حضور احمد نادعلیان، پیامدهای فعالیت کاری او در هرمزگان خصوصا جزیره هرمز، همواره مورد انتقاد بوده است. منتقدین با ارجاع به نام نادعلیان در خصوص انتخاب نام جشنواره خلیج فارس و نحوه عملکرد رسانهای او، پیامدهای حضور و فعالیت او در جزیره هرمز انتقاد داشته اند.
مسائل در هم تندیده شده:
در حوزه هنر هرمزگان بویژه رویدادهای جزیره هرمز در پانزده سال اخیر، بعضی از افراد منتقد در داخل استان یا فراتر از استان فکر می کنند که بین رسانه، اقتصاد، قدرت، سیاست، سرمایه گذاری و حضور سرمایه گذار، اعیان سازی، استعمار در هم تنیدگی وجود دارد.
آنها نوشته اند که اگر ذات و جوهره شکل گیری هنری به اقتصاد بی اعتنا بوده است، نباید با دخالت هنرمند یا سرمایه گذار فرهنگی ارزش اقتصادی و کالایی پیدا نماید. قوم گرایی موجب می شود که فکر کنند توجه رسانه ای با مصادره کردن یکی است. اگر موارد یاد شده اصل قابل قبولی باشند باید در نوشتن تاریخ هنر تجدید نظر کنیم.
منتقدین که در محیط های دانشگاهی فعالیت دارند می پندارند، قبل از حضور هنرمندان محیط بکری وجود داشته است و مداخله هنرمندان زیست و فرهنگ بومی را مختل کرده است. پیشنهادات بدیل آنها کاربردی نیست. آنها آرزوهای دست نیافتنی را برای جامعه ای مطرح می کنند که آن را نمی شناسند.
علاوه بر اسنادی که شخصا طبقه بندی کرده ام، مصاحبه های پژوهشگران، بخشی از مطالب و انتقاد ها را می توانید در منابع زیر بخوانید:
بهشب عباسی “هنر، کالا ،هرمز” سهشنبه 10 مردادماه سال 1396، وبلاگ در دسترس.
جواد قاسمی در مطلبی با عنوان “رسولف های داخلی و خارجی” مجله انتقادی پو، سال اول شماره صفر، شهریور 1396، پی دی اف
یاسمین قلعهنویی، هرمز، گرفتار در توسعهای پایدار ۱ بهمن ۱۳۹۹ ، وبسایت میدان، در دسترس
شقایق پرتو، مصاحبه با پوریا جهانشاد درباره طرحهای توسعه جزیره هرمز ۱ بهمن ۱۳۹۹، وبسایت میدان، در دسترس
ضروت بحت
با توجه به اینکه موضوعات منتقدان در فضای مجازی به شکل نوشته ها منتشر شده و در دسترس پژوهشگران قرار گرفته است. افرادی که در حوزه های مختلف هنری پژوهش می نمایند این موارد را میبینند و با توجه به تکرار سوالات تصمیم گرفتم که دیدگاه شخصی خودم را بیان نمایم.
پیچیدگی در این نکته است که روزی افرادی در منطقه فکر می کردند احمد نادعلیان هرمز را خورده است. همان افراد حالا متهم هستند که هرمز و سرمایه های فرهنگی آن را به سرمایه گزارن فروخته اند. بعضی از انتقاد کنندگان زمانی شریک قافله بودند حالا در نقطه مقابل ایستاده اند و انتقاد می کنند. مشکل افرادی که از بیرون وارد ماجرا شده اند این است که تاریخ گذشته را خوب نخوانده اند. مشکل منتقدان دوردست و جامعه دانشگاهی این است که آنها برداشت رومانتیکی از هرمز قبل از توسعه دارند. اطلاعات تاریخی کافی ندارند. با یک به هم دوختن مطالب نظری دانشگاهی و سفری کوتاه و چند جستجوی اینترنتی تغییر کاربری یک خانه کوچک در بافت متروکه را با یک کمپ بزرگ یکی می دانند. آنها معتقدند امور را باید به جامعه محلی سپرد. آنها نمی دانند حداقل زمانی که این مطلب را می نویسم (اول مهر ماه 1400) جامعه هرمز از حضور سرمایه گذار هیچ انتقادی ندارد. نمی خواهم پیشگو باشم. آینده را حدس بزنم. فقط حدس می زنم در آینده جامعه هرمز چه امتیازاتی را کسب خواهد کرد و چه چیزهایی را از دست خواهد داد. در سلسله نوشتار بعدی با من همراه باشید. اول باید بدانید با چه شناختی و در چه جایگاهی حدس می زنم.
تمرکز این بحث
احمد نادعلیان یک هنرمند رسانه گرا و عمل گرا است. او آگاهانه با انتقادات کلید واژه ها و عناوین که در ظاهر ممکن است سیاسی به نظر می رسند، سعی می کند که با پوسته سیاست، کارهای هنری را که ممکن است سیاسی باشند و یا لایه های دیگری داشته باشند را بیان نمایند.
در چندین نوشته گذشته عملکرد خودم را در خبرسازی و رسانه گرایی در رویدادهای هنری سال 1385 با تاکید بر جزیره هرمز اشاره کردم.
احمد نادعلیان: معرفی جزیره هرمز در خبرگزاریها و مطبوعات ایران
در این یادداشت ضمن اشاره کوتاه به موارد دیگر، تمرکز من بر عملکرد رسانه و خبر است. راجع به نقش اقتصاد و کالا شدن و عملکرد سرمایه گذاران مطالبی را جداگانه خواهم نوشت.
آقای بهشب عباسی در یاداشتی با عنوان “هنر، کالا ،هرمز” که در تاریخ سهشنبه 10 مردادماه سال 1396 در وبلاگش منتشر شده نوشته بود:
“احمد نادعلیان در خاطرات منتشر شده در سایت ش،به نکته ای اشاره می کند که بعد از ده سال به خوبی شاهد آن هستیم “من یقین دارم در آینده افراد بسیاری در جزیره هرمز می توانند در این مسیر درآمد داشته باشند.” و در جایی دیگر می نویسد “به انجمن هنرهای تجسمی پیشنهاد می دهم که نام کارگاه هنر محیطی را تغییر داده و اسم آن را بگذاریم “جشنواره خلیج فارس” چون رسمیت بیشتری پیدا می کند و من بواسطه دوستانم قادرم از نظر خبری روی آن کار کنم”. این دو خاطره به خوبی خط فکری آثاری که در هرمز تولید می شوند را مشخص می کند،خاطره اول “اقتصاد” خاطره دوم “رسانه”.
با همین تفکر است که یک کارگاه تخصصی هنر تبدیل می شود به موضوعی سیاسی برای رسمیت گرفتن از حاکمیت و فرش خاکی هرمز که در آن هنرمندان شناخته شده ای فعالیت داشتند آن قدر هلاک وضعیت رسانه ای می شوند که شبانه روز رویای ثبت آن را در کتاب عامه پسند “گینس”را در سر می پروراند.
در همان سال 1385 احمد نادعلیان به هنرمندان پیشنهاد می دهد با استفاده از خاک های هرمز بر روی ساحل نقاشی کنند و انگیزه خود را اعتراض به صدور بی رویه خاک عنوان می کند،اما بعد از مدتی وضعیت کامل تغییر می کند،طوری که دیگر کنترل آن از دست هنرمندان خارج می شود.تعریف ها از بین می رود و هنر جای خود را با کالا عوض می کند.”
همانطور که در یاداشت های قبلی نوشتم در خصوص اضافه شدن نام خلیج فارس به جشنواره محیطی نیز تایید می نمایم که به پیشنهاد من به جشنواره محیطی اضافه شد.
از اولین باری که در مورد رویداد هنری در جزیره هرمز خبر را خودم تنظیم کردم و خبرنگار محترم خانم زهرا راد که در آن زمان همکاری صمیمانه ای داشتیم آن را در روز سهشنبه / 12 دی 1385 / ساعت 13:26 در خبرگزاری ایسنا منتشر کردند از قول من نوشتند:
“به اعتقاد نادعلیان، برگزاری یک جشنواره با عنوان “هنر محیطی خلیج فارس” یکی از بهترین راههای فرهنگی تقابل با رسانههایی است که نیتشان تغییر نام دایمی خلیج فارس است؛ از سوی دیگر هنر محیطی این توانایی را دارد که فرهنگی را ایجاد کند و بهواسطهی آن با بحران محیط زیست مقابله کند. به اعتقاد رییس مرکز بینالمللی پردیس، کانونهای تخصصی ایجاد خواهد شد که در دراز مدت نهتنها از نظر فرهنگی و هنری پیشرو خواهند بود، بلکه جذابیتهای نمایش آثار منجر به اشتغالزایی و درآمد مادی برای جزیره هرمز خواهد شد که میتواند جاذبههای بسیاری برای هنرمندان سراسر دنیا داشته باشد. این در حالیست که مردم آن عمدتا بیکار هستند.”
آیا هنر با سیاست و اقتصاد پیوند بخورد بد است؟ از دید من الزاما نه. این امر که موضوع خلیج فارس سیاسی است یا فرهنگی و یا هر دو جای بحث دارد.
تجربه من می گوید که در گوشه و کنار جهان ایرانی های زیادی زندگی می کنند که فارغ از دیدگاه سیاسی به نام خلیج فارس اهمیت می دهند و هدف آنها صیانت از جغرافیای فرهنگی کشور ماست. زمانیکه جغرافیای فرهنگی آسیب ببیند، ممکن است جغرافیایی سیاسی نیز مخدوش شود. در رویارویی سیاسی امکان رویارویی نظامی وجود دارد. در نهایت محیط زیست باید بهای آن را بپردازد. در فرصت های دیگر آثار متعددی را معرفی می نمایم که به موضوع خلیج فارس در کارهایم تمرکز داشته ام و این بحث را دنبال می کنم .
بله آقای عباسی این نطر شما درست است. کنترل اول از دست من خارج شد و بعد از دست طراحانی که می خواستند در گینس ثبت شوند. من از ابتدا مخالف بحث ثبت گینس بودم. اما همان عوام پسندی ثبت فرش خاکی در گینس نه تنها برای جزیره، مردم جزیره و استان سودمندی داشت بلکه در عرصه ملی و عمومی جزیره هرمز را به سهم خود و خیلی موثر معرفی کرد. اما تداوم آن عوامگرایی را تایید نمی کنم. آنها آنقدر یک کار را ساده و تکرار کردند که افراد بومی جزیره به آنها گفتند لازم نیست شما زحمت آن را بکشید خود ما به خوبی بلد هستیم و متراژ فرش و تعدا خاک شد ملاک. با گذشت زمان کارکرد خود را از دست داد و به ابتذال کشیده شد.
هنر بواسطه نزدیکی به رسانه گاهی سیاست را تبدیل به زیبایی شناسی می کند. یا مفهوم آن را عوض می کند.
من کارهای سیاسی و اقتصادی انجام می دهم. در خصوص انرژی هسته ای کار کرده ام. پولشویی می کنم. در زمان نبود برق بیت کوین تولید می کنم … من بیت کوین هایی که تولید می کنم را می فروشم. کار اقتصادی هم هست. ایراد آن چیست؟ اقتصاد در چه مقیاسی؟
بیت کوین های و رمز ارزهای تولید شده در مزرعه پردیس احمد نادعلیان
به دفعات در سوئیس، جزیره قشم و پلور پولشویی کرده ام. آیا کار من ماهیتی سیاسی اقتصادی دارد؟ اگر بله چه ایرادی دارد؟ آیا کار من محدود به لایه سیاسی آن هست؟ الزاما نه.
پولشویی احمد نادعلیان: پول های کثیف را شستشو دهید
پس از سال ها کار با رسانه های نوین به خوبی آشنا هستم. در سال های اول در موتورهای جستجو نام هرمز به انگلیسی یاد آور تنگه، نفت و ناو جنگی بود. اما حالا هرمز را در گوگل جستجو کنید. جزیره هرمز را خواهید دید. البته موزه من را هم خواهید دید. حضور در رسانه سود دارد. برای چه کسی؟ فقط من؟
سرازیر شدن گردشگر به جزیره هرمز که بخشی از دستاورد رسانه ای شدن نام خلیج فارس ، معرفی خاک ها رنگی و فرش های خاکی است. پیامدهای مثبت و منفی زیادی داشته است. با گذشت زمان دیدگاه های خودم را مطرح می نمایم.
در بحث اقتصاد باید مشخص کنیم که از چه نوع اقتصادی صحبت می کنیم. اقتصاد خرد یا کلان؟ من با آگاهی کامل هنر را از خیابان آفریقای تهران (نگارخانه ماه مهر) به جزیره هرمز آوردم و با آگاهی کامل زنان و دختران هرمزی را به خانه هنرمندان بردم. هدف من توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هنر بود. اگر هنر تبدیل به یک لقمه شده است، توانایی دفاع از آن را دارم. این موضوع نیز به کرات بحث خواهد شد.
رسانه گرایی را در آثارم تایید می کنم و در بسیاری از مصاحبه های ملی و بین المللی شخصا به آن اشاره داشتم ابداع من نبوده است. ادوارد لوسی اسمیت در کتاب هنر فردا در ارتباط با آثار اندی گلدورثی، چریس بوت و احمد نادعلیان می گوید: “یکی از راه هایی که جامعه معاصر به هنرمندان زمین مثل گلدورثی، بوت و نادعلیان نزدیک میشود از طریق دوربین است. این اغراق نخواهد بود که گفته شود بدون هنر عکاسی این نوع به میزان زیادی ناشناخته میماندند نه تنها به دلیل مکانهای دوری که هنرمندان انتخاب میکنند، بلکه همچنین بدلیل ماهیت میرای دخالتهایی است که هنرمندان انجام میدهند. ” البته عکاسی برای من شروع است، برخط بودن و نشر آن لاین برای شخص من خیلی مهم است.
ادوارد لوسی اسمیت – کتاب هنر فردا
رسانه در هنر هرمزگان در دوره پس از نادعلیان
منتقدین دیگری که منتقدین ادبی، هنری هستند در خصوص هنر تجسمی و هنر معاصر دیدگاهشان را مطرح کرده اند.
افرادی که دست به قلم برده اند با انگیره های مختلفی مطالب خود را نوشته اند. گاهی نادعلیان بهانه است که با مخاطب دیگری به مخالفت بپردازند. انگیزه مخالفت با دیگر افراد را نمیدانم. مسئولیت فرهنگی و اجتماعی خودم را را پاسخگو هستم.
دو سال قبل دوستان یک پی دی اف مجله ای بنام پو برایم ارسال کردند که در آن آقای جواد قاسمی در مطلبی با عنوان “رسولف های داخلی و خارجی” رسانه گرایی من و تاثیرات آن در هنر تجسمی استان هرمزگان را نقد کرده بودند.
در مطلب ایشان نوشته شده است که : “یک دهه است که هنر در هرمزگان با آمدن فردی همچون “احمد نادعلیان” مقهور رسانه است که دقیقاً از این منظر میشود هنر (بیشتر درحوزه تجسمی) را به دو دوره تقسیم کرد؛ هنر پیش از نادعلیان و هنر بعد از نادعلیان هنری را که اعتقاد به عرق ریزان داشت به هنری بی خاصیت و محدود به چند عکس تدوین شده برای خبرگزاری ها و رسانه ها بدل ساخت روایتی دیگر نادعلیان مفهوم و کارکرد و حرکت امر زیبایی شناسانه به سوی هم نهادی با امر واقع را مختل و تنها بازتولید ای از فرهنگ و مختصات جغرافیایی را برجسته کرده است. در این میان افرادی همچون “احمد کارگران” به قضایا ورود و در این بده بستان ها شروع به تغذیه میکنند. ” (رسولف های داخلی و خارجی نوشته جوادقاسمی، مجله انتقادی پو، سال اول شماره صفر، شهریور 1396 )
قبل از هر چیز باید بگویم که قبول دارم تاثیر کارگاه های من در جزیره هرمز و هنر جدید هرمزگان فقط تعدادی از هنرمندان که بعد ها فرش خاکی را ساختند و همچنین به صورت پیگیر به هنر جدید روی آوردند وجود دارد. اما اثبات تعمیم دادن این روش به کلیت هنر تجسمی هرمزگان قابل قبول نیست. در استان هرمزگان دوستان زیادی دارم که در حوزه های مختلف هنر تجسمی کار می کنند و مسیر طبیعی خودشان را دنبال می کنند. تاثیر رسانه گرایی بر نقاشی استان هرمزگان چه بوده است؟ آقای جنگانی و یا سروش شکوری راد چگونه از رسانه استفاده می کنند؟ رسانه در آثار بسیاری از هنرمندان استان جایگاه نسبی و طبیعی دارد. ارتباطی به نادعلیان ندارد.
تصویر سازی چگونه؟ یکی از دوستان من در بندرعباس نکته جالبی را مطرح کردند. آقای آرش اباذرپور به من گفت: “من با شما دوست هستم ولی دوست ندارم هنر محیطی کار کنم. افرادی هستند که با شما مخالف هستند و به شدت تحت تاثیر شما هستند. “
عکاسی استان هرمزگان چگونه؟ روح اله بلوچی، حسن بردال و مهرداد امیرزاده چگونه عکاسی می کنند؟ تغییر عکاسی آنالوگ به دیجیتال، و این مسئله که بشود با گوشی همراه عکاسی کرد و همان لحظه منتشر کرد به دوران پسا عرق ریزان و نادعلیان ربط دارد؟
فارغ از بحث چگونگی کاربرد رسانه در استان سعی می کنم به این ادعا پاسخ دهم که آیا من مقهور رسانه هستم؟ کلمه مقهور زیاده روی است. من به رسانه اهمیت می دهم و رکن مهمی در هنر من است. پس از بازگشت من از اروپا یعنی پس از سال 1375 به صورت پیوسته از رسانه بهره برده ام.
سخنرانی و هنر اجرای ویدئویی آنلاین و تعاملی احمد نادعلیان
بد نیست این نکته را یادآور شویم که رسانه لایه های متنوعی دارد. کدام رسانه؟ قدیم یا جدید؟ جمعی یا اجتماعی؟ مجازی همراه با قابلیت تعاملی؟ گمان می کنم مفهوم رسانه برگرفته شده از کتاب “هنر مسلح” رسانه امروزی نیست. رسانه جدید مزایا و معایب زیادی دارد.
فارغ ار این لایه ها من در گذشته از رسانه های مختلفی استفاده می کردم. حتی خبرگزاری ها. آیا براستی استفاده از رسانه هنر را بی خاصیت می کند.
انرژی هسته ای: چند رسانه ای آن لاین احمد نادعلیان
فقط پوسته کار من سیاسی است. هسته ای متفاوت دارد. سیاستمداران و سرمایه داران ما را با رسانه فریب دادند. ما چرا آنها را به راه راست هدایت نکنیم؟
استدلالی دارم که هنر و ادبیات امروز بدون رسانه نمی تواند پویا باشد.
پیش از این مجلات در یک چهارچوب منتشر شده در اماکن معینی منتشرو توزیع می شدند و فروخته می شدند. حال به مدد رسانه یک فایل پی دی اف خود را مجله انتقادی در حال تولد (شماره صفر) معرفی می کند در فضای سایبری مفهوم خود را منتقل می نماید و پاسخ خود را دریافت می کنند.
آیا عرق ریختن لازمه هر هنری است؟ آیا کسی که عکاسی می کند عرق نمی ریزد؟ برای انجام فرش خاکی بیشتر از انجام نقاشی عرق ریخته شد.
هنر را با میزان عرق نمی سنجند. رسانه خود در جای خود می تواند فن و وسیله ای برای بیان باشد.
شخصا هنوز هم ساعت ها با قلم و چکش کار می کنم. تدریس در دانشگاه از کار بدنی سخت تر است. و عکاسی خوب خیلی سخت است. ساعت ها باید تحرک داشته باشید. نفس در سینه حبس کنید. برای من عکاسی سخت تر از چکش زدن است.
این مهم نیست که مجله پو در شماره صفر هنوز منجمد شده باقی مانده و شاید روزی در فضای مجازی و یا واقعی به حیات خود ادامه بدهد یا ندهد. مهم این است که در زمان و مکان خود به هدف خود رسیده است. بنابراین رسانه جدید بی خاصیت نیست. من هم به بهانه آن به اهداف خودم رسیدم.
هنر مدرن به زیبایی شناسی اهمیت می داد. با پیداش هنر مفهومی و گرایش های آن برای مدتی زیبایی شناسی کم رنگ شد. در هنر معاصر در موارد بسیاری ما می بینیم که زیبایی شناسی با هنر مفهومی پبوند خورده است و به مدد رسانه و واقعیت مجازی که ما آن را پذیرفته ایم توسعه می یاید.
توجه به فرهنگ و بازتولید مختصات جغرافیایی مانعی ندارد. در همه جای جهان در عرصه هنر دیده می شود. شاید زمانی ایراد باشد که تنها به عنوان هنر معاصر به تکثیر و تکرار آن رضایت دهد .
من از سالها قبل پذیرفته ام که در دنیای جدیدی زندگی می کنیم. مهم تر از رسانه، علم ارتباطات و آشنایی با واقعیت مجازی است.
در مجالی دیگر راجع به آن بیشتر خواهم نوشت.
ادامه دارد
Views: 2