389 دختران و زنان هرمزی زیادی ابتدا در مرکز من (هنر پردیس) آموزش می دیدند. پس از چند سال آموزش در سال 1391 کارگاه های خانگی زیادی شکل گرفتند و دختران و زنان با خاک های رنگی نقاشی تولید می کردند.. خانه کنیز تنها خانه ای نبود که در آن نقاشی کار می شد.
چرا اشتغال؟
در سالهای اولی که در هرمز زندگی می کردم مجذوب طبیعت آن بودم. آنجا را مکانی مناسب تشخیص دادم و زمینه حضور بسیاری از هنرمندان محیطی را برای انجام هنر محیطی فراهم نمودم. تدریجا اختلاف فاحشی بین زیبائی و ظرفیت های طبیعت آنجا و کیفیت رندگی مردم عادی احساس کردم.
از سال 1387 داوطلبانه و بدون دریافت دستمزد به زنان و دختران تحت پوشش کمیته امداد آموزش دادم که چگونه با خاک های رنگی را برای نقاشی آماده کنند.
در آن زمان در سایتم نوشته بودم:
افراد بسیاری وجود دارند که در اصل هرمزی هستند و دارای تجربه و تخصص کافی هستند. اما به دلیل نبود اشتغال و درصد بالای بیکاری هرمز را ترک کرده اند. رئیس شورای شهر هرمز در سال 1391 در یک گفتگو اعلام کرده بود که فقط در ماه های مرداد و شهریور هشتاد خانوار از این جزیره مهاجرت کرده اند.
مرکز پردیس- اشتغال زنان در جزیره هرمز
استنباط من از محیط و هنر محیطی فقط هنری نبود که به طبیعت و موجوداتی توجه نماید که در طبیعت زندگی می کند. انسان نیز یکی از موجودات زنده است و توجه به او و معیشت او می تواند در جهتی بهبودی محیط زیست موثر باشد. از این رو به عنوان مدیر هنری جشنواره هائی که در آنجا برگزار می کردم علاوه بر مسائل محیط زیست به جامعه نیز توجه می کردم.
برای ایجاد اشتغال راهکار من این بود که بتوانم بدون کمک نهادهای دولتی به زنان نیازمند به کار کمک کنم که با استفاده از مواد طبیعی مثل خاکهای رنگی و کانی ها نقاشی کردن را یاد بدهم.
سعی من بر این بوده است که فاصله زیبائی های طبیعت و دشواری های زندگی را کم نمایم. در قلمرو هنر ما راه های طی نشده را هموار می نمائیم و نه تنها به دیگران می قبولانیم بلکه آنها نیز مروج آن خواهند شد.
در دنیائی که ما زندگی می کنیم کافیست ارتباطمان را با جزیره ای که در آن زندگی می کنم بهبود بخشیم. اگر بتوانیم همه چیز درست می شود.
چرا زنان؟
در جامعه ای که شغل کافی وجود نداشته باشد ، زنان و کودکان آسیب بیشتری می بینند. آنها قربانی خشونت می شوند. از دید من جزیره هرمز با تمام زیبائی هایش و عظمت تاریخی آن رنج می برد.
در آن زمان الهام، یکی از زنانی که در جزیره زندگی می کرد در هفت صفحه زندگی نامه اش را برایم نوشت و به من گفت زندگی من خیلی سخت است. الهام جوان بود و ما زمان کافی داریم که در یک زمان مناسب قصه زندگی او را منتشر کنیم. در جامعه ای که فقر شدید وجود داشته باشد در کنار زنان، کودکان نیز آسیب پذیر خواهند بود
سئوال بزرگ وجود داشت است و دارد. چرا در جزیره ای که زیبا ترین طبیعت دنیا را دارد شغل کم است؟
من فکر می کردم و هنوز هم باور دارم که راه حل مناسب در جزیره هرمز زمینه اشتغال سازگار با محیط زیست فراهم شود.
در سال های اول در محیطی که حالا به یک موزه تبدیل شده است زنان کار می کردند. مهمانان من در کارها مشارکت می کردند.
طرح اولیه این آثار را از کارهای کنیز اقباس کردم. تعدادی از آنها را خود کنیز اجرا کرد. بعد از انجام تغییرات کارها را به زنان سپردم که تکثیر شوند.
برای دختران کلاس های طراحی برگزار کردم
در داخل ساختمان و گاهی در حیاط کارهای نقاشی پشت شیشه انجام می شد.
پس از مدتی دختران و زنان در خانه های خودشان کارگاه نقاشی راه اندازی کردند.
یکی از زنان که قلم مو نداشت چوب کبریت را تراش داده بود و با آن طراحی می کرد. این روش در گذشته دور برای ایجاد نقش حنا رایج بوده است. برای من آموزنده بود.
بسیاری از طرح ها را من آماده می کردم و بعضی از طرح ها را بر اساس طرح های افرادی تهیه می کردم که بیماری اعتیاد داشتند.
گاهی شب ها به همراه مهمانانم به دیدن دختران و زنان می رفتیم.
حضور شخصیت های هنری فرهنگی در جزیره هرمز
Views: 4