ضرورت پدیدار شدن نمادها و سفرای فرهنگی برای حفظ زیست کوچرو های سنگسری

در دهه پنجاه هژبریزدانی مالک ادارات و کارخانه های زیادی را در تهران، سنگسر و دیگر شهرهای ایران بود. او نیروهای سنگسری زیادی را در اداردات و کارخانه ها شاغل کرد. راحتی کار  و به دلیل نزدیک بودن کوچروه های سنگسری به پایتخت بسیاری از آنها راهی تهران شدند. هژبر یزدانی دامداری به روش سنگسری ها را نیز مدیریت می کرد. مراتع بسیاری از دامدارانی که وزشکسته می شدند و یا دوست نداشتند دامداری را ادامه دهند خریداری می کرد و نیروهای متخصص سنگسری را به کار می گرفت. پس از انقلاب اموال او از جمله مراتع مصادره شدند. به دلیل فساد مالی و نداشتن تخصص ضربه بزرگی به زیست کوچروهای سنگسری وارد شد. با گذشت زمان که به نفع دامداران نیست و خشکسالی پی در پی پس از مصرف بی رویه سوخت های فسیلی و دلایل متعدد دیگر نحوه زیست کوچرو های سنگسری رو به انقراض است. حتی آنها که هنوز دامدار هستند، به دلیل سختی کار حالا گوچرو های سنگسری کارهای دامداری در ییلاق و قشلاق را بیشتر به نیروهای مهاجر از افغانستان می سپارند. در محیط های ییلاق “گوت” یا سیاه چادر برپا نمی شود. چوپان ها کنسرو سوسیس و نان لواش مصرف می کنند. در واقع سنتی و زیست سازگار با محیط زیست آنها در حال فراموش شدن است. زیست اگر تغییر کند فرنگ و زبان فراموش می شود. در چنین شرایطی مهاجرت معکوس و ادامه زیست به صورت کوچرو توسط یک دختر تحصیل مرده یک معجزه است.  در ادامه این متن خانم دکتر سهیلا غنیان به عنوان نماد و سفیر فرهنگی کوچرو ها معرفی می شود.

کاربری گردشگری یک راه جایگزین برای تداوم نمایدن زیست به عنوان میراث ملموس و نا ناملموس

از دید نادعلیان شاید معرفی زیست کوچروها به عنوان کالای فرهنگی جذاب برای گردشگران بتواند نحوه زیست و فرهنگ آنها را حفظ نماید.  فراموشی آیین‌های سنتی، و بی‌توجهی به طبیعت در حال از بین بردن بخشی از فرهنگ سنگسر است. برگزاری جشنواره‌ها در دل ییلاق‌ها با حضور هنرمندان، پژوهشگران و مردم بومی باعث شد هویت فرهنگی کوچ‌روها دوباره احیا و تثبیت شود.  او از طریق مستندسازی، عکس، و فیلم نیز این میراث فرهنگی را حفظ و منتشر کرد.

هنر اجتماعی و زیست محیطی احمد نادعلیان با مشارکت کوچرو های سنگسری ها

روش دیگر نماد سازی چهره های شایسه و معرفی آنها به عنوان سفرای فرهنگی سنگسری ها

چند دهه قبل بعضی از کوچرو ها شرم داشتند که شغل خانوادگی خودشان را معرفی کنند. بعضی از پایتخت نشین ها  فکر می کردند کوچرو بودن یعنی عقب‌ماندگی.  نادعلیان همانند بسیاری از  افرادی که دوست دارند زیست خود را با طبیعت سازگار کنند معتقد است، در دنیای بحران‌زده‌ی امروز، الگو برداری از زیست کوچ‌رو می تواند راهی برای نجات آینده باشد.  از این رو مهاجرت معکوس او از انگلستان به ایران و زندگی در طبیعت و کوچ فصلی به جزایر در حاشیه معنی دار است. اگر این باور توسعه پیدا کند از منظر اجتماعی فرهنگی کوچرو زیست به یک رویا تبدیل می شود و افراد تحصیل کرده از آن استقبال می کنند و به این گونه زیست افتخار می کنند.

کوچرو زیستن و هنر کوچرو: الگویی برای آینده و محیط زیست پایدار

از دید نادعلیان، در جهانی که تخریب طبیعت، مصرف‌گرایی و بی‌توجهی به چرخه‌های طبیعی حیات را تهدید کرده است، اقتباس از زیست کوچ‌روها (Nomadic Life) نه یک بازگشت به گذشته، بلکه راهی برای بازاندیشی آینده‌ی پایدار بشر است. او این روش را هم در آثار هنری‌اش و هم در فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی خود به صورت عملی پیروی و زندگی می کند. قابل قبول است که همه نمی توانند زندگی در کوچ داشته باشند. اما شمار افراد تحصیل کرده که محاجرت معکوس را انتخاب می کنند و زندگی خود را به طبیعت نزدیک می کنند در حال افزایش است. زیست بسیاری از آنها می تواند به صوت دیجیتال نومد (Digital Nomad) یا «کوچ‌نشین دیجیتال» باشد. آنها با استفاده از فناوری‌های دیجیتال (مثل لپ‌تاپ، اینترنت و ابزارهای ارتباطی آنلاین)، از راه دور کار می‌کنند و در عین حال در سفر هستند یا به طور مداوم محل زندگی خود را تغییر می‌دهند.

سهیلا غنیان یکی از سفرای فرهنگی کوچرو های سنگسری

اما یکی از دختران شجاع سنگسری که شایستگی دارد الگو و سفیری برای زنان سنگسری باشد، خانم دکتر سهیلا غنیان است. علی رغم اینکه مدرک دکتر دارد ، هنوز همانند اجدادش به کوچه می رود، محصولات تولید می کند، آنها را مستند می کند و با افتخار آنها را در فضای مجازی منتشر می کند. او می تواند  که این میراث فرهنگی ملموس و ناملموس را به نسل نیازمند بعدی انتقال دهد و برای دیگر افراد یک الگوی بسیار مثبت باشد.

صفحه اینستاگرام سهیلا غنیان

آرشه خاص‌ترین محصول لبنی سنگسری‌ها

اما شاید هم دیر باشد و فرصت ها را از دست بدهیم. به دلیل اهمیت داشتن زیست محیطی این نوع طبیعی زیستن از سهیلا خواستم که خودش و محصولاتش را معرفی کند.

شرح حال سهیلا غنیان 

هفتم هفتمین ماه سال شصت و شش به دنیا آمدم و پدرم مرا سهیلا نامید، تا شاید، خوی مبارزه را به واسطهٔ نام این مبارز الجزایری به ارث ببرم. در دوران کودکی دخترکی بودم خجالتی، گوشه‌گیر و درس‌خوان. شاید دیگر خجالتی و درس‌خوان نباشم، اما گوشه‌نشینی و گوشه‌گزینی خوی جدایی‌ناپذیر من شده‌است.

بزرگ شدم، دیپلم ریاضی گرفتم و کنکور دادم. رتبه‌ام به مهندسی می‌خورد، اما نه خود دانستم چرا و نه به کسی گفتم چرا که انتخابم باستان‌شناسی بود. گروه باستان‌شناسی دانشگاه تهران در آن سال، قصد کرده بود که به علوم غیرانسانی‌ نزدیک شود و از‌این‌رو، از تمام رشته‌های دبیرستانی دانشجو پذیرفت، و من یکی از آن پذیرفته‌شدگان بودم. مانند بسیاری که ندانسته بعد از کارشناسی، وارد کارشناسی‌ارشد می‌شوند، من نیز چنین کردم و طی پایان‌نامه کارشناسی ارشد پی بردم، که دلم می‌خواهد شهرم را پژوهش کنم و از این رو به بررسی خانه‌های کهن سنگسر پرداختم.

ارشد تمام شد و من پنج سالی از میادین دانشگاهی دور بودم؛ پنج سالی که خود را به دوش کشیدم و به ناگاه تصمیم گرفتم دوباره دانشجو شوم و شدم دانشجوی دکتری باستان‌شناسی تربیت مدرس و رساله دکتری‌ من بر عکس تمایلم برای پرداختن به خانه‌ها و زندگی روزمزه گذشتگان،‌ به سوال همیشگی ته‌ذهنم ختم گردید و آن سوال «چگونه مرگ را بپذیرم؟» و موضوع رساله‌م «سنگ‌قبرهای قاجاری سنگسر و شهرها و روستاهای اطراف».

در طی این سال‌ها، باستان‌شناسی به من آموخت، که هر چه هستم تجمیع گذشتگانم و گذشتگان من، چه دور و چه نزدیک، کوچروهایی بودند که قلمرو زیست‌شان کوه‌های البرز بود. پی بردم شیوه‌ای که از کودکی بدان زیسته‌ام، از اصیل‌ترین و کهن‌ترین شیوه‌های زیست بشری‌ست. پی بردم فرهنگ دامداری و عشایری‌ای که بدان تعلق دارم، از ناب‌ترین‌ها و ثروتمندترین‌های فرهنگ‌های نوع خود است. پس مصمم شدم به زیستن و آموختن هر آنچه که از این فرهنگ قابل دسترسی بود و هست. و آنچه که در این فرهنگ بیش از هر چیز، برایم جذاب است، نقش پر رنگ زن سنگسری در بقای این جامعهٔ کهن است. زنی که تمام سال کار می‌کرد، می‌ریسید، می‌بافت، رنگ‌رزی می‌کرد، میوه‌های باغات را فرآوری می‌کرد، خانه را مدیریت می‌کرد، شیر می‌دوشید، لبنیاتی کم‌نظیر تولید می‌کرد، زنی که هرگز از پای نمی‌نشست.

روایتی دیگر 

پاییز سال 1366 در سنگسر به دنیا آمدم. فرزند چهارم یک خانواده نسبتا پرجمعیت هستم. در کودکی بسیار خجالتی، گوشه‌گیر و درس‌خوان بودم. همیشه جز شاگرد ممتازهای کلاس بودم و این باعث شد که ریاضی بخوانم. کنکور را خوب دادم و می‌توانستم رشته‌های مهندسی را برگزینم، اما از قضا آن سال دانشگاه تهران، از رشته ریاضی، دانشجوی باستان‌شناسی می‌پذیرفت و من نیز پذیرفته شدم. کارشناسی ارشد را نیز در همین رشته ادامه دادم و برای پایان‌نامه به مطالعه خانه‌های کهن سنگسر پرداختم. با فاصلهٔ چندساله، وارد مقطع دکتری همین رشته شدم و اکنون بر روی سنگ‌مزارهای سنگسر و شهرهای اطراف به عنوان رساله کار می‌کنم.

باستان‌شناسی مرا بیش از پیش مجذوب تاریخ به خصوص، تاریخ مادی و فرهنگی مردمان عادی نمود. به واسطه این رشته بود که متوجه اصالت، کهنگی و غنای فرهنگی شدم که در آن رشد کرده و بزرگ شده بودم: فرهنگ کوچروهای سنگسری که زنان یکی از نقش‌های اصلی بقا و تداوم آن را بر عهده داشتند. مصمم شدم که این فرهنگ را آگاهانه و خودخواسته زندگی کنم و هر آنچه که از این فرهنگ برایم  قابل‌ دسترسی‌ست بیاموزم. پس سه ماهه تابستانم را اختصاص دادم به کوچ کردن و زیستن در ییلاق پدری و تولید لبنیات.

 

تصویری از انواع آرشه و روغن آرشه که عبارتند از: آرشه معمولی، آرتن آرشه، نیموا، لهو، آرشه لور، رگه یا تیرمنی ، وارهون

تصویری از انواع آرشه و روغن آرشه که عبارتند از: آرشه معمولی، آرتن آرشه، نیموا، لهو، آرشه لور، رگه یا تیرمنی ، وارهون

نداشتن علامت تجاری برای محصولات سنگسری یک نقص و غفلت تاریخی بوده و است. سهیلا خودش را اینگونه معرفی کرده است.  فقط محصولات سنگسری نیستند که مهم هستند. مهم این است که به چه شخصی اعتماد می کنید و از کجا تهیه می کنید. من به سهیلا اعتماد دارم.

تصویری از انواع آرشه و روغن آرشه و وارهون با علامت انحصاری خاص سهیلا غنیان

تصویری از انواع آرشه و روغن آرشه و وارهون با علامت انحصاری خاص سهیلا غنیان

برای تهیه آرشه قابل اعتماد با خانم سهیلا غنیان در ارتباط باشید.

 

آرشه خاص‌ترین محصول لبنی سنگسری‌ها

صفحه اینستاگرام سهیلا غنیان

سهیلا غنیان در خیل سنگسری

کوچرو های سنگسری و محیط زیست پایدار

موقعیت ییلاق ها و قشلاق های سنگسری ها

Views: 9

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *