چالش های احمد نادعلیان در لافت

مقدمه

در فیلم جزیره رنگین شادروان خسر سینایی که با اقتباسی آزاد از زندگی من ساخته شده است، همسر من در جوامع محلی همراه من و کنشگر اجتماعی معرفی شده است. او به خانه مردم بومی می رود و آنها را تشویق می کند که برای زیبایی گل کاغذی بکارند و پیتزا درست کردن را یاد می دهد. اما در یک جای دیگر فیلم به همسرش توصیه می کند که اگر در پایتخت بماند درآمد بیشتری خواهد داشت و اتهاماتی را به او (نادعلیان) نسبت نمی دهند.

همسرم در سالهای اول زندگی در هرمز به این نتیجه رسید که توجه بیش از حد به افراد و حمایت مالی بیش از دستمزد موجب می شود که آنها محبت ما را وظیفه بدانند. و به زبان ساده در زمان مناسب همه چیز را فراموش می کنند.

اما همسرم هیچوقت مانع کار من نشد. او همیشه به من می گوید من حوصله و صبوری شما را ندارم.  هنوز هم در بسیاری از جابجایی ها در روستاهای قشم من را همراهی می کند. مهم تر از آن هر زمانیکه که چالشی پیش می آید، در محاکم حقوقی پا به پای من می آید حمایت می کند  و نگران سلامتی من است.

در لافت سعی کردم که کنشگر و فعال اجتماعی نباشم، کسی در آنجا به دلیل خدمات در شهر از من ستایش نکند. فقط کسب و کار کوچک راه انداختم  و از زنانی که در خانه من کار می کردند حمایت می کردم. تجربه من می گوید دیده شدن و شاخص بودن در یک جامعه کوچک مشکل ایجاد می کند.

با اینوجود زندگی من در لافت بدون مشکل و چالش نبوده است. در زمستان سال 1403 آقای محمد سفاری (امین) قصد داشتند سرویس بهداشتی خانه من در لافت را تخریب کنند.  ایشان ضمن شکایت از من این ادعا را مطرح کرده بودند. : “متاسفانه مدتی است شخصی بنام احمد نادعلیان بصورت غاصبانه مبادرت به تصرف قسمتی از زمین اینجانب نموده و علاوه بر این مرا مورد مزاحمت نیز قرار می دهد  و ساخت و ساز و تخریباتی در ملک شخصی انجام می دهد.” برای مطالعه دلایل و چگونگی این موضوع لینک زیر را مطالعه کنید.

این ادعاهای دروغ و شرم آور است. این آقای محمد سفاری (امین) بود که به اموال خانه را تخریب کرد و قصد تصرف آن را داشت. با درخواست من نیروی انتظامی به محل آمدن و روند تخریب خانه را کردند. برای اطلاع از جزییات به لینک زیر مراجه کنید.

تخریب و تصرف بخشی از خانه احمد نادعلیان در لافت پس از مخدوش شدن منظر بافت تاریخی

آنچه که عجیب بود در زمانیکه نیروی انتظامی لافت با حضور در خانه من  ایشان را متوقف کردند. آقای سفاری این ادعا را مطرح کردند که آقای نادعلیان خواهر من را به عنوان برده به کار گرفته اند. !!!  باید یادآور شوم که اسناد ما نشان می دهد که زمانیکه خواهر، برادر زاده و خواهر زاده آقای محمد سفاری در سال ها یی که در کارگاه و فروشگاه نگارخانه من کار کرده اند بسیار راضی و خرسند بوده اند.

در زمانیکه این تخریب ها شروع شده بود میترا در خانه ما کار می کرد و می گفت من به اختلاف شما و برادرم کاری ندارم. اما متاسفانه این روزها متوجه شدم که به چند نفر از مهاجرینی که به خانه من آمده بودند واقعیت را مطرح نکرده است حرف های بردارش از زبان او جاری شده است. !!!

در نوشته قبلی یادآور شده بودم که اگر لازم شد اسناد مالی و دیگر اسنادی که دلالت بر رضایت اوست را منتشر می کنم. اسناد زیادی موجود است.

آنچه که میترا در سال های شروع همکاری در خانه من برای من گفت این بود که قبل از شروع کار در خانه من از نظر مالی به شدت در تنگنا بوده است. او می گفت در فروشگاه های مختلف مواد خوراکی قرضی می گرفت و به دلیل بدهی بعضی از آنها دیگر کالای نسیه به او نمی دادند.

همه هنرمندانی که در زمان ساخت و مرمت بنا به تدریج به لافت آمده اند و میترا را می شناسند می توانند شهادت بدهند که میترا از کارش راضی بوده است. بازدید کننده های بسیاری زمانیکه برای بازدید به خانه من آمده اند میتر راهنمای آنها بوده است. گاهی من نبوده ام و اخیرا متوجه شدم که آنها گاهی با اجازه میترا یا بدون اجازه او فیلم و صدا ظبط کرده اند. همه اسناد مالی ما ثبت شده است.  برای روشنگری جامعه لافت دریافتی میترا را منتشر می نمایم.

این سند نشان می دهند درست زمانیکه برادرش در حال تخریب خانه بوده است، میترا یازده میلیون و نهصد و شصت هزار تومان دریافتی داشته است. در ضمن میترا به من اعلام کردند که یکی از بازدید کننده ها در همین دوره یک میلیون تومان انعام داده است. جمع دریافتی می شود دوازده میلیون و نهصد و شصت هزار تومان برای سه ساعت کار در روز

من فکر می کنم آقای سفاری باید در نظر می گرفت که او به خواهرش بی توجه بوده و اطلاع کافی از مسایل مالی ندارد.  نادعلیان خواهر من را به عنوان برده به کار گرفته اند. !!!  اگر منکر شوند اسناد شفاف تری ارسال می کنم.

بسیاری دردناک است که در سال های اول حضور من میترا می گفت این خانه مال مادرم هست من به آنها خیلی کمک کزدم.  مادر و میترا در روز پانزدهم اردیبهشت 1404 در دادگاه حاضر شدند و ادعا کردند که سرویس بهداشتی خانه نادعلیان آشپزخانه آنان بوده است. !!! آنها دروغ گفتند. حتی هزینه تمیز کردن زباله های زیر بادگیر را با به کارگیری یکی از کارگران شهرداری خود من پرداخت کردم. من برای باورپذیر شدن گردشگری برای آنها از افراد فامیل و گردشگران درخواست می کردم که در آنجا قهوه بخورند. اسناد آن در نوشته های اینستاگرامی من وجود دارد.  حالا شرایط وارونه و روابط کدر شده است. این نوع نمک نشناسی و رفتار منصفانه نبود.  معمولا چنین مواردی را در هرمز نیز تجربه کرده ام. برای خودم عادی شده است. حالا من شرمنده همسرم هستم.

جانبداری حراست شهرداری لافت

آنچه که عجیب است در همین روزها یکی از کارکنان شهرداری که گفته می شود مسئول حراست آنجا هستند به نگارخانه ی من در لافت رفته بودند. یکی از کارکنان زن آنجا مشغول بودند. ایشان از کارها عکاسی کردند. راهنمای ما با من تماس گرفتند و من در مسیر لافت بودم. پس از گفتگو با ایشان متوجه شدم که ایشان تصمیمی گرفته اند و به دنبال یک بهانه است. ادعای ایشان این بود که تعدادی از کارهای موجود در نگارخانه با فرهنگ لافت و عرف جامعه سازگار نیست و این درخواست را مطرح کردند که باید برای نمایش آثار با ایشان هماهنگی شود و برای تهیه هر مستندی ایشان باید در جریان باشند و در نهایت این تهدید مطرح شد که اگر این مسیر طی نشود نگارخانه پلمپ خواهد شد. ایشان سعی داشتند که خودشان را امنیتی جلوه دهند. درحالیکه وظیفه رسیدگی به امور یک نگارخانه متصدیان اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی است و اساسا ارتباطی با شهرداری ندارد.  اصلا من نفهمیدم پلمپ برای چه؟ بررسی و نمایش اثر یک فرایند دارد. چنانچه مناسب نباشد هم راهکارهای ساده تری وجود دارد. به دلیل شک و تردید من نسبت به نیت ایشان پاسخ من منفی بود. یکبار دیگر که به شهرداری رفتم و ایشان را دیدم. دوباره تاکید کردند که مجوزم را به آنجا ببرم. من هم به ایشان گفتم که نگارخانه من از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز دارد و کارها و فیلمی که به نمایش در می آید در پرونده من موجود است. توسط نمایندگان ارشاد بازبینی شده است و آثار برای نمایشگاه های جدید در سامانه نگارخانه ها بارگزاری می شود. ایشان ادعا داشتند که علیه من درخواست مردمی وجود دارد و اقدام خواهند کرد. یک نفر دیگر که در کنار ایشان بودند گفتن پر رو شده و باید اقدام کنیم. در ادامه گفتند آقای نادعلیان را از هرمز و سلخ بیرون کردند. !!!  این نوع ادبیات مناسب محیط شهرداری نبود. چه بیرون کردنی؟ موزه من در جزیره هرمز دایر و حتی در سال جاری توسعه پیدا کرده است. خوشبختانه هیچ مشکلی هم در هرمز متوجه من نیست. حالا پس از سال ها مردم آنجا خیلی هم به من محبت دارند. در مورد سلخ هم پس از خرید خانه در لافت خودم جابجا شدم. با افرادی که قبلا همکاری داشتم هنوز همکاری ادامه دارد. خانم گورانی کارهای کارگاه ما را خرید می کنند و به فروش می رسانند. فکر می کنم اگر مسائل را شفاف سازی نکنم بدخواهان می گویند نادعلیان زمین همسایه را به زور تصرف کرده است. امیدوارم در شهرداری لافت بیشتر دقت شود که این نوع عملکرد، رفتار و گفتار حقوقی است یا حقیقی؟ این نوع رفتار که کسی خود را فردی امنیتی معرفی کند، نوعی سوء استفاده از موقعیت شغلی است. ضمن جلسه ای که با مدیریت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی داشتم روشن شد که رسیدی این امور در اختیارات اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی است. و مدیر کل وقت مرکز هنرهای تجسمی کل کشور که این آثار را در زمان مدیریت خودشان در زمان سفر به قشم بازبینی کرده بودند، اعلام کردند که ایشان این آثار را تایید کرده اند. با توجه به این دلایل من اقدامات کارمند شهرداری را جدی تلقی نکردم.

