مردود شدن احمد نادعلیان در گزینش اعزام به خارج 69

زمانیکه دانشجوی سال دوم بودم، در سال 1364 علی حسن زاده یکی از صمیمی ترین دوستانم که هم دوره ای من بود به آلمان رفته بود و ما با نامه با هم در ارتباط بودیم. رفتن او روی من خیلی تاثیر گذاشته بود. دوست داشتم شرایطی فراهم شود که زندگی در غرب را تجربه کنم.

در سال 67 برای اولین بار پس از جنگ آزمون اعزام به خارج برگزار شد من هم در آزمون شرکت کردم حتی بیان کردم حاضرم با هزینه شخصی بروم تا درگیر مسائل اداری و سخت گیریهای بی جا نشوم تا مدتها خبری نشد تا اینکه پس از مدتی نامه هائی آمد که شما انتخاب نشده اید. فرم اعتراض ضمیمه بود. فرم را تکمیل و دوباره ارسال کردم.

اما نامه دیگری آمد که از عدم انتخاب من خبر میداد و در آن قید شده بود که شما مورد تائید قرار نگرفتید.

نامه به امد نادعلیان و مردود شدن در گزینش دانشجو

در ان زمان آقای ناصر پلنگی نفوذ و ارتباطات خوبی داشت. ایشان شخصا از من پرسیدند که شما قبول نشده اید؟ گفتم نه. شاید به این دلیل که مجرد هستم. آقای پلنگی برای من یک ملاقات هماهنگ کردند که با مسئول اصلی گزینش دانشجویان ملاقات داشته باشم.  به من گفته شد در داخل میتوانم ادامه تحصیل دهم اما چون از مسئولین نیستم و سابقه جبهه نیز ندارم انتخاب نشده ام.  خیلی مسائل را صحبت کردیم. کم کم متوجه شدم همان افرادی که من را برای تدریس در دانشگده هنرهای زیبا دعوت کرده بودند، گفته بودند که با ما نیست. در مراسم های مذهبی شرکت نمی کند. نمازخانه نمی آید و … راست گفته بودند. به مسئول گزینش گفتم که اگر من امکان ادامه تحصیل فراهم شود، در نهایت در یک دانشگاه معلم می شوم. خوب همین حالا هستم.

زمانیکه تلاش می کردم که کارم جهت عزیمت به فرانسه درست شود.  خیلی نگران بودم که اگر به اروپا سفر نکنم انتخاب مسیر  زندگی و کار هنری ام در آینده خیلی دشوار خواهد بود. پس از چند ماه پیگیری در سال 69 با اعزام من برای ادامه تحصیل موافقت شد.

طراحی احمد نادعلیان، طرح قبل از سفر به فرانسه کشیدم و طراحی نگرانی مادرم را نشان می دهد.

 

طراحی احمد نادعلیان، طرح قبل از سفر به فرانسه کشیدم و طراحی نگرانی مادرم را نشان می دهد.

 

طراحی احمد نادعلیان، طرح قبل از سفر به فرانسه کشیدم و طراحی خواهرم لیلا را نشان می دهد.

 

طراحی احمد نادعلیان، طرح قبل از سفر به فرانسه کشیدم و طراحی یکی از ژسر عموهایم را نشان می دهد.

وقتی که عزیمتم به فرانسه قطعی شد ماهیت نگرانیم تغییر کرد. بیشتر نگران خانواده ام بودم  و یا شاید بیشتر برای طبیعت ایران و مردمش دلتنگ میشدم. مادرم خیلی نگران بود و من مجموعه طراحی از مادرم در آن شرایط دارم. همه می گفتند هر کسی که رفته خارج به ایران برنگشته و این صحبتها مادرم را بیشتر نگران می کرد.

Views: 3

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *