نقاشیهای احمد نادعلیان که با خاکهای بومی جزایر جنوبی ایران که با خاک کرم رنگ قشم و خاک سرخ هرمز خلق شدهاند، بخشی از روند پیوستهی او در استفاده از مواد طبیعی و پیوند زدن تصویر، ماده و اسطوره هستند. در این مجموعه، نادعلیان ابتدا با بهرهگیری از خاکهای کرمرنگ جمعآوریشده از پشت سدهای خشکشدهی قشم، و افزودن مواد چسبنده نقاشی ترکیبی خمیریمانند و سختشونده میسازد. سپس این زمینه را با لایههایی پوشش میدهد تا علاوه بر ایجاد بافتی غلیظ، بستری برای روایتهای تصویریاش شکل گیرد. پس از ایجاد بافت با رنگ سیاه بر روی آنها طراحی کرده است. طرح ها اغلب مادر کودک را به همان روشی نشان می دهد که در حجاری ها و نقاشی های رنگین نادعلیان دیده می شوند. اما در این نقاشی ها با محدودیت رنگ ها و رنگ های شکل گرفته با خاک سرخ هرمز به صورتخطوط آزاد منحتی و بزیده بریده با شتاب زخمی را نشان می دهد که ارجائی به چگونه رقم خوردن سرنوشت انسان در رحم اشاره دارد. نطفه و تخمه آفرینش یا منجر به تود کودک کی شود و یا زخمی ریشه در سر باز می کند و از اعماق تاریخ سخن می گوید .

پیوند نقاشیها با حجاریها و نقاشیهای رنگین او
درونمایهٔ تصویری این آثار با زبان بصری همیشگی نادعلیان پیوند دارد. همانگونه که در حجاریهایش پیکرهٔ «مادر و کودک» از دل سنگها بیرون کشیده میشود، در این نقاشیها نیز پیکرهٔ مادر-کودک طرحی مرکزی است.
در این تصاویر، خاکِ سرخ نه تنها مادهٔ کار بلکه نشانهای از خون، زایش، رنج و حافظهٔ جمعی است. خطوط بریده و شتابان، شکافی را تداعی میکنند که هم میتواند سرآغاز نطفه و تخمهٔ آفرینش باشد و هم جانِ زخمیِ تاریخی که از اعماق گذشتهٔ انسان برمیخیزد.

زهدان، آفرینش و زخم تاریخ
نادعلیان در این آثار، سرشت انسان را همزمان در دو قطب میبیند:
رویش و زایش — نطفهای که به کودک بدل میشود.
زخم و تقدیر تاریخی — شکافی که بهجای زایش، «ریشهٔ زخمی» را آشکار میکند.
این دوگانه، امضای معنایی اوست: بازتابی از این ایده که آفرینش و رنج، همزاد یکدیگرند و خاک بهعنوان مادهای که بدن، تاریخ و طبیعت را در خود میپروراند، محمل این همزادگونی است.

زن، خون و نگاه اساطیری در فرهنگ ایرانی
نادعلیان در این نقاشیها به لایههای عمیقتر اسطوره و فرهنگ اشاره میکند. در روایتهایی از ایران باستان، مسیحیت و حتی برخی خوانشهای اسلامی، زن به دلیل خوندیدن و عادت ماهانه، موجودی «آلوده» یا «مصلوب اهرمنی» دانسته میشده است. باوری که او ریشههایش را به «گناه نخستین» و «رانده شدن از بهشت» پیوند میدهد.


نادعلیان این باورها را نه بازتولید بلکه نقد، آشکارسازی و به مادهٔ بصری تبدیل می نماید. خاک سرخ در اینجا استعارهای از همان خون است؛ اما در اثر او، خون دیگر نشانهٔ گناه نیست، بلکه بازگشت قداست به بدن زنانه و زایش است. تصویر مادر-کودک مانند یک ایزدبانوی کهن از دل خاک پدیدار میشود؛ گویی تاریخِ تحمیلشده بر بدن زن را از نو مینویسد.
در واقع، نادعلیان از خاک جزایر نه فقط برای خلق اثر، بلکه برای بازخوانی سیر آفرینش انسان و تاریخِ پنهان از بدن زنانه بهره میگیرد و تاریخی که زایش و زخم را در خود همزمان حمل میکند را روایت می کند.



Views: 3
English

