در سال های اول زندگی در جزیره هرمز (سال های 1385 تا 1390) به دفعات با خاک سرخ، تمام وجودم را سرخ کردم. قصد من از زمان اولین سفرم به جزیره هرمز این بود که ضمن به کار گیری این خاک در آثار هنری ارزش آن را آشکار کنم. این اجرا ها برای من مفاهیمی نمادین، تمثیلی و اجتماعی را بیان می کنند. نمونه های اولیه آن در طبیعت اجرا شدند. افرادی را برای این اجرا به کار می گرفتم. انسان پیوند اسطوره ای با خاک دارد. او از خاک برآمده است و به خاک برمی گردد. خاک سرخ نمادی از خون و زخم خوردن است. مردم جزیره برای مراسم آئینی مذهبی با خاکی خون آلود چهره ها را رنگ می کنند. معنی واقعی به خاک و خون کشیده شدن را می توان دید. خاک سرک در جزیره بخشی از چاشنی زنجیره غذایی است. با استفاده از خاک سرخ سوراغ تهیه می شود و با نان مصرف می شود. این خاک سر سفره مردم وجود دارد. شغل اغلب مردم جزیره به معدن خاک سرخ وابسته بود. کالبد و لباس بسیاری از آنها همیشه سرخ رنگ بود.
یک بار همانند کارگر های معدن با کالبد و لباس سرخ در خیابان ها و کوچه های شهر راه رفتم، خرید کردم و دوچرخه سواری کردم. پرسش ایجاد شد. پاسخ آن را تاریخ آشکار می کند.
روزی هفت دختر از چهارده دختر در ساحل آواز میخواندند. شادت بگردوم …
رنگ سرخ تمام وجودم را احاطه کرد
Views: 11