شکل گیری خانه و باغ هنر در روستای سلخ قشم 1394

به هر حال به نظر می رسد که آنها با مخالفین من در بندر عباس در ارتباط هستند. رایحه کلام متعفن آنها در شهرداری لافت به مشام من رسید.  آنها بیشتر آرزوی خودشان را مطرح می کنند. در بد ترین شرایط دوست داشتم یک بار هم پلمپ شدن نگارخانه ام را تجربه کنم. و دوست دارم از تهدیدها فرصت بسازم. در شرایط اجتماعی کنونی پلمپ شدن موجب محبوبیت و رونق گرفتن کسب و کار خواهد شد. چون عقلانیت و دلیل قانع کننده ای برای پلمپ کردن وجود نداشت و ندارد. پلمپ بابت چه؟ اگر دلیلی برای پلمب شدن وجود داشته باشد، بعد از مدتی مسئله برطرف و رفع پلمپ می شود.

در زمان خرید خانه در لافت خیلی زود برای من چالشی پیش آمد. مدتی بعد از خرید خانه لافت خانوده ای که خانه را به فروش رسانده بودند به سلخ رفته بودند و درخواست آنها این بود که خانه را پس بدهیم. !!!  آنها از شیخ نادر که یکی از روحانیون معتمد و با نفوذ لافت هستند خواسته بودند که آنها را همراهی کنند.  آنچه که زینت به من گفت و بعد ها از دیگران شنیدم گویا امام جمعه وقت خوابی دیده بوده است و طرح آن موجب شده بود که یکی از خواهران محمد احمد شریف نیز خواب ببینند.  همه این مسائل در حافظه تاریخی مردم لافت ثبت شده است. در تمام سال هایی که در لافت کار کردم از افراد زیادی روایت ها مختلفی شنیدم و واکنش های مختلفی دیدم. مجالی فراهم شود جزئیات بیشتری خواهم نوشت. بنا به دلال متعددی من نمی توانستم خانه را پس بدهم.  به همین دلیل درخواست من به پس دادن خانه منفی بود.

آقا سید پوازی بزرگ در بقالی مقابل خانه سال 1396

یکی از دلگرمی های من نظر آقا سید پوازی بود. ایشان پدر امام جمعه بودند.  هر زمانیکه به خانه خریده شده در لافت می رفتم آقا سید پوازی را می دیدم. در روبروی خانه ای که خریداری کردیم مغازه داشتند. او در آن زمان که در قید حیات بود رئیس شورای حل اختلاف بود. او می گفت که مالکین خانه برگه ای تنظیم کرده بودند و می خواستند از شکایت کنند. و گفت من به آنها گفته ام که آقای نادعلیان باید از شما شکایت کند. بعد ها از محمد احمد شریف پرسیدم تائید کرد که بله آنها برگه ای نوشته بودند و به آقا سید مراجعه کرده بودند. آقا سید در خصوص خرید خانه نگاه بازی داشت. زمانیکه از او پرسیدم که چرا این واکنش ها را نشان می دهند گفت با گذشت زمان عادی خواهد شد. نسل قدیم لافت به دلیل سفار بودن و سفر کردن، معاشرت با انگلیسی ها و هندی ها که حتی بعضی از آنها بودایی بودند اهل تساهل بودند. آیا در زمانه ما ممکن است معبد هندو های دیگری در هرمزگان ساخته شود؟

