حضور در نمایشگاه اوپن در لیدوی ونیز در سال 2003

رابرت سی مورگان مححق و نوسینده مشهور تاریخ هنر جهان به عنوان کیوریتور احمد نادعلیان را برای شرکت در نمایشگاه اوپن 2003 در لیدو انتخاب کرده بود. زمانیکه نادعلیان جهت شرکت در در آنجا حضور داشت  با رابرت مورگان  ملافات داشت.

همرمان با نمایشگاه از نادعلیان خواسته شده بود که بر روی صخزه های جزیره لیدو حجاری کند. موزگان در مدت زمانیکه آنجا بود همه روز از کار نادعلیان بازدید می کرد و آنها با هم گفتگو می کردند. د زمانیکه نادعلیان در جزیره لیدو ایتالیا حجاری میکرد شاهد خلق آثارش بود و در روز افتتاحیه نمایشگاه اوپن ضمن نمایش اسلاید و معرفی آثار نادعلیان گفت: “کارهای نادعلیان توازنی و رابطه ای بین کهن ترین اسطوره های جهانی و جدیدترین رسانه ها و فن آوریها را نشان میدهند”.

حجاری صخره های جزیره لیدو نزدیک ونیز در ایتالیا همزمان با نمایشگاه اوپن 2003

حجاری صخره های جزیره لیدو نزدیک ونیز در ایتالیا در سال 1382 همزمان با نمایشگاه اوپن 2003

در سال 2003 آثارش در کتاب اوپن منشر شدند و در کاتالوگ این نمایشگاه کار نادعلیان با این متن معرفی شده است:

مرگ ماهی‌ها: رود دیگر ماهی ندارد

داستان از آن‌جا آغاز شد که نقاشی پس از سال‌ها زندگی در خارج از کشور، پس از پایان تحصیلات و دریافت مدرک دکترا، به زادگاهش بازگشت تا بهشتِ گمشده‌اش را بیابد. او به سرزمین نیاکانش بازگشته بود تا در جایی آرام، دور از دغدغه‌های شهر، زندگی کند. هرچند حالا آدمی شهری بود، اما دلتنگ بسیاری چیزها شده بود.

او می‌خواست در دل طبیعت و با طبیعت زندگی کند. تپه‌ها و دره‌های نزدیک قلهٔ دماوند، در حاشیهٔ روستای پلور، پر از خاطرات دوران کودکی‌اش بودند. اما تنها خاطرات خانوادگی نبود که او را به این منطقه پیوند می‌داد؛ در نگاه او، قلهٔ دماوند تجسم تمام تاریخ اسطوره‌ای و فرهنگی ایران بود: افسانه‌های بی‌پایان آفرینش، سیمرغ، اژدها، فریدون و ضحاک…

اما وقتی به سرزمین نیاکانش بازگشت، دریافت که بهشتش دیگر وجود ندارد. چشمه آلوده شده بود و رود دیگر ماهی نداشت. او می‌خواست بهشت خودش را بسازد. با آب بازی کرد و آب نیز با او بازی کرد. صدها ماهی بر سنگ‌های بستر رود نقش زد. خوشحال بود که خاطرات کودکی‌اش هنوز وجود دارند، حتی اگر به صورت فسیل‌هایی برجا مانده باشند. دوست داشت باور کند که آن ماهی‌ها زنده‌اند و در جهت مخالف جریان آب شنا می‌کنند.

تاریک‌ترین لحظاتش زمانی بود که مرگ ماهی‌ها را می‌دید. بارها شاهد دفن شدن ماهی‌هایش بود. این روستا رهبری ندارد. رودخانه‌ها خشک و دشت‌ها پر از ویلا شده‌اند. کارخانه‌ها بر بستر رود ساخته می‌شوند و جاده‌ها بر طبیعت می‌تازند…

اما او خسته نیست. با همان ارادهٔ پیشین، در پی ساختن بهشت خویش است. به دره‌های عمیق پناه برده است.
در آنجا نه نشانی از ضحاک هست و نه از ماشین. آنجا معبدی است برای پرستش آب، جایی برای آرامش. زیباترین لحظاتش زمانی بود که بر کرانهٔ رود می‌نشست و به آب خروشان و بازی ماهی‌های خیالی‌اش نگاه می‌کرد؛ و پرمعناترین تجربه‌اش، دیدن تدریجی ناپدید شدن نقش‌ها بود. او آموخت که تصویرها از میان می‌روند، اما زندگی باقی می‌ماند؛ فرم‌ها نابود می‌شوند، اما معنا ماندگار است.

 

 

 

احمد نادعلیان سال 1382 در جزیره لیدو نزدیک ونیز در ایتالیا همزمان با نمایشگاه اوپن 2003

احمد نادعلیان سال 1382 در جزیره لیدو نزدیک ونیز در ایتالیا همزمان با نمایشگاه اوپن 2003

Views: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *