خانم لیلا فتحیزاده پژوهشگر حوزهی فرش دستباف است که در دوران پژوهش در زمینه فرش خود رنگ سنگسری کار بسیار ارزشمندی انجام دادند. در انتهای پژوهش واژه تامه فرهنگ کوچرو های سنگسری، محصولات و دستبافتههای آنها را تهیه و به پایان نامه اضافه کردند. تلاش ایشان فراتر از یک پژوهش برای مقطع تحصیلی بود. برای انجام چنین پژوهشی با افراد با افراد سالمند بسیاری مصاحبه داشتند و با دقت واژگان مرتبط با دست بافته ها را جمع آوری کردند.

او در بخش پیوست پایاننامهی خود با عنوان “بررسی امکان احیا و بازبافی قالی خودرنگ سنگسر”، کلمات سنگسری به کار رفته در متن پژوهش خود را در قالب واژهنامهای تدوین کرده و متناظر با آن، توضیحات مرتبط با کلمات مورد نظر را ارائه داده است که به مرور در این سایت بارگذاری خواهد شد. نگارنده در پژوهش خود با واکاوی، مطالعه و بررسی نمونه فرشهای خودرنگ سنگسری بهجایمانده از یکصد سال اخیر و تطبیق ویژیهای ظاهری و فنی آنها در کنار عناصر فرهنگی منطقه، به دنبال درک سبک بصری و شناسایی ویژگیها و وجوه تمایز این قالیها از سایر بافتهها بوده است تا بر اساس آن، یک شناسه از فرهنگ قالیبافی این قوم حاصل آید و شناسایی این قالیها و ارزیابی اصالت آنها امکانپذیر باشد. این اقدامات توانسته است در راستای هویتسازی، حفظ اصالت فرش خودرنگ سنگسری و همچنین در روند علمی سازی رشتهی فرش تأثیر بسزایی داشته باشد و گامی مؤثر در جهت حفظ و بخشیدن حیات دوباره به دستبافتههایی بوده که تولید آنها با کاهش بسیار شدیدی مواجه بوده و در عمل منسوخ شده است .نتایج این تحقیق علاوه بر ایجاد اشتغال و توانمندسازی جامعهی محلی، در حفظ و شناساندن هنر و فرهنگ اصیل سنگسریها نیز کارآمد بوده است. علاوه بر آن، نتایج این پژوهش میتواند برای طراحان و ایدهپردازان هنری سودمند باشد؛ تا با پیوند ایدهای از جهان مدرن امروزی با دنیای سنتی فرش، گامهایی ثمربخش و پرنمود در جهت احیا و بومیسازی تولید قالی اصیل خودرنگ در منطقه برداشته شود.
ایشان اجازده دادن که این بخش ضمیمه را در اینجا منتشر نمایم. بدون شک می تواند مورد استفاده دیگر پژوهشگران و علاقمندان قرار بگیرد. از طرف جامعه سنگسری ها از زحمات ایشان قدردانی می نمایم و آرزو دارم موفق باقی بمانند.
واژهنامهی سنگسری
در خصوص توضیحات ارائه شده در رابطه با دستبافتههای سنگسری، شایان ذکر است به دلیل فقدان اسناد، نمونهها یا پژوهشهای علمی لازم در زمینهی هنرهای این قوم، امکان رهگیری اطلاعات تنها تا یکصد سال گذشته وجود داشته است که از طریق مصاحبه با افراد کهنسال سنگسری امکانپذیر شده است؛ با این وجود، بعضاً در گفتار آنان نیز نتاقض مشاهده میشود.
جدول 6-1- راهنمای آوانگاری
| نوع واج | واج | اوای متناظر | نمونه واژه |
| صامت | /b/ | ب | چرب |
| /p/ | پ | پیر | |
| /t/ | ت، ط | تاریک، اصطبل | |
| /s/ | ث، س، ص | اثیر، نصرت، سماور | |
| /j/ | ج | ارج | |
| /ch/ | چ | چوب | |
| /h/ | ح، ه | مهتاب | |
| /x/ | خ | خاص | |
| /d/ | د | مدرک | |
| /z/ | ذ، ز، ض، ظ | زمان، ضمیمه، اظهار، ذرت | |
| /r/ | ر | بره | |
| /zh/ | ژ | دشواژه | |
| /sh/ | ش | شیرین | |
| /q/ | غ، ق | قانون، غذا | |
| /f/ | ف | فرش | |
| /k/ | ک | کوزه | |
| /g/ | گ | برگ | |
| /l/ | ل | البسه | |
| /m/ | م | ارم | |
| /n/ | ن | انار | |
| /v/ | و | ورد | |
| /y/ | ی | پایان | |
| / ’ / | ع | ولع | |
| مصوت | /o/ | اُ | دختر |
| /i/ | ای | میش | |
| /A/ | آ | بار، آلاله | |
| /a/ | اَ | برتر | |
| /e/ | اِ | کتف | |
| /u/ | او | گوش | |
| /ey/ | اِی | دی | |
| /ay/ | آی | چای | |
| /w/ | اِ اُ (یا) آ اُ | آو |

جدول 6–2- واژهنامهی سنگسری
| واژه | آوانگاری | معنی |
| آرت کیسه | /Art-kise/ | کیسهی پشمی یا پنبهای با طرح راهراه است که برای حمل و نگهداری آرد مورد استفاده قرار گرفته و با بهرهگیری از کارگه بافته میشده است. الیاف بکاررفته در تار پارچهی بکاررفته در تولید این دستبافته نیز، از جنس پشم بوده است. |
| آرشه | /Arshe/ | پنیر جوشیده |
| آونه م | /Avena-mo/, /Avune-mo/[1] | سومین ماه زمستان در تقویم سنگسری مطابق با 25 بهمن تا 24 اسفند در تقویم جلالی |
| اسپی | /espi/ | سفید |
| استال | /estAl/ | استخر |
| استرآبادی | /estarAbAdi/ | از جمله طرحهای موجود در قالیهای سنگسری است که در آن، گولهای مورد استفاده در بافتههای ترکمنی، الهام بخش بافندگان سنگسری بوده است. |
| اشکات | /eshkAt/ | روزنهدار، دارای منفذ، شکافته |
| ارداله کردن | /erdAle-kardan/ | مرطوب و نازک کردن نخ ابریشمی که در جهت یکدست کردن و گرفتن پستی بلندی آن صورت میگیرد تا دوباره تابانده شده و تبدیل به نخ گردد. |
| ارشوم | /orshum/ | ابریشم؛ به نظر میرسد سنگسریها در عین تولید دستبافتههای ابریشمی و بهرهمندی از درختان کهنسال توت به ویژه در منطقهی دربند، در کار نوغانداری و ابریشمکشی فعالیت نداشتهاند؛ هرچند برخی بر این نظرند که در گذشته تبدیل پیله به نخ ابریشم، در سنگسر انجام میشده است. با این همه، اسنادی در این زمینه یافت نشد و بر اساس نتایج حاصل از مصاحبه با دستاندرکاران تولید بافتههای ابریشمی در این گستره، اینگونه برمیآید که در قدیم، ابریشم خام را از مناطقی همچون علی آباد گرگان، گنبدکاووس، روستاهای بابل و ساری آورده و در ازای آن، کشک و لبنیات عرضه میکردهاند. همچنین، در 6-5 دههی اخیر ترجیح میدهند به جای ابریشم خام، نخ ابریشم را ولو به قیمت بالاتر تهیه کنند. ابریشم مورد نیاز برای تولید پارچه، امروزه از مشهد، گرگان، گنبدکاووس، رشت، بندرانزلی و مناطق دیگر فراهم میگردد. به طور کلی، سنگسریها در تولید پارچه، کمتر از ابریشم خالص (واز) و بیشتر از پرتی ابریشم استفاده میکنند. |
| ارشوم دسمال | /orshum-dasmAl/ | دستمال جیبی مردانه از جنس ابریشم به رنگهای سرخابی یا سورمهای که برای پاک کردن دست و صورت یا پاکسازی مخاط از بینی بکار رفته است. علاوه بر آن، این دستمال در مجالس عروسی توسط خواننده تکان داده میشده است. این دستبافته در ابعاد تقریبی 30x 30 سانتیمتر بافته شده و از جمله اقلامی بوده است که خانوادهی عروس برای داماد تهیه میکردهاند. امروزه ارشوم دسمال قیمت بالایی دارد و به همن جهت، مردان کهنسال سنگسری بجای آن، از دستمال یزدی کوچک استفاده میکنند. |
| اورس دار | /oras-dAr/ | درخت سرو کوهی |
| اوریا | /oriyaw/ | اولین ماه پاییز در تقویم سنگسری مطابق با 26 شهریور تا 24 مهر در تقویم جلالی |
| بادوک | /bAduk/ | اصطلاح سنگسری به معنای فرد مغرور و خود بزرگبین |
| برجی | /barji/ | رنگ سیاه مایل به قهوهای نظیر رنگ شغال؛ علاوه بر آن، به گوسفند خالدار و افرادی با صورت کک و مک دار یا تاول زده نیز برجی گفته میشود. |
| برگافه | /bargAfe/ | درگاه سیاه چادر که معمولاً میان گوت و دیمبند قرار دارد. همچنین، گاهی یک برگافهی کوچکتر نیز در وسط گوت جای گرفته است. |
| بنوش (کؤوپشو) | /benowsh/,
/kaupashu/ |
رنگ آبی، کبود یا بنفش |
| بوتئو | /bute’u/ | به فرشهایی گفته میشود که در آن، بتههای کوچک مادر و بچه نقشاندازی شده باشد. |
ادامهی جدول 6–2- واژهنامهی سنگسری
| واژه | آوانگاری | معنی |
| بور | /bur/ | رنگ سیاه |
| بور زنگی | /bure-zangi/ | رنگ سیاه ذغالی |
| پپیچ (شالپا) | /pepich/ | از این دستبافته برای پوشاندن قسمت نوک تا ساق پا استفاده میشود. طول این نوار پشمی بلند به بیش از یک متر میرسد و با کارگاههای بافته میشده است. پپیچ زمختتر و تیرهرنگتر از پتوه بوده اما هر دو در طی مسافتهای طولانی، به دور پا بسته میشدند و بطور همزمان قابل استفاده بودند. این دستبافته از پشم درجه سه تهیه میشده که بسیار نرم اما زمخت بوده و بستن آن، در روی هم رفتن انگشتان و تغییر شکل نوک پا تأثیرگذار بوده است. |
| پتوه (ساقپیچ) | /patove/ | ساقپیچ، ساقبند، نواری بلند با پهناى حدود 10-7 سانتیمتر از جنس پشم یا پنبه که در کارگاههای خانگی بافته شده و برای پوشاندن مچ پا تا زیر زانو بکار میرفته است. دو طرف حاشیهی ساقپیچ پنبهای، سوزندوزی میشده است. این نوار پشمی بر روی شلوار پشمی مردان عشایر و دور تا دور پای آنان پیچیده شده و با کمک بندهای بلندی بسته میشده است تا از نفوذ برف و سرما و ورود خار و خاشاک در صحرا جلوگیری شود. پتوه نازکتر ،نرمتر و کوچکتر از پپیچ بوده و با پشم درجه یک بافته میشده است. |
| پردهای | /parde’i/ | تابلوفرشی از جنس ابریشم یا کرک با ابعاد x 100 90 سانتیمتر که در رجشمار بالا و اغلب با طرحهای قابی یا واگیرهی بتهای بافته شده و در اقلام جهیزیهی عروس یا داماد قرار داده میشود. |
| پِرون کارگه | /perun-kArgah/ | کارگاه جلویی؛ مردانهترین و مجللترین فضای داخلی گوت است که در قدیم محل نشستن مهمانها و اشخاص مهمی همچون خان، رؤسای طوایف، ریش سفیدان و کارگزاران آنان بوده؛ اما در مواقع معمول، محل نشستن پدر و پدران خانواده است. |
| پس بریم | /pas-berim/ | پشم چینی |
| پسوریژون | /pasvorizhon/ | شستن دام یا ریختن گله در آب |
| پشتک | /pashtak/ | پشتی؛ در گذشته، سنگسریها بر روی پشتی، چادرشب انداخته و بر روی آن، پارچهی سفیدی میگستردند که شمارهدوزی شده بود. امروزه این کار دوباره رایج شده است. |
| پش دسمال | /pash-dasmAl/ | پارچههای کوچک و ظریفی هستند که از پشم لطیف و درجه یک بره تهیه شده و به دلیل خاصیت جذب بالای چربی، به عنوان دستمال سر سفره برای پاک کردن چربی دست بکار میروند. نمونههای بزرگتر و پنبهای این پارچهها به عنوان حوله مورد استفاده قرار میگیرد. پشدسمال با پشو دسمال تشابه اسمی داشته اما با آن یکی نیست. |
| پش شوال،
پشمی شلوار |
/pash-shevAl/,
/pashmi-shalvAr/ |
نوعی شلوار پشمی مردانه که با کارگه بافته شده و زیپ و دکمه نداشته است؛ از این رو، پششلوار با بندی محکم میشد که به رسن معروف بود. گروهی از سنگسریها بر این نظرند که برای دوخت آن از پارچهی کارتی به رنگ شیوا استفاده میشده که توسط رنگرژ به رنگ آبی درآمده باشد. برخی دیگر قائل بر این هستند که برای پشمی شلوار از پشم خودرنگ یا رنگ شدهی گوسفند یکسال و نیمه (کاوه، کوی) استفاده میشد. |
| پش کارگه | /pash-kArgah/ | کارگاه پشت؛ پایینترین و انتهاییترین فضای داخلی گوت است که پنج فضای کارکردی در آن برای استحمام، نگهداری مواد غذایی، شستشو و مانند آن قابل تشخیص هستند. |
| پشو دسمال | /pashu-dasmAl/ | نوعی روسری پشمی نازک با طول دو متر و عرض 2-5/1 متر که دختران سنگسری در روزگار قدیم به سر میکردند و به دلیل ماهیت الیاف بکار رفته در آن، در صورت تماس با پوست احساس خارش و حساسیت ایجاد میکرده است. این سرپوشها از ترکمن صحرا تهیه میشد و امروزه در بین اقلامی قرار میگیردکه خانوادهی داماد در روز بلهبرون به عروس هدیه میدهند. زمینهی پشودسمالی که به “تکرنگ” معروف است، به رنگ آبی بوده و در آن گلهایی با رنگهای مختلف نقشاندازی شده است. نوع دیگر پشودسمال، تنها با حاشیهای ساده زینت یافته است. |

ادامهی جدول 6–2- واژهنامهی سنگسری
| واژه | آوانگاری | معنی |
| پلاس | /pelAs/ | بافتهای داری از رستهی گلیمها که تارهای آن از جنس موی بز و پود آن، از جنس نخهای پشمی دولا است؛ هرچند به دلیل تفاوت رنگ سیاه میان موی بز و پشم گوسفند، در بافت پلاس از موی مشکی رنگ نیز به عنوان پود استفاده میشود. عموماً موی بز در دو رنگ مشکی و قرمز (رنگرزی موی شیری رنگ) در بافتهها مورد استفاده قرار میگرفته است. طرح بکاررفته در پلاسهای منطقه، محرمات افقی است که با کمک دو رنگ مشکی و قرمز اجرا میشود؛ بهگونهای که پودهای تکرنگ در تعداد ردیفهای مشخصی از میان تارها عبور کرده و پس از آن، رنگ پود تغییر مییافت. گاهی نیز در بین این نوارهای یکرنگ، نگارههای هندسی ساده نقشاندازی میشد که اغلب به شکل کجراه بود. پلاس سنگسری با بهرهگیری از دار زمینی بافته میشد که به مرور جای خود را به دار عمودی داده است. به طور کلی، در سدهی اخیر، استفاده از دار زمینی در سنگسر، جندان مرسوم نبوده است. گفتنی است اصالت پلاس سنگسری بیشتر از گلیمهای بافته شده در منطقه است. |
| پَلومال | /palomAl/ | محل استقرار دامداران سنگسری در مراتع قشلاقی شامل مردان خان (محل استراحت و زندگی چوپان)، مرتع، چاه آب، چفت (آغل سنتی) و سایر جایگاههای دام است. |
| پندیر پورزو | /pandir-purzow/ | پارچهی سه یا چهار گوش پنبهای که برای کشیدن آب پنیر بکار میرفت. |
| پو، پوی | /pu/, /puy/ | پود |
| پوپیله | /pupile/ | پود رو یا پود نازک در قالیبافی؛ نخهای رشته و رنگ شده که به صورت گلوله گلوله درآمده و برای بافت بکار میرفته است. همچنین، به ماسورهای دراز به طول تقریبی نیم متر و قطر یک و نیم سانتیمتر اطلاق میشود که نخهای پود به دور آن پیچیده شدهاند و در بافت شقه مورد استفاده قرار میگیرد. |
| پوتون | /putun/ | پود زیر یا پود ضخیم در قالیبافی |
| پورزو | /purzow/ | صافی؛ آبکش؛ پورزو در زبان سنگسری، به معنی هر چیز مشبکی است که آب از روزنههای آن خارج میشود. پورزوها، پارچههای سه گوش یا چهارگوش پشمی یا نخی هستند که به شکل اشکات با کارگه بافته شده و بسته به نوع کاربردشان، جنس و اندازهی منافذ در آنها تغییر میکند. پش پورزو از پشمهای نیمه مرغوبتر به صورت خودرنگ و یا رنگ شده بافته میشود و برخی از این پارچه به عنوان پردهی حائل در سیاه چادر و یا ورودی دالان خانه استفاده میکنند. |
| پیچین | /peychin/ | فرآیندی که در آن نخهای رشته شده را از ریشتا خارج کرده و به دور دست میپیچند و به شکل گلوله درمیآورند. |
| پیتک | /pitak/ | پنج روز مطابق با 25 اسفند تا 29 اسفند در تقویم جلالی |
| تا برشتتن | / tA-berashtetan/ | نخریسی، تاباندن پشم یا مو و به شکل نخ درآوردن آنها |
| تپلک | /tapelak/ | قطعهای چهارگوش که از دوختن تکه پارچههای بلااستفاده به یکدیگر پدید آمده و به عنوان دمکنی و دستگیره مورد استفاده قرار میگرفته است و نوع ضخیمتر آن، به عنوان زیرانداز کاربرد داشته است. |
| تلخ (تخل) | /talx/, /taxl/ | رنگ قهوهای سوخته |
| تنگ | /tang/ | بافتهی نسبتاً باریک از جنس پشم درجه دو یا موی بز که با گره زدن یا ابزار بافتنی بافته شده و برای بستن بار بر روی اسب و الاغ و یا جلوگیری از افتادن آن مورد استفاده قرار میگیرد. |
| تنمال کیسه | /tanmAl-kise/ | کیسهی حمام که از پشم برهی مورد استفاده در پارچهی کارتی بافته میشده است. |
| توره | /ture/ | کیسهی بندداری از جنس پشم درجه سه یا مو با ابعاد 30 x 20 سانتیمتر که درون آن جو ریخته و به سر اسب یا الاغ میبستند. توبره از طریق گره زدن الیاف بافته میشد. |
| توشون کردن | /tushun-kardan/ | به کار عبور دادن الیاف تار پارچه از میان نخهای متصل به نی در ورد پارچهبافی گفته میشود. |

ادامهی جدول 6–2- واژهنامهی سنگسری
| واژه | آوانگاری | معنی |
| تون | /tun/ | چله |
| تیر م | /tir-mo/ | دومین ماه پاییز در تقویم سنگسری مطابق با 25 مهر تا 24 آبان در تقویم جلالی |
| تیرمن کت | /tirmen-kot/ | کت زنانه که با بهرهگیری از پارچهی ترمه دوخته شده باشد. تولید پارچهی ترمه در سنگسر صورت نپذیرفته و از مناطقی همچون کرمان، یزد و مانند آن تهیه میشده است. |
| تیرمِن گیوه | /tirmen-give/ | گیوهی ترمهدوزی شده |
| جاجم | /jAjem/ | جاجیم، پارچهای نسبتاً ضخیم و ریزباف است که به صورت راه راه بافته میشود. این پارچه سابقاً از الیاف پشمی بافته میشد و امروزه علاوه بر پشم، از انواع نخ پنبهای موجود در بازار نیز در ترکیب بافت آن استفاده میشود. کاربرد این پارچه عمدتاً جهت تولید لحاف و لحاف کرسی بوده ولی در تولید برخی کیسهها نیز استفاده میشود. |
| جروب | /jerob/ | جوراب؛ بافت پشجِروب (جوراب پشمی) با کمک ابزاری از جنس چوب به نام سیک صورت میگیرد که در حکم میلهای بافتنی امروزی است. جوراب پنبهای یا کویری از رایجترین جوراب های سنتی در منطقه است که برای تهیهی آن، پنبه را ریسیده و جوراب مورد نظر را با قلاب میبافند اما در زمان حاضر به علت دسترسی به جورابهای کارخانهای، تهیه و استفاده از جورابهای نخی مرسوم نیست. گفتنی است در بافت جوراب از پشم شتر استفاده نمیشده است؛ زیرا شتر را حیوان ارزشمندی میدانستند و این چنین به نظر میآید که به زیر پا افتادن پشم شتر را بیاحترامی به او تلقی میکردهاند. |
| جوال، گوال | /jevAl/, /gevAl/ | کیسهای دو تخته با ابعاد بزرگ (تقریباً نیم متر در یک متر) از جنس پشم، پنبه یا ترکیبی از هر دو است که با کارگه بافته شده و برای حمل بار یا نگهداری اقلامی همچون پشم مورد استفاده قرار میگرفت. علاوه بر آن، برخی گوالها نیز با موی بز و به کمک دار خندی بر روی زمین بافته میشد. به گفتهی برخی سنگسریها، گوال از پارچهی چنیژ و با پشم خودرنگ تهیه میشد که شماری از آنها به مدد پشمهای رنگین، با نقوش راهراه زینت یافته بودند. |
| چارا، دوکارد | /chArA/, /dukArd/ | قیچی آهنی برای چیدن پشم گوسفند یا موی بز |
| چرشو، چارشو، | /chor-show/,
/chAr-show/
|
چرشو به پارچههای دستبافی اطلاق میشود که عموماً طرحهایی به شکل چهار خانه دارد. این بافتهها میتواند از جنس پشم (پش چرشو) یا پنبه (نخ چرشو) بافته شود. نمونههایی از ابریشم نیمه مرغوب نیز بافته شده که به نام “کژ چرشو” شناخته میشوند. همچنین، چارشو، میونبندا یا میونگوتون به پردههای چهارخانهی قرمز یا سفید رنگی گفته میشود که برای جداسازی فضاهای داخلی گوت بکار میروند و با مارهپش بافته میشوند. به گفتهی س. ذوالفقاری، «میونبندای مورد استفاده در بخش جلویی گوت از جنس پنبه و در قسمت عقب گوت از جنس پشم بوده است». بهطور کلی، چادرشب کاربردهای متفاوتی از پرده گرفته تا بقچه، سفره، روانداز، رختخوابپیچ[2]، ملافه و مانند آن را شامل میشود. |
| چر | /char/ | چرخ نخریسی |
| چفت | /chaft/ | آغل، محل نگهداری گوسفند و بز در دورهی قشلاقی |
| چمش | /chamash/ | کفش |
| چندوله، چنوله | /chandowle/, /channowle/ | کیسهای که از کنارههای باقیماندهی پارچهی جاجیم دوخته شده و در حکم جاقاشقی آویز سنگسریهاست که در مناطق ییلاقی مورد استفاده قرار میگرفت. |
| چنگوم | /changum/ | نوعی ملیلهکاری نقرهای یا برنجی است که به عنوان آویز تزیینی زنانه بر روی “ساختِه مَکِنِه” به کار برده میشود. |
ادامهی جدول 6–2- واژهنامهی سنگسری
| واژه | آوانگاری | معنی |
| چنیژ | /chenizh/ | به پارچههایی درشتباف از جنس موی بز یا پشم گوسفند با عرض کم و به طول دلخواه گفته میشود که با نخ دولا بوسیلهی کارگه بافته شده و در تهیه و بافت آن، از پشمهای نامرغوبتر استفاده شده است. این پارچه به عنوان شالپا مورد مصرف دارد و از آن در قسمت دیمبند و برگافه، تولید رونکی الاغ و همچنین به مثابه وصله در تعمیر و مرمت کیسهها استفاده میشود. |
| چیکو | /chikku/ | جوشیدهی لورئین با ترکیبات مغز گردو، پسته، بادام، شاهدانه یا کنجد که به شکل شکلات سخت درآمده و مانند آب نبات خورده میشود. این فرآورده در فصل زمستان، یکی از تنقلات مورد استفادهی عشایر است. |
| چیلینگر | /chilingar/ | آهنگر؛ از چیلینگرهای قدیمی منطقه میتوان از علی فیوجینژاد نام برد که کارگاه آهنگریاش امروزه توسط پسرش اداره شده و در آن داس، زنگوله و مانند آن ساخته میشود |
| چین | /chin/ | معادل یک رج در قالیبافی |
| چین زدن | /chin-zadan/ | قیچی کردن |
| خاکگیرون | /khAkgirun/ | تپههایی با خاک رنگی؛ یکی از ویژگیهای طبیعت سنگسر، وجود خاکهایی با طیفهای رنگی نزدیک به روشن، کبود و سرخ است. بطور کلی، سنگسریها اهمیت قابل توجهی برای تمیزی خانه قائلاند و سیاه بودن فضای زندگی را ناپسند میدانند. در زمان قدیم، سنگسریها برای سفید کردن دیوارهای خانه، از خاک یا گِل مخصوصی استفاده میکردند که از محلهی رابند در جنوب شرقی سنگسر برداشت میشد. روند آرایهبندی و مهیا کرن خانهها بدین صورت بود که بچهها به همراه الاغ، به خاکگیرون میرفتند و خورجینها را از خاک پر کرده و همراه میآوردند. سپس بانوان خاک مورد نظر را در ظرفی ریخته و با آب مخلوط میکردند تا به غلظت مورد نظر برسد. بعد، پارچهای را درون آن میگرداندند تا بخوبی آغشته شود و در ادامه، بر روی سطح مورد نظر به شکل دورانی میساباندند تا سفید شود. آراستن خانه یا گوت بر عهدهی زنان بوده و در محیط ییلاقی، تزیین سازههایی همچون دیوار گوتکه (بنای درون سیاهچادر) و دور اجاق، بصورت هفتگی و عمدتاً با کمک خاک سفید رنگ انجام میگرفته است. در سکونتگاههای شهری، سفیدکاری بر روی دیوار حیاط، دیوار اتاقها و حتی حاشیهی کف آنها صورت میپذیرفت تا قسمتهایی از زمین که توسط فرش پوشانده نمیشد، تمیز و سفید به نظر برسد. این کار بیشتر در عید نوروز و فطر تحقق مییافت. آنها، گاه برای تزیین طاقچهها از خاک سرخ استفاده میکردند. حتی دیوار برخی کوچهها نیز با کاهگل سرخ رنگ، زینت یافته بود. |
| خالک زده | /khAlakzade/ | به گوسفندانی گفته میشود که زایش آنها در فصل بهار و به هنگام کوچ صورت میگیرد. |
| خالکو | /khAlaku/ | بزغاله یا برهی شیرخوار |
| خالکور، خالک پر | /xAlakvar/,
/xAlakpar/ |
به برهها یا برغالههایی گفته میشود که پس از فصل زایش گوسفندان یا بزها به دنیا بیایند. |
| خبرکر، مژدنیواژ | /khabarkar/, /mozhdenivAzh/ | گویندهی خبر خوش؛ در قدیم برای دادن خبر ازدواج، گروهی دو نفره متشکل از خانمی از خانوادهی عروس به همراه خانم دیگری از خانوادهی داماد، سرگیرا به سر کرده و به صورت حضوری از میهمانان جشن عروسی دعوت به عمل میآوردند و به عنوان مژدگانی، گردو و مانند آن دریافت میکردند که امروزه جای خود را به وجه نقد داده است. |
| خروا | /xarvA/ | ترکیبی از رنگ سفید خاکی با قهوه ای روشن |
| خند | /khand/ | دار یا دستگاه بافندگی زمینی که بانوان سنگسری در گذشته برای تولید دستبافتههایی نظیر پلاس خورجین و شقه مورد استفاده قرار میدادهاند. |
ادامهی جدول 6–2- واژهنامهی سنگسری
| واژه | آوانگاری | معنی |
| خورجین | /khorjin/ | دستبافتهای از جنس مو، پشم یا ترکیبی از هر دو (تار از موی بز و پود از پشم) و به صورت جفتی (دو لنگه/ دو تخته) است که نوع قدیمیتر آن، از جنس مو و به شکل یکسره با دار خندی بافته میشده است. بعدتر، خورجین را از استرآباد یا مناطق کویری خریداری کرده و برای حمل و نگهداری اشیا به ویژه در زمان کوج مورد استفاده قرار میدادند. خورجینهای پشمی سنگسری برخلاف خورجینهای پر نقش و نگار استرآبادی، به لحاظ ظاهری جلوهی زیادی نداشته است. |
| خیل | /xil/ | مجموعهای از واحدهای اجتماعی اقتصادی متشکل از تعدادی خانوار یا گوت (سیاه چادر) که فصل ییلاق را طبق قرار قبلی در کنار هم و در یک کوهپایه یا دامنهی ییلاقی سپری میکنند و همکاری معیشتی خود را شکل میدهند. |
| خیلخون | /xil-xun/ | محل استقرار خیل و برافراشتن سیاه چادرها؛ همهی افراد از خانوارهای مختلف اعم از زن و مرد که بخشی از سال را نزد گوسفندان خود در خیل بگذرانند. |
| خیل مال | /xil-mAl/ | محل استقرار خیل و برافراشتن سیاه چادرها |
| دامبره | /dAmbareh/ | فضایی بزرگ، مدور و محصور با سنگچین برای دوشیدن شیر دامها |
| دسکش | /daskash/ | سنگسریها برای پوشش دستهای خود در دهههای 40 و 50 خورشیدی، از دستکشهای پشمی و شتری استفاده میکردند که با بهرهگیری از قلاب و سیکهای چوبی-و بعدتر با میل گرد بافتنی- در دو نوع پنج انگشتی و کیسهای بافته میشد. در دستکشهای پنچ انگشتی، درز انگشتها پس از بافت دوخته میشد. دستکشهایی که با پشم بسیار نرم شتر بافته میشوند، از لطافت و مرغوبیت بیشتری نسبت به انواع پشمی برخوردارند. پشم بکار رفته در این بافتهها، از نوع درجه یک بوده است. گفتنی است شترداری در ایل سنگسری سابقهی تاریخی ندارد؛ اما از آنجا که نقاطی چون روستاهای خوارتوران و طرود و سطوه که در قلمرو ییلاقی یا قشلاقی عشایر سنگسری قرار گرفتهاند برای پرورش شتر اقلیم مساعدی دارند، دسترسی به پشم شتر برای آنها مقدور بوده است. |
| دفه، قاب | /dafe/, /qAb/ | بافندگان در بافت شقه (پارچهی گوت)، از وسیلهای فلزی با دستهای چوبی بنام دفه یا قاب بهره میبرند که همان کوبهی بافندگی است و به کمک آن، رشتهی پود را به سمت شقهی بافته شده میکوبند و فشرده میکنند. |
| د م | /de-mo/ | دومین ماه بهار در تقویم سنگسری مطابق با 31 فروردین تا 29 اردیبهشت در تقویم جلالی |
| دُوتَلو | /dotalu/ | نقشمایهای متشکل از رشتهای از مثلثهای به هم پیوسته است که یکی در میان، به صورت معکوس تقارن پیدا کردهاند. این نقوش در میان بافندگان سنگسری به دُوتَلو (کوه) مشهورند. |
| دوش توره | /dush-ture/ | کیسهای درشتباف از جنس موی بز که با دستگاه بافته میشد و از آن برای جدا کردن دوغ جوشیدهی حاصل از کرهگیری و آب در تولید سزمه استفاده میشد. |
| دیگی | /digi/ | غذای گرم سنگسری است که چوپان ها در شب پس از افروختن آتش، برنج و گوشت را در دیگ مسی دربدار قرار داده، به مقدار لازم آب به آن اضافه کرده و سپس آن را در دل ذغال و خاکستر باقیمانده از آتش دفن میکردند. چوپان سنگسری در سپیده دم پس از صرف چنین غذایی گوسفندان را به چراگاه میبرد. |
| دیمبند | /dimband/ | رویبند گوت و جزئی مکمل آن است که روبروی گوت قرار گرفته و با چنگههای آهنین به آن میپیوندد. |
| راست تو | /rAst-to/ | راستگرد؛ تاب به سمت راست؛ زمانی که کتلوم به سمت راست گردانده میشود. |
| رژه، رجه | /razhe/, /raje/ | بند رخت، بافتهای طناب مانند از الیاف پشم و یا پنبهای که با گره زدن بافته میشود. این بند در زمان استقرار در ییلاق، به گوتچوها بسته شده و به منظور خشک کردن رخت مورد استفاده قرار میگرفت. برخی رجهها نیز با آویزهای منگوله مانند زینت مییافتند. |
| رسن | /rasan/, /rasen/ | طناب؛ بافتهای مویی که برای بستن و حمل بار از آن بهره میبرند. همچنین، به کمربندی گفته میشود که در پششلوار به دور کمر بسته میشد. برای بافت رسن، از نخ دولا استفاده میشد. |
| رشون سور | /reshon-sur/ | رنگ سفید روشن نزدیک به استخوانی |

ادامهی جدول 6–2- واژهنامهی سنگسری
| واژه | آوانگاری | معنی |
| رنگرژ | /rangrazh/ | رنگرز |
| رنگه، دسترنگ | /dastrang/, /range/ | به آن دسته از قالیهایی اطلاق میشود که نخهای بکار رفته در بافت آنها، با کمک با مواد رنگرزای طبیعی موجود در منطقه، رنگ میشدهاند. همچنین، رنگه اصطلاحی در میان مردمان سنگسری و به معنای زرق و برق دادن، تکلف آمیز بودن، لفت و لعاب دادن، تجملی برگزار کردن یا تشریفات به خرج دادن است؛ بدین سبب، این واژه ممکن است به فرشهایی تعبیر شود که با کمک نخهای رنگارنگ، بافته شده و آراستگی یافته باشند. |
| رونکی | /runaki/ | پالان؛ جل الاغ که بخش بیرونی آن از جنس چنیژ یا قالی؛ و قسمت درونی آن از چرم بوده است. سنگسریها در گذشته بخش بیرونی جل را بافته و آن را به پالاندوز میسپردند تا پالان مورد نظرشان را مهیا کند. |
| ریشتا | /rishtA/ | قطعهای چوبی در چرخ ریسندگی که نخهای ریسیده شده به دور آن پیچیده میشوند. |
| زرد بور | /zarde-bur/ | رنگ سیاه متمایل به رنگ حنایی |
| زرشه | /zarshe/ | کدبانویی است که در یکی از داستانهای کهن سنگسری، سرآغاز تولید فرآوردههای لبنی به ویژه آرشه را به او نسبت میدهند. |
| ژر | /zhor/ | بالا |
| ژرقلی | /zhor-qaley/ | یزدونی قلی (قلعهی ایزدان) یا قلعه بالا، قلعهای بزرگ در سنگسر است که از سنگ و ساروج بنا شده بود.؛ لیکن بخشهایی از بقایای آن، به منظور احداث ساختمان حسینیهی المهدی، برای همیشه و از بن آن تخریب شد. |
| ژیرین | /zhirin/ | پایین، گاهی زیرین |
| ژیرین قلی | /zhirin-qaley/ | قلعه پایین، قلعه امیر، قله تاسوعا، کوه تاسوعا یا آئین قلی، قلعهای با ارتفاع 1108 متر از سطح دریاست که بر بال یکی از کوههای مرتفع مشرف بر شهر سنگر ساخته شده و از سه طرف به صخرهها و دامنههای صعب العبور منتهی میگردد. |
| سُ | /so/ | سیاه |
| ساخته | /sAxte/ | شمارهدوزی |
| سرپاره | /sarpAre/ | نوارهای مورب و باریکی از پارچهی کیشین که به صورت پی در پی به یکدیگر متصل شدهاند و برای تزیین لبهی قردار شوال بکار میروند. در دوران قدیم، پارچهی سرپاره به همراه تیرمنکت، پشودسمال بزرگ ریشهدار و مانند آن، خریداری شده و در چمدان عروس گذاشته میشد. سرپاره به دو شیوه بافته میشود: الف) در زمان عبور تارها در دستگاه پارچهبافی، نخهای ابریشمی رنگین را در ردیف های ده تایی در کنار هم قرار داده و با عبور پود، پارچه بافته میشود. ب) تارها بصورت تکرنگ بر روی دستگاه سوار شده و رنگبندی مورد نظر، در زمان بافت ایجاد میشود؛ بهطوریکه با رد کردن چند ردیف پود از یک رنگ مشخص، نوارهایی رنگی ایجاد میشود. پارچهی تولید شده با این شیوه، نتیجهی بهتری نسبت به روش اول دارد. سپس پارچه در قطعات 12 سانتیمتری به شکل اریب برش خورده و به یکدیگر متصل میشوند تا در تزیین لبهی دامن مورد استفاده قرار بگیرند. عرض پارچهی سرپاره، حدود 40-35 سانتیمتر در نظر گرفته میشود. |
| سرشورجا، سرشورنگا | /sarshurjA/, /sarshurengA/ | فضایی برای استحمام در داخل گوت |
| سُرلَفت | /sorlaft/ | آویز تزیینی زنانه از جنس نقره که در قسمت بالای گوش به سر متصل میشود و آرایههایی منگولهمانند از آن آویزان است. |
| سزمه | /sowzme/ | مادهی اولیهی کشک که هنوز خشک نشده باشد. |
| سُزه خر | /soze-khar/ | خر اهلی با موی بدن سفید رنگ |

ادامهی جدول 6–2- واژهنامهی سنگسری
| واژه | آوانگاری | معنی |
| سرگیرا، سگیرا | /sagirA/, /sargirA/ | سگیرا (سرگیرا) از دو کلمهی “سر” و “گیرا” تشکیل شده و «روی سر گرفتن» معنی میدهد. پارچهی سرگیرا، شبکهای از رشتههای بسیار ظریف پشم به رنگهای مشکی-سفید یا مشکی-اناری با طرح ساده و راه راه چهارخانه (چهارلته) یا شطرنجی است که برای دوختن چادری تنپوش به همین نام بکار میرود. اندازهی پارچهی مورد نیاز سرگیرا تختههایی به طول 17 متر و با عرض 35 سانتیمتر بود که با اتصال تختهها به یکدیگر، چادر دوخته میشد و بانوان سنگسری درگذشته آن را در بیرون از منازل بر سر میگذاشتند و در کوچه و خیابان تردد میکردند. سرگیرا بر خلاف ظاهر پشمین و زبر خود، از جهاتی مانند شیشهی انعکاسی یا آینهای در ساختمان عمل میکند؛ به گونهای که از یک سو، از ایجاد دید به فضای داخلی جلوگیری کرده تا حریم شخصی فرد حفظ شود؛ و از سوی دیگر، بانوان در عین حفظ کامل پوشیدگی، میتوانند در عین رو گرفتن، از پشت تار و پود آن به وضوح (راحتی) فضای بیرون را مشاهده کنند. از دیگر ویژگیهای سرگیرا، خنک بودن آن در فصل تابستان است. در تولید این پارچهی دستباف میتوان از کاموا نیز استفاده کرد که در این صورت نگهداری آن راحتتر است و بید نمیزند. امروزه تنها بانوان کهنسال از این چادر استفاده میکنند. علاوه بر آن، در مراسم عروسی و یا مراسم ویژه دعوت مهمانان به عروسی، گروههای دو نفره دختران جوان با عنوان “خبرکر” نیز بکار گرفته میشود. پارچهی سرگیرا که در قدیم جهت تولید چادر بانوان استفاده میشد، امروزه جهت تولید کت مردانه، کفش، کیف، و سایر پوشاک و غیره نیز استفاده میشود. |
| سونا کردن | /sonA-kardan/ | به مجموعه کارهایی گفته میشود که سوناگر به منظور آشناسازی برهها و بزغالههای نوزاد با مادرشان برای مکیدن شیر در دورهی زایش دام انجام میدهد.شیر دادن به برههای تازه متولد شده در سه روز ابتدایی تولدشان، روزانه در دو نوبت صبح و عصر صورت میپذیرد و پس از آن، برهها تنها در عصرها سونا میشوند. |
| سوناگر | /sonAgar/ | سوناگر چوپان اصلی گله است که به مدت 45 روز در دورهی زایش دام به کار گمارده میشود و در پلومال ساکن میشود. وظیفهی سوناگر این است که برهها و میشها را به خوبی بشناسد و بداند کدام بره متعلق به کدام میش است تا برههای تازه متولد شده را به مادرشان برساند که شیر بخورند. همچنین، او وظیفه دارد در صورتیکه میش از پذیرفتن برهی خود سرباز زند، او را با شگردهای مختلف وادار به شیردادن کند تا بره شتسوز (شیرسوز) نشود. ناکارآمدی چوپان عواقبی نظیر خشک شدن شیر میش، ضعیف شدن و مصونیت نداشتن بره در مقابل بیماریها، عدم تولید محصولات لبنی در فصل ییلاق و در نهایت خسارت به گلهدار خواهد شد. بهطور کلی، سوناگری بورلته از سایر لتهها سختتر بوده است و گوسفندها را از روی سرشان تشخیص میدادهاند؛ زیرا رنگ پشم و حتی زبان تمامی گوسفندها و برهها به رنگ سیاه بوده است. |
| سیا م | /siyAw-mo/ | دومین ماه تابستان در تقویم سنگسری مطابق با 28 تیر تا 26 مرداد در تقویم جلالی |
| شتپورزو | /shat-purzow/ | پارچهای سه گوش از جنس پشم و به رنگهای قهوهای و شکری که برای صاف کردن شیر از اجسام خارجی همچون پگر و گمبیل بکار میرفته است. برای بافت شتپورزو، از نخ سه لا استفاده میشده است. |
| شروره م | /sharvara-mo/ | اولین ماه زمستان در تقویم سنگسری مطابق با 25 آذر تا 24 دی در تقویم جلالی |
| شالنگ | /shAleng/, /shAlang/ | کیسههایی پشمی برای حمل پشم و موی بز که با کارگه بافته میشد و دور آن شیرازهدوزی انجام گرفته بود. |
| شتسوز | /shatsuz/ | شیرسوز شدن، عدم تغذیهی کافی بره یا بزغاله با شیر مادر |
| شقه | /sheqqe/ | پوشش سیاه چادر؛ پارچهی گوت از جنس موی بز دولاتاب که در سنگسر، افتر و مؤمنآباد بافته میشده است. بافت شقهی سنگسری، درگذشته با بهرهگیری از دار خندی صورت میگرفته است. امروزه بافت این پارچهها توسط نیروی کار افغان صورت میپذیرد؛ با این همه، تولید آن در سالهای اخیر به دلیل بالا بردن دستمزد بافندگان، مقرون به صرفه نیست. |

ادامهی جدول 6–2- واژهنامهی سنگسری
| واژه | آوانگاری | معنی |
| شوش، واژنن شوش | /shush/,
/vAzhenen-shush/ |
چوبهای باریکی از جنس چوب درخت انار یا گز که به کمک آن، گرههای پشم را از هم باز کرده و زوائد آن را میگیرند تا برای رشتن و تهیهی نخ آماده شوند. شوش اناری انعطاف بیشتری دارد. |
| شوالبند، بند لیف | /shevAl-band/,
/band-e-lif/ |
نوار بافتهای پشمی یا پنبهای که از آن به عنوان بند کوله پشتی، بند شلوار، بند توبره و مانند آن استفاده میکردهاند. |
| شومبون | /shum-bun/ | پایهای چوبی در شومسر |
| شومسر، شونسر | /shum-sar/,
/shun-sar/
|
نوعی ابزار حلاجی متشکل از شومبون که بر روی آن، قطعهای آهنی با یک ردیف دندان بلند فلزی موازی با هم و به تعداد 20 تا 35 دندانه قرار گرفته است. |
| شِوی | /shevi/ | پیراهن |
| عکسی | /aksi/ | قالی با طرح تصویری در میان مردم سنگسر به طرح “عکسی” شناخته میشود. |
| فتک | /fetek/ | توده نخ رشته شدهای که از قبل در کتلوم وجود دارد. همچنین، به نخهای ریسیده شدهای گفته میشود که به دور ریشتا پیچیده شدهاند. |
| قدک | /qadak/ | تنپوش مردانه بلندتر از کُلَک که در گذشته از پارچهی ترمه و بعدتر از کیشین دوخته میشده است. |
| قِردار شِوال،
فراخ شوال (سرپارهدار) |
/qerdAr-shevAl/,
/ferAx-shevAl/ |
بانوان سنگسر در زیر کژین شوی، دامنهایی پرچین و بلند به نام قِردار شِوال (فراخشوال سرپارهدار) بر تن میکنند که به دلیل میزان بالای پارچهی مصرفی در دوخت آن، پروزن هستند. از این رو، در قسمت کمر دامن، از بندهایی برای تحمل وزن آن بهره گرفته شده -کشدوزی نمیشد- و برای تزیین قسمت لبهی آن، از نوارهایی رنگی به نام “سرپاره” استفاده میکنند. قردارشوال در دو نوع تک رنگ (اغلب تیره) و گلدار با رنگهای شاد و تند بوده و اندازهی این دامن تا غوزک پا است؛ بهطوری که پیراهن کژین تقریبا چهار انگشت بالاتر بر روی این دامن قرار میگیرد. گفتنی است دامنهای سرپارهدار تنها زیبندهی بانوان متأهل بوده است. |
| قرمزدونه | /qormazdune/ | قرمزدانه |
| قلی | /qaley/ | قلعه |
| قمر | /qamar/ | رنگ موشی (قهوهای کمرنگ نزدیک به خاکستری) |
| قند کیسه | /qand-kise/ | کیسهای از جنس پشم که درون آن پارچهای پنبهای دوخته میشود و ساز و کار باز و بسته شدن آن، به کمک بندی است که در قسمت بالای کیسه قرار دارد. برای شیرازه دوزی کنارههای قندکیسه، پارچهای به شکل نوار بریده شده و در قسمت مورد نظر بکار میرفت. |
| کارتی، برک | /kArti/, /barak/ | بافتهای نسبتاً ظریف از پشم لطیف و مرغوب برهی شش ماههی سنگسری است و در اصطلاح به کت، جلیقه و شلوار پشمی مردانه گفته میشود که از پارچهی پشمی و معمولاً خودرنگ دوخته شده است. این پارچه برای تهیهی کت، شلوار و عموماً بالاپوش مردان مناسب است و به دلیل زبری قابل تحمل آن، برای تهیهی کیسه حمام نیز کاربرد دارد. علاوه بر آن، در دوخت پششوال نیز مورد استفاده قرار میگیرد. در بافت این پارچه، به جای دفتین از تیغهای چوبی به نام کارد برای کوبیدن الیاف آن استفاده میشود که منجر به درهمتنیدگی و استحکام بیشتر آن میگردد. کت کارتی در مواردی با پارچههای ابریشمی کیشین و پشمی سرگیرا نیز دوخته میشد. به طور کلی، جنس لباس اصیل مردان سنگسر پشمی است و مردان ایل در گذشته، از تن پوشی بلند با آستین گشاد استفاده میکردند که بلندی قد آن به اندازه ای بود که از شانه تا بالای زانو را می پوشاند. امروزه استفاده از این پارچهها و پوشیدن این لباسها بسیار به ندرت انجام میشود و تنها در مواردی خاص همچون میهمانیهای ویژهی سنتی یا در مراسم عروسی از این نوع البسه استفاده میشود. |
| کارگه | /kArga/, /kArge/ | دستگاه ستنی و خانگی پارچهبافی |
| کتلوم | /katelum/, /ketelum/ | نوعی ابزار نخریسی از جنس چوب درخت گردو است و با کمک آن، پشم یا مو را تاب داده و به شکل رشتههای طولانی و محکم نخ درمیآوردند که بنا به مورد مصرف، رنگرزی میشده یا به همان رنگ اولیه در نساجی سنتی، قالیبافی، گلیمبافی و مانند آن کاربرد داشته است. |
ادامهی جدول 6–2- واژهنامهی سنگسری
| واژه | آوانگاری | معنی |
| کتی | /Katti/ | بافتهای پشمی و به شکل حلقهای توپر که بانوان پیش از قرار دادن ظرف بر روی سر، آن را بر سر میگذاشتند. علاوه بر آن، جورابهای پشمی کهنه را در هم پیچیده و به شکل لوله درمیآوردند و با همین کاربری، مورد استفاده قرار میدادند. |
| کجوچو | /kajuchu/ | چوب مورد استفاده در کوجیبندی بر روی دار |
| کجکولی | /kajkuli/ | نقشمایهی بته |
| کژ | /kazh/ | ابرییشم دوم؛ نوعی ابریشم نامرغوب که از دورریز ابریشم تهیه میگردد؛ پارچهای ابریشمی که در زمان توشون کردن، دو رشته تار ابریشمی از میان هر یک از نخهای متصل به نی در ورد پارچهبافی عبور داده میشده است؛ بدین جهت، تراکم بافت در پارچه بالاتر بوده و دوام آن بیشتر است. امروزه در بافت این پارچه، جنس تار را ابریشم، و جنس پود را کژ در نظر میگیرند که در کیفیت آن تأثیرگذار بوده است. در حال حاضر، پارچهی کژ به عنوان خلعتی در مراسم بلهبرون به عروس اهدا میشود. |
| کژتافته | /kazhtAfte/ | پارچهای ابریشمی که در زمان توشون کردن، یک رشته تار ابریشمی از میان هر یک از نخهای متصل به نی در ورد پارچهبافی عبور داده میشده است. |
| کژین چمش | /kazhin-chamash/ | کفشی دستدوز با پارچهای از جنس کژ که در قسمت رویهی آن، با نخ ابریشم شمارهدوزی انجام میگیرد و در زیرهی آنها، از نوعی چرم بادوام و سخت به نام تیماج استفاده میشود. |
| کژین شوی | /kazhin-shevi/ | یکی از تنپوشهای سنتی بانوان سنگسری پیراهنی نسبتاً بلند به نام “کژین شوی” است که تار و پود پارچهی آن از جنس کژ بوده و به صورت دستی رنگ شده است. این پارچهی ظریف به دلیل حالت لختی که داشته، یکی از مناسبترین انتخابها برای دوخت یک پیراهن خوش فرم برای بانوان بوده است. رنگ این لباس سنتی معمولاٌ قرمز است و در مواردی به رنگ زرد و سبز بسیار کمرنگ نیز وجود دارد. یکی از ویژگیهای کژین شوی، سوزن دوزی در خور توجه و ظریفی است که با نخهای رنگی در قسمت پایین دامن و لبهی آستینهای بلند لباس دیده میشود. عرض قسمت سوزندوزی در بیشتر پیراهنها حدود یک وجب و یا 25 سانتیمتر در نظر گرفته شده است. تهیهی کژین شِوی از مراحل ابتدایی تولید اعم از ریسندگی نخ تا بافتن پارچه، رنگرزی، نقش اندازی و در نهایت دوخت لباس توسط بانوان سنگسری صورت پذیرفته و در حدود چهار ماه به طول میانجامد. این لباس، تنپوش اصلی زنان در مراسمهای عروسی و مجالس بوده است. طراحی و تولید این پیراهن در سالهای اخیر با توجه به سلیقهی مختلف افراد دچار تغییراتی شده و علاوه بر لباس سنتی، دوخت بلوز و دامن با پارچهی کژ نیز رواج پیدا کرده است. در نمونههای جدید، چینهای لباس نسبت به نمونهی سنتی کمتر شده و علاوه بر شمارهدوزی سردستها و لبهی دامن، قسمت پایین بلوز (دور کمر) نیز با طرحهای مختلف سوزن دوزی شده است. |
| کژین کیف | /kazhin-kif/ | کیف زنانه از جنس کژ است که بر روی بدنهی آن، شمارهدوزی انجام گرفته است. |
| کشین، کیشین | /keshin/, /kishin/ | پارچه ای ظریف و رنگارنگ با خطوط موازی (راه راه) شبیه به طرح محرمات است که از پرتی کژ حاصل شده و در آماده سازی دامن “قردار شوال” از آن بهره گرفته میشود؛ به این صورت که تکههای آن را به شکل مورب بریده و به یکدیگر متصل میکنند تا در قسمت حاشیهی دامن دوخته شود. در گذشته از این پارچه در تولید قدک نیز استفاده میشد. |
| کلاسنگ | /kelAsang/ | سنگپران، قلابسنگ، بافتهای پشمی که در میان دو بند قرا گرفته و برای پرتاب دوربرد سنگ مورد استفاده قرار میگیرد؛ از این رو، برای ثابت نگهداشتن سنگ در قسمت میانی آن، رشتهنخهای مویی تعبیه شده است. بافت کلاسنگ از انتهای یک بند شروع شده و پس از گره زدن بخش میانی آن، به انتهای بند دیگر ختم میشود. |
ادامهی جدول 6–2- واژهنامهی سنگسری
| واژه | آوانگاری | معنی |
| کلاف | /kelAf/ | کلاه؛ قدیمیترین و اصیلترین کلاه سنگسری، کلاهی است نمدی و مخروطی شکل با ارتفاعی نسبتاً بلند با پوششی از پوست گوسفند که استفاده از آن به زمانی برمیگردد که مردان ایل با چوب و چوبدستی میجنگیدند. از دیگر کلاههای مورد استفادهی سنگسریها میتوان به کلاهی با پوست بره در زمان حملهی روسها، “تاکلاف” (کلاه نخی) که از نخ پنبه بافته میشد، “چوکدارکلاف” (کلاه پهلوی) که فقط از ناحیهی جلو، لبه داشت و به دستور رضاشاه استفاده از آن برای نظامیان و در مقطعی برای مدارس اجباری شده بود و نهایتاً کلاه پشمی کاسهای شکلی به نام «پَش کِلاف» اشاره داشت که از پشم شتر بافته میشد و درون آن عرقچین و سطح آن دارای روزنه بود. البته این کلاه اصلاً سنگسری نیست و به نظر میرسد به دلیل مراودات چوپانان سنگسری با کویرنشینان، گرم و نرم بودن و شکل ظاهری آن، مورد اقبال مردم قرار گرفته و به تدریج جایگزین جایگاه کلاه نمدی اصیل سنگسری شده باشد. همچنین، برای تولید کلاه از محصول فرعی موی بز (کرک) با الیافی نرم نیز استفاده میشد که امروزه مصرف آن محدود شده است. |
| کلک پول | /kolak-pul/ | “کلک” به معنای کوتاه و “کلکپول” نوعی جلیقهی کوتاه است که برخی بانوان یا دخترکان سنگسری در مجالس و جشنها بر تن میکردهاند. آستری و رویهی جلوی لباس از جنس مخمل بوده و با گلچینی از سکههای نقره زینت مییافته است. قسمت پشت جلیقه نیز، از پارچهی ترمه دوخته شده است. به گفتهی احمد نادعلیان، بانوان منطقه این تنپوشها را همراه خود داشتهاند تا در صورت رویارویی با تهاجم راهزنان در زمان کوچ و یا متحمل شدن خسارات مالی و تلفات دام در اثر وقوع بلایای طبیعی، به عنوان سرمایه مورد استفاده قرار گرفته و بخشی از نیازهای مادی آنان را رفع کند. |
| کلبارتوره | /kelbArture/ | کولهپشتی راهراه چوپان سنگسری که با کارگه بافته میشد. از نقطه نظر برخی سنگسریها، کلبارتورههای قدیمی با موی بز بافته میشد و با در نظر آوردن خاصیت موی بز در کاهش نفوذ آب به فضای درون کوله، این امر چندان دور از ذهن نبوده است. |
| کمربند قالی | /kamarband-qAli/ | گرهبافتهای کمعرض و پرزدار است که بانوان سنگسری پس از تکمیل فرش، بر روی چلههای باقیماندهی روی دار قالی میبافتند. بکارگیری این کمربند توسط پسرهای نوجوان در اواخر دههی 60 خورشیدی، بسیار رایج بوده است. شایان ذکر است از این نوارهای باریک در تولید دمپایی قالی نیز بهره گرفته شده است. |
| کوبه، شانه | /kube/, /shAne/ | ابزاری شانه مانند با تیغههای فلزی و دستهی چوبی یا فلزی است که در قالیبافی کاربرد دارد. |
| کورچ | /korach/ | سومین ماه تابستان در تقویم سنگسری مطابق با 27 مرداد تا 25 شهریور در تقویم جلالی |
| گرو | /gerow/ | چشمهای واقع در درهای در 18 کیلومتری غرب سنگسر |
| گلیج، گلیچ | /gelij/, /gilich/ | یکی از دستبافتههای سنتی است و شباهت زیادی به گلیم دارد؛ با این وجود، روش بافت آن کاملاً با گلیم متفاوت بوده و با دستگاه گلیچبافی تولید میشود که بیشتر شبیه به بافتن پارچه با دستگاه پارچهبافی است. گلیچبافی بیشتر در روستاهای شمال شهرستان مانند اروست، فولادمحله، رضا آباد و چاشم رواج دارد. تارهای گلیچ از جنس پنبهی پرتاب، و پودهای آن از پشم است. برخی سنگسریها، به این دستبافته گلیم میگویند. |
| گمبیل | /gambil/ | زواید درشت و برآمده که به زیر دنبهی گوسفند چسبیده و در زمان دوشیدن شیر، ممکن است در ظرف شیر بیفتد. |
| گوت | /gut/ | سیاه چادر عشایر سنگسری از جنس موی بز دولاتاب که در سنگسر، افتر و مؤمنآباد بافته میشده است. بانوان سنگسری، سالانه یک تخته شقه از انتهای گوت حذف کرده و شقهای تازهبافت به قسمت جلویی چادر اضافه میکردند؛ بدین ترتیب با انجام این کار، ساختار گوت در گذر سالها آسیب و فرسودگی کمتری متحمل شده و رفتهرفته جدید میشد. امروزه بافت این چادرها توسط نیروی کار افغان صورت میپذیرد؛ با این همه، تولید آن در سالهای اخیر به دلیل بالا بردن دستمزد بافندگان، مقرون به صرفه نیست. |
ادامهی جدول 6–2- واژهنامهی سنگسری
| واژه | آوانگاری | معنی |
| گوتچو | /gutchu/ | ستونهایی که پوشش سیاه چادر بر فراز آنها کشیده میشود. |
| گوجو | /guju/ | سومین ماه بهار در تقویم سنگسری مطابق با 30 اردیبهشت تا 28 خرداد در تقویم جلالی |
| گوشتی | /gushti/ | سر بریدن 2-1 گوسفند (بسته به وضعیت مالی) و آمادهسازی آن برای مصرف خانوادهی چوپان مناطق کویری در طول مدت کوچ قشلاقی (حدود شش ماه) که سرپرست خانواده حضور نداشت. |
| گوشک مهره | /gushak-mohre/ | طرح لچک و ترنج در فرش سنگسری |
| گوشک و سُره | /gushak-va-sore/ | به معنای لچک و درخت سرو بوده و به ساختاری در فرشهای سنگسری اطلاق میشود که برگرفته از لچکهای استقرار یافته در چهار گوشهی متن فرش در جوار نقشمایهی سرو است. |
| گوندا، کوندا | /gunda/, /kunda/ | پشم حلاجی و دسته شدهی گوسفند |
| گوندک | /gundak/ | قطعهای چوب چهار پره در کتلوم که سوراخی برای عبور میلهای چوبی از قسمت میانی آن، وجود دارد. |
| گونده | /gunde/ | پشم بهم پیچیدهی گوسفند در هنگام پشمچینی که به شکل بقچه درآمده باشد. |
| گیت | /git/ | تیره |
| گیته سور | /gite-sur/ | رنگ سفید متمایل به کرم |
| گیژگیژو | /gizhgizhu/ | مامای وهو، روغن پنیر (روغن حاصل از تهیهی آرشه)؛ ضماد کره و زردچوبه که سنگسریها از آن برای تسکین و رفع درد از بدن مصدوم و ضربدیده، استفاده میکنند؛ علاوه بر آن، گیژگیژو نوعی ابزار بازی شبیه به فرفره بوده است. |
| لته | /latte/ | دامداران سنگسری هر گله را اصطلاحاً لته مینامند که شامل 400 رأس گوسفند و بز است. |
| لمچغا | /lamcheqA/ | پوشش نمدی چوپانهای سنگسری که از گردن تا نوک پا را میپوشانده و به عنوان کیسهخواب نیز، مورد مصرف داشته است. لایهی درونی لمچغا از جنس پارچه و رویهی نمدی آن، عمدتاً در رنگهای تیره همچون مشکی و قهوهای تیره بوده است. |
| لمه | /lame/ | نمد، پادری نمدی؛ بکارگیری نمد در سنگسر امری رایج بوده است؛ با این وجود، نمدمالی متأثر از صناعت سمنان بوده و اغلب لمهمالان، سمنانی تبار بودهاند؛ زیرا مردان سنگسری نمدمالی را کسر شأن خود میدانستند. |
| لور | /lur/ | پنیری که از جوشیدن آب پنیر به دست آید. |
| لورئین | /lur’eyn/ | مادهی حاصل از جوشاندن آب لور |
| لور او | /lurow/ | آب لور |
| ماره پش | /mAra-pash/ | پشم گوسفند بزرگ (مادر) |
| مچپیچ | /mochpich/ | بافتهای است که با تارهای نازک نخ پشمی یا پنبهای تهیه شده به دور مچ دست مردان پیچیده میشده است. عرض آن کمتر از شالپا و ساقپیج بوده و با استفاده از سیک چوبی یا کارگه، به طول 40 سانتیمتر بافته میشده است. همچنین، در نزاعهای مردانه که افراد دست خود را به عنوان سپر بکار میگرفتند تا چوب نخورند، گاهی از مچپیچ در حکم محافظ دست استفاده شده و دورتادور بازو پیچیده میشد تا افراد حاضر در دعوا، آسیب کمتری ببینند. گاهی از پتوه نیز به عنوان مچپیچ بهره گرفته میشد. |
| مختِهباد | /moxtebAd/ | “مخته” به معنای آموخته و مختهباد به معنای کاورز است؛ و در کل، به فردی گفته میشود که در دورهی ییلاقی جهت انجام پارهای از خدمات اعم از پشمچینی، تهیهی لبنیات، شیردوشی و جمع آوری هیزم به استخدام عشایر درمیآمد. این واژه شبیه به “مختمات” تلفظ میشود که در زبان سنگسری به معنای پیشخدمت یا کارگزار است. |
| مردال م | /mordAl-mo/ | سومین ماه پاییز در تقویم سنگسری مطابق با 25 آبان تا 24 آذر در تقویم جلالی |
| مردانخان، میردکه، میتکه | /mardAnkhan/,
/mirdeke/, /mitke/ |
محل استراحت و زندگی چوپانها در کویر (قشلاق) است و از آنجا که تنها مردان و چوپانان در آن منزل میکنند، به این نام مشهور است. |
| مس م | /mas-mo/ | اولین ماه بهار در تقویم سنگسری مطابق با 1 فروردین تا 30 فروردین در تقویم جلالی |


ادامهی جدول 6–2- واژهنامهی سنگسری
| واژه | آوانگاری | معنی |
| مشکه زار، مشکه ژار | /mashkezAr/,
/mashkezhAr/ |
انتهاییترین فضای داخلی سیاه چادر است که پوشش سقف گوت در آنجا به کمترین ارتفاع خود میرسد. کف این فضا سنگی است و یا تختهسنگهایی در آن جیده میشود که مشکهای ماست را بر روی آن میچینند تا آب آن کشیده شود. |
| مفه | /ma’fe/ | نخل قدیمی سنگسر که در مراسم عزاداری محرم، آن را به بالای کوه تاسوعا میبرند. |
| مَکِنِه | /makene/ | مَکِنِه در زبان سنگسری به معنای شالسر بوده و نوعی روسری از جنس کژ است که نوعروسان و بانوان متأهل سنگسری برای پوشش سر از آن استفاده میکنند و پس از بافت پارچهی ابریشمی (کژین) این سرپوشه، سطح آن را با ظرافت و به طور کامل شمارهدوزی (ساخته) میکنند و به آن “ساختهمکنه” میگویند. این شال بلند به طول تقریبی سه متر و عرض 65 سانتیمتر بوده و کار شمارهدوزی نقش و نگارهای رنگارنگ بر تمامی قسمتهای آن، به مدت ده ماه تا یکسال به طول میانجامد؛ از این رو، قیمت تمام شدهی مکنه به دلیل پرکار بودن شمارهدوزی بکار رفته در آن بسیار گران است. بنابراین، امکان خرید و استفاده از آن برای همه خانواده ها میسر نیست. بطور کلی، دو نوع مکنه در سنگسر وجود دارد: الف) پارچههای پنبهای گلدار با عرض 90 سانتیمتر که به طول سه متر خریداری شده و روزواره از آن استفاده میشد. ب) ساخته مکنه که در مجالس رسمی و عروسی مورد استفاده قرار میگرفت. گفتنی است بانوان گیسوی خود را از دو طرف سر بافته، در پشت سر و از روی مکنه، به کمک آرایهای زینتی به نام “کوتبند” به یکدیگر متصل میکردند. به گفتهی حسن پاکزادیان «مکنه در میان زرتشتیان مناطق مرکزی ایران (اطراف یزد) به “مکنو” مشهور بوده و شاید واژهی “مقنعه” معرب این واژه است». هرچند مکنه و مکنا به لحاظ اسمی و همچنین نحوهی سر کردن با یکدیگر در پیوند هستند؛ اما به نظر میرسد «شباهت این کلمات در اثر اشتقاقسازی عامیانه بوده و این واژهها به شکل تصادفی شبیه به یکدیگر شده باشند. زیرا در علم زبانشناسی برای یکایک واجهای کلماتی که با یکدیگر مقایسه میشوند، لازم است مطالعات ریشهشناسی صورت گیرد تا منشأ و تاریخچهی این کلمات مشخص شده و نشان داده شود که این واژهها مطابق با کدام تحول آوایی و به چه ترتیبی به یکدیگر مرتبط هستند. بر این اساس، “مقنعه” در فهرست واژگان با ریشهی ایرانی نیامده و در فرهنگ دهخدا نیز همانند سایر فرهنگهای معتبر امروزی، از ریشهی عربی “مقنع” دانسته شده و به معنای فردی است که نقاب و پوشش بر سر گذارده است. همچون هاشم ابن حکیم که درتاریخ به “المقنع” مشهور بوده و رهبری سپیدجامگان را بر عهده داشته است» (ک. کشیری، 1401). این پوشش سر نشان یونسکو را دریافت کرده است. در سالیان اخیر به جای مکنه، استفاده از شال ابریشمی دستباف کوچکتر و باریکتر از آن با افزودههایی از تزیینات شمارهدوزی در میان بانوان معمول شده است. |
| میرونه م | /mirune-mo/ | دومین ماه زمستان در تقویم سنگسری مطابق با 25 دی تا 24 بهمن در تقویم جلالی |
| میشنگ، میشبند | /misheng/,
/mishband/ |
بافتهای به شکل طناب از الیاف زبر مویی، که چوپانان جهت کنترل رمهی گوسفندان در هنگام خواب از آن بهره میبرند؛ بهطوری که یک سر میشبند به گردن گوسفند و سمت دیگر آن به دور مچ یا بازوی چوپان بسته میشود تا زمانی که گله به قصد چریدن از کنار چوپان به حرکت درآمد، چوپان از خواب بیدار شود. بدین منظور، برای انداختن طناب به دور گردن گوسفند، به او تکهای نان داده و و در اصطلاح او را “شرطی” میکردند. |
| میون کارگه | /meyun-kArgah/ | بهطور معمول، جایگاه نشیمن و استراحت زنان، دختران، کودکان، محل پخت و پز و غذاخوری خانواده در فضای داخلی گوت است. |
| نورسک | /nurask/ | روناس |
| نوسال | /nu-sawl/ | اولین ماه تابستان در تقویم سنگسری مطابق با 29 خرداد تا 27 تیر در تقویم جلالی |
| وارهون | /vArehun/ | روغن پنیر که با اندکی آرشه جوشیده باشد. |
ادامهی جدول 6–2- واژهنامهی سنگسری
| واژه | آوانگاری | معنی |
| واز | /vAz/ | الیاف پشمی همزمان با حلاجی تفکیک میشوند. ظربفترین و بهترین الیاف پشمی، در نوبت اول حلاجی حاصل میشود. به پشم حلاجی شدهی درجه یک (نوبت اول حلاجی)، واز گفته میشود. پشم درجه سه (سه واز)، به آن دسته از الیافی گفته میشود که پس از حلاجی در پایین شومسر ریخته شده و بسیار زمخت هستند؛ از این رو؛ نخ حاصل از آنها نیز به مراتب ضخیمتر و زیرتر از نخی است که از پشم واز به دست میآید. با کیفیتترین نخ پشمی نیز از پشم بره حاصل میشود. |
| ورابریم- ورابرین | /varA-berim/,
/varA-berin/ |
مراسم پشمچینی؛ وره به معنای برهی 6-1 ماهه است و به نظر میرسد ورابریم، بیشتر به چیدن پشم این برهها اشاره داشته باشد. |
| وراکرد | /varA-kord/ | چوپان گلهی برهها |
| وره پش | /vara-pash/ | پشم بره |
| ورد، خرک | /vard/, /xarak/ | چوب کوچکی و باریکی به طول پنج سانتیمتر که دو طرف آن تراشیده شده و تیغههای بلند چارا را به یکدیگر متصل میکند. همچنین، ورد یا گورد به ابزاری در دستگاه پارچهبافی ستنی اطلاق میگردد که از ترکیب تعدادی نی و شماری نخ تشکیل شده که از بالا به قرقره (سلام کر) و از پایین به پدال (پنولین) متصل میشود. |
| یزدونی | /yazduni/ | ایزدان |
| تصویر 6-3- کارگه (مأخذ: آرشیو احمد نادعلیان)
|
| تصویر 6-1- چندوله (مأخذ: آرشیو احمد نادعلیان)
|
| تصویر 6-5- رجه (مأخذ: نگارنده)
|
| تصویر 6-2- کلاسنگ
(مأخذ: آرشیو احمد نادعلیان)
|
| تصویر 6-4- کلبارتوره (مأخذ: نگارنده)
|
| تصویر 6-6- پلاس (مأخذ: آرشیو امد نادعلیان)
|
[1] تفاوت در بیان برخی واژگان، ممکن است به دلایلی همچون نبود تاریخ نوشتاری، از بین رفتن برخی رفتارها، جایگزین شدن کلمات با واژهای جدید، اندکمایگی در دانستگان یا حتی یادگیری نادرست کلمات توسط افراد رخ داده باشد.
[2]علاوه بر رختخوابپیچ، دستبافتهی دیگری به شکل مکعب مستطیل و از پارچهی جاجیم که به مفرش معروف بود، از مناطق دیگر همچوم گرگان خریداری شده و برای نگهداری یا جابجایی رختخواب از آن استفاده میشد.
Views: 1
English