از آقا سید یک دفتر حساب کتاب به یادگار دارم. بسیاری از افرادی که خرید می کردند بدهی های آنها نوشته می شد. زمانیکه هزینه ها پرداخت شد بدهی ها خط می خوردند. من دفتر حساب و کتابش را خیلی دوست داشتم. به من قول داده بود که دفترش را به یادگار به من بدهد. قبل از آنکه دفتر کامل پر شود از دنیا رفتند. پس از مرگ او از نوه اش دفتر امانتی را گرفتم. حساب ها پرداخت شده بود. حالا در مجموعه ما این دفتر در کنار سایر اسناد نگهداری می شود.

دفتر حساب و کتاب آقا سید پوازی بزرگ در بقالی مقابل خانه سال 1396

علاوه بر حمایت آقا سید ، از دید من و همسرم درخواست پس دادن خانه به دلیل خواب نه شرعی بود ، نه قانونی و نه اخلاقی. من از فضای چالش برانگیز هرمز دور شده بودم. این ذهنیت را در هرمز ایجاد کرده بودند که نادعلیان را از هرمز بیرون کردند!!!

در همین روزها بود که به دلیل نمایش فیلم آفای خسرو سینایی آقای مصطفی روشی گفته بود:  “از امشب من شروع کردم که این شیطان به ظاهر فرشته رو از هرمزگان بندازم بیرون احتمالش کمه که موفق بشم . ولی همه ی تلاشم رو میکنم . من حتی به دو تا از نماینده های مجلس و چند تا از مسئولین و چند نفر از مردم هرمز هم زنگ زدم و قول همکاری دادن و تا هر وقت از این استان بیرون نره اروم نمیگیرم حتی اگه صد سال طول بکشه .” این مسائل را آقای روشی به این دلیل بیان کرده بود که فیلم ایشان در جشنواده خلیج فارس انتخاب نشده بود. و گذشت زمان نشان داد که ایشان از صحنه هنر هرمزگان ناپدید شدند و من هنوز در هرمز، روستاهای قشم و لافت کار می کنم. برای اطلاعات بیشتر لینک زیر را ببینید.

پیامدها و واکنش ها به فیلم جزیره رنگین خسرو سینایی

اگر من پس دادن خانه لافت را می پذیرفتم این ذهنیت ایجاد می شد که حتما خلافی انجام داده ام. با خودم فکر کردم و مطمئن شدم که خرید یک خانه گناه نیست. زمانیکه شیخ نادر به سلخ رفته بود تلفنی با هم صحبت کردیم. به او گفتم که همسرم چندان موافق خرید یک خانه جدید نبوده است. من با او صحبت کردم و موافقت کردند. اما حالا اگر می گفته ام که افراد دیگری خواب دیده اند و باید پس بدهیم برای من و همسرم قابل قبول نبود. بعدها که با شیخ نادر بیشتر دوست شدیم به من گفت که یکی از مقامات اوقاف از تهران به او تلفن زده است و به او گفته اند که نادعلیان عکس می گیرد و به خارجی ها می فروشد و می گوید این افراد پیتزا بلد نیستند. این ادبیات نشان می داد که همان افرادی که زمانی سکان دار انجمن هنرهای تجسمی هرمزگان بودند با کمک امیر کبیرشان و افراد دیگری که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مسئولیت داشتند سنگ تمام گذاشته بودند. آنها از زمانیکه در سلخ کار می کردم نیز بیکار نبودند.

آنچه که حالا برای من قابل درک است نگرانی یک جامعه محلی نسبت به حضور و زیستن افرادی است که با سنت رایج موجود رفتاری متفاوت داشته باشند. هر خوابی تعبیری دارد. به هر حال شاید من غرب زده و در غرب درس خوانده نماینده یک فرهنگ غربی تلقی می شوم که به آخرت بی اعتنا و به مسائل دنیوی توجه دارم. رویارویی این دو جریان همیشه چالش برانگیز است.

شرایط موجود فعلی رضایت بخش است که حالا آقای پوازی به عنوان رئیس شورای شهر از گردشگری حمایت می کنند و حامی فعالیت های ما هستند.

Views: 10

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *