در دیماه سال 1394 رئیس دفتر امام جمعه وقت جزیره با من تماس داشت. با لحن بدی و به روش توهین آمیزی گفت “نادعلیان، کحا هستی” گفتم جزیره هرمز ” به صورت امری به من گفت سریع بدو اینجا (دفتر امام جمعه وقت). هیچوقت به عمرم کسی اینگونه من را خطاب قرار نداده بود. در آن جلسه به بهانه دفاع از یک خانم موضوعاتی مطرح شد که منطقی نبودند. در امتداد آن جلسه چند ماه بعد برای پاسخگویی یک گزارش به دور از واقعیت به اداره اماکن قشم و دادگاه رفتم و در نهایت تبرئه شدم و قرار منع تعقیب صادر شد.
ضرورت نگارش این تجربه ها:
در هر جای دنیا کار تاثیر گذاری انجام شود، منفعت شما، افراد موازی و مخالف موجب می شود که اختلافاتی ایجاد شود. افرادی مواردی را مطرح می کنند که شما را به حاشیه هدایت کنند. از معیارهایی به عنوان ابزار استفاده می کنند که چه درست یا اشتباه ارزش اخلاقی تلقی می شود. نیت اصلی اخلاق نیست. دفاع از اخلاق، ابزار است. اگر تا کنون مشکل نداشتید، شاید کاری تاثیر گذار انجام نداده اید. اگر روزی خواستید کاری انجام دهید، خودتان را برای چالش ها آماده کنید. هر چه که میزان تغییر و تاثیر گذاری بیشتر باشد، مشکلات بیشتر می شود. البته در بلند مدت فعالیت مثبت شما صاحبانی پیدا خواهد کرد.
داستان چه بود و نتیجه آن چه شد؟
زمانیکه به دفتر امام جمعه رفتم. محمود هرمزی و محمد هرمزی آنجا بودند. با رفتن من به آنجا دفتر را ترک کردند. مرحوم محسن اسلامی هم آنجا بود. او هم ترسیده بود. گفت پای من رو وسط نکش. !!! زمانیکه به دفتر امام جمعه وارد شدم مرحوم حجت الاسلام محمد کاظم مناقبیان، امام جمعه وقت هرمز، حاج قنبر زرنگاری که در آن زمان رییس شورای شهر بودند، حجت الاسلام عبدالحمید گلزاری که رئیس سازمان تبلیغات اسلامی بودند، معاون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هرمز، احمد رنجبری یا همان خبرنگاری که به من سیلی زده بود، یکی از خانم هایی که قبلا شاگرد من بود و … دعوت شده بودند.
ظاهر موضوع این بود که چرا من از یکی از زنان جزیره هرمز خواسته بودم که دیگر از طرح های من برای نقاشی استفاده نکند. اما جلسه بهانه ای شده بود که خیلی از مسائل مطرح شود. آنچه آنجا روی داد فاجعه بود. چون لزومی نداشت این همه مسئول برای امر کوچکی جمع شوند و من را تحت فشار قرار دهند.
داستان واقعی این بود که در سال 1394 بین تعدادی از زنان و دختران جزیره هرمز که نقاشی می کردند مشکلاتی در بیرون از موزه و مقابل قلعه پرتقالی ها بوجود آمد. یکی از آنها در شروع کار و زمانیکه برای آموزش می آمد وضعیت مالی خوبی نداشت. این نکته ای که بیان می کنم خیالبافی نیست. فایل صوتی زندگی خودش و کمک هایی که به او شده است برای یک مصاحبه در مخزن مجازی موزه موجود است. هیچوقت منتشر نشده است. اما در یک رقابت با افراد فامیل و در تقابل با آنهایی که در موزه کار می کردند نسبت به من بدگویی می کردند و تهمت و افترا تکرار می شد. این موضوع تاثیر بدی بر هنرمندان داشت. تا جاییکه یکی از هنرمندان اثری را از این خانم خریداری کرده بودند و پس از شنیدن حرف های آن خانم به موزه آمدند و گفتند من احساس خوبی ندارم که این نقاشی را با خودم ببرم. چون من به توصیه شما خرید کردم و آن خانم متوجه نیست. علی رغم اینکه از شما کار یاد گرفته است، بی احترامی می کند.
پس از این رویداد به آن خانم مراجعه کردم و به ایشان گفتم که شما حالا نقاشی کردن را یاد گرفته اید و می توانید هر طرحی که دوست داشتید بکشید، اما حالا که بی احترامی می کنید از طرح های من استفاده نکنید. در واقع این موضوع خواست جمع زنانی بود که در موزه کار می کردند. آنچه که موضوع را پیچیده کرده بود این بود که آن خانم به افراد زیادی مثل امام جمعه ، رئیس شورای شهر و سازمان تبلیغات و … مراجعه کرده بود. گاهی روایت های درست و گاهی روایت های نادرست غیر اخلاقی را علیه من و موزه مطرح کرده بود. دلیل دعوت من به دفتر امام جمعه هم همین مسائل بود. آنچه که مسئله را پیچیده تر کرد این بود که ادعاهای این خانم موجب شده بود که آنها به بهانه حمایت از او دیدگاه های خودشان را مطرح نمایند.
به این نتیجه رسیدم که انگیزه های خیر خواهانه من موجب شد که برای من دردسر ایجاد شود. موزه مسافران را به خانه ها معرفی می کرد. کارکنان مرد موزه برای آموزش کودکان درصدی از آن درآمد را برای دست مزد خودشان برداشت می کردند. این اتهام متوجه من بود که من در خانه های هرمزی ها زمینه حضور دختر ها و پسر ها را فراهم می کنم. این در حالی بود که افرادی که من معرفی می کردم آدم های با اخلاقی بودند. آنها مسیر را اشتباهی انتخاب کرده بودند.
شکل گیری انجمن زنان نقاش جزیره هرمز
در جلسه به آن خانم اجازه دادند که هر آنچه می خواهد بگوید. برای آن جمع مرز بین صنایع دستی و هنر مشخص نبود. از مالکیت معنوی چیزی نمی دانستند. صحبت از تعطیلی موزه شد. نه به دلیل رفتار این خانم، بلکه به دلیل رفتار غیر منطقی در آن جلسه گفتم به هیچ وجه نظرم تغییر نمی کند. این خانم اجازه ندارد از طرح های من استفاده کند و حتی اگر موزه بسته بشود اجازه نخواهم داد. در نهایت امام جمعه در خصوص اجازه دادن استفاده از طرح های من گفتند که این حق شماست که اجازه بدهید یا نه؟
در این جلسه موضوع برای من عوض شد. دیگر مسئله اختلاف طایفه ای زن و حواشی آن نبود. بلکه با این دعوت و مسائلی که آنجا مطرح شد به من توهین شده بود.
پس از جلسه نماینده سپاه که غیر بومی بود و در جلسه حضور داشت، به موزه آمدند و به من گفتند. این دیدگاه و مسائلی که مطرح شد از دید ایشان منطقی نیست و اگر دستوری به ما بدهند ما آن را عملی نمی کنیم. من برای هر اقدامی، مسیر بررسی خودمان را داریم.
زمانیکه که به موزه آمده بودم زنانی که در حوزه نقاشی و گردشگری با من همکاری می کردند از این موضوع و محتوای جلسه با خبر شدند و به صورت دسته جمعی به موزه مراجعه کردند. زمانیکه به آنجا رفتند امام جمعه رفته بود. با آقای عبدالحمید گلزاری گفتگو کردند. حضور آنها در آنجا موجب شد که این روحانی جوان برای جلسه ای با حضور زنان به موزه بیایند. با توجه به صحبت هایی که در آنجا مطرح شد، و حمایت مجموعه زنان دیدگاه ایشان تغییر کرد. اگر چه در دفتر امام جمعه ایشان هم برخورد خوبی نداشتند، اما بعد ها در شرایط حساسی حامی موزه بودند و در مقابل منتقدان از موزه دفاع می کردند. حمایت چنین افرادی موجب شد که موزه بتواند به کار خودش ادامه بدهد.
مجموعه زنان طی نامه ای از ثبت آثار و عملکرد موزه حمایت کردند. این موضوع موجب شد که طرح ها ثبت رسمی بشوند. در فرایند ثبت متوجه شدم که تعدادی از هنرمندان بندر عباس با یکی از کارمندان مرکز هنرهای تجسمی بنام آقای فلاح فر که در تهران به دلیل کمبود کارشناس بر مسند کارشناسی نشسته بودند تبانی کرده بودند که طرح ها ثبت نشود. ایشان از یک موضوع سوء استفاده می کرد. من برای اینکه دختران تشویق شوند همیشه می گفتم ما کارهای مشترک انجام می دهیم. اما در اصل طرح های من بود و آنها به عنوان اجرا کار طرح را اجرا می کرند. در رنگ آمیزی و یاد گیری مهارت ها گاهی ابتکار عمل داشتند. به هر حال زمانیکه به مرکز هنرهای تجسمی رفتم از نظر غیر کارشناسانه ایشان عصبای شدم. موضوع موجب شده که همه طرح ها در دو مرحله ثبت بشوند.
تمام خواسته من این بود که وقتی احترامی وجود ندارد از طرح های من استفاده نشود. اما دست های پنهانی چند ماه بعد گزارشی را به اداره اماکن داده بودند که خیلی عجیب بود: گفته شده بود که در مکانی که به اسم موزه فعالیت دارد، مواد مخدر و مشروبات الکلی وجود دارد. یک آقا با چندین خانم در پشت در بسته حضور دارند، در آنجا فعالیت سیاسی انجام می شود.
مامورین بررسی زمانیکه یکی از خانم ها در موزه بودند به آنجا مراجعه و پس از بازدید یکی از سی دی های موزه را برای بررسی با خود برده بودند.
این موضوع موجب شد که برای پاسخگویی از تهران به قشم بروم. در اداره اماکن موضوع بررسی شد. در نهایت مسئول مافوق آنجا به من گفت کسی که علیه شما گزارش نوشته است ایمانش را زیر پایش گذاشته است. زمانیکه به نزد قاضی رفتم مشخص بود که شخص با نفوذی به او توصیه کرده بود. اما اسناد و مدارک شفاف بود. با توجه به گزارش های اداره اماکن که دو بار به موزه مراجعه شده بود، سند و مدرکی برای اتهام وجود نداشت. بنا براین قرار منع تعقیب صادر شد.
در زمانیکه در خانه زینت دریایی فعالیت می کردم، یک بار آقای علیرضا درویش نژاد مدیر کل سابق اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی هرمزگان به آنجا آمدند و ضمن مصاحبه با خانم الهام درویشی به من که حضور داشتم گفتند که هنرمندانی که در بندر عباس با نادعلیان زاویه داشتند به من گفتن که در موزه اش به بهانه کارهای فرهنگی کار خلاف انجام می شود. مدیر کل گفتند که من بازدید داشتم و پی بردم واقعیت نداشته است. به ایشان گفتم که شما را همکاران من ندیدند. گفتند که به عنوان یک فرد معمولی رفته است و از همسایه ها پرسیده است. فایل صوتی آن موجود است.
سخت گیری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی نسبت به فعالیت های احمد نادعلیان در جزیره هرمز
واکنش هنرمندان هرمزگانی به حضور و ماندن نادعلیان در جزیره هرمز چه بوده است؟
این یک مصیبت بزرگ است که مدیر کل استان چنین ادعایی را بشنود و برای آن تحقیق کند. در خصوص گزارش غیر واقعی در مورد موزه می دانم که در خود جزیره اقدام شده بود. اما این نوع سم پاشی همیشه وجود داشته است. همه ساله دست کثیف آنها از آستین کثیف دیگران بیرون آمده و عمل می کند.
شکل گیری انجمن زنان نقاش جزیره هرمز
تا نود و پنج درصد اطمینان داشتم که از کدام ناحیه است. هیچوقت رسما به من گفته نشد که شاکی من کیست؟ ایا ایمان دارد؟ خداوند گناهان آنها را ببخشد. آنها به ناموس خود هم رحم نکرده بودند.
اما من شخصا به کار خودم ایمان داشتم. به دلیل بسیاری از آقای محمد هرمز و دیگر کارکنان درخواست کردم که دیگر به موزه نیایند. شاید روزی اگر لازم شد جزئیات بیشتری را بنویسم.
جشن، بازی و اردو و تداوم آموزش برای کودکان جزیره هرمز
دو سال بعد زمانیکه برای راه اندازی عدم سوء پیشینه به ساخمان دادگستری مراجعه کردم ، علی رغم اینکه من تبرئه شده بودم و قرار منع تعقیب صادر شده بود متوجه شدم که در سیستم کامپیوتری من هنوز سوء پیشینه دارم. سعی نگردم آن را پاک کنم. گفتم یادگاری باشد. در یک فتو کپی نوشتند و بعد سوء پیشینه صادر شد.
جلسه سال 1394 در دفتر امام جمعه و پیامدهای آن موجب شد که دیگر هیچوقت فعالیت های خودم را در جزیره هرمز توسعه ندهم. اگر چه، فعالیت های موزه ادمه دارد و تا بتوانیم ادامه میدهیم. توسعه فعالیت های من از سال 1394 به بعد بیشتر در روستاهای قشم ادامه داشته است. افرادی که در این گزارش از آنها نام برده شده است، اگر گمان می کنند روایت من صحیح نیست، می توانند دیدگاهشان را بنویسند. در بخش کامنت ها منعکس می شود و اگر ضروری بود متن تصحیح می شود.
برودی داستان زندگی در قشم را می نویسم.
ادامه دارد
Views: 10