اگر پشتوانه فرهنگی اجتماعی داشته باشید و در یک جامعه محلی زندگی کنید با چالش های جدی مواجهه خواهید شد. افراد بیرون گود از شما انتظار دارند که عمل گرایانه تاثیر داشته باشید و کنش گرانه در مورد مسائل زیست محیطی، حفظ میراث و شرایط اجتماعی اقدام کنید. از زمانیکه زندگی در لافت را شروع کردم سعی کردم که آشکارا همانند هرمز یک کنشگر فعال محیط زیست، میراث فرهنگی و یا اجتماعی نباشم. اما به نظر می رسد حتی اگر در صفحه وب سایت و یا شبکه اجتماعی اینستا گرام خودم نقدی نداشته باشم، کنشگری به حساب من نوشته می شود. کنشگر بودن در جوامع کوچک هزینه سنگینی به همراه دارد. در این نوشته که بخشی از شرح حال من در سال گذشته است، از تجربیاتم می نویسم که چگونه رسانه ای شدن تخریب منظر بافت تاریخی لافت در همسایگی من نتیجه اش تهدید تخریب و سعی در تصرف خانه ام بود.
در سندی که در اینجا تصویر آن ارائه شده است آقای محمد سفاری (امین) ادعا کرده اند: “متاسفانه مدتی است شخصی بنام احمد نادعلیان بصورت غاصبانه مبادرت به تصرف قسمتی از زمین اینجانب نموده و علاوه بر این مرا مورد مزاحمت نیز قرار می دهد و ساخت و ساز و تخریباتی در ملک شخصی انجام می دهد.”
این ادعاهای کذب شرم آور است. اگرچه در دادگاه تبرئه شدم. در اینجا منتشر کردم که در شرح حال من بماند.
این ماجرا چگونه شروع شد و علت این ادعای کذب چه بود؟ در پاییز سال گذشته 1403 یک سازه فلزی را در پشت بام خانه خود احداث کردند و پیرو درج خبر آن در یکی از شبکه های اجتماعی میراث فرهنگی این گمان مطرح شد که مسئولیت نشر آن تصویر از پشت بام خانه من متوجه خود من است. به نظر می رسد که هیچ مانعی وجود نداشته است و گویی تنها مانع اقدام ایشان رسانه ای شدن آن است.
در واکنش به این گمان در چند ماه گذشته همسایه ی من آقای محمد سفاری (امین) ابتدا سعی داشتند که با زور و خشونت بخشی از خانه من را تصرف کنند. پس از حضور نیروی انتظامی و توقف کار، ایشان با طرح دعوا در محاکم قضایی از من شکایت کردند. ایشان این ادعا را مطرح کردند که من بخشی از ملک او را تصرف عدوانی کرده ام و در شعبه دیگری خلع ید را درخواست کردند. هدف ایشان تصرف سرویس بهداشتی و حمام خانه ای است که متعلق به من است. انگیزه آقای سفاری برای این عمل و شکایت زمانی مطرح شده که ساخت سازه فلزی طبقه دوم ایشان رسانه ای شد.
آنچه که عجیب است در همین روزها یکی از کارکنان شهرداری که گفته می شود مسئول حراست آنجا هستند به نگارخانه ی من در لافت رفته بودند. یکی از کارکنان زن آنجا مشغول بودند. ایشان از کارها عکاسی کردند. راهنمای ما با من تماس گرفتند و من در مسیر لافت بودم. پس از گفتگو با ایشان متوجه شدم که ایشان تصمیمی گرفته اند و به دنبال یک بهانه است. ادعای ایشان این بود که تعدادی از کارهای موجود در نگارخانه با فرهنگ لافت و عرف جامعه سازگار نیست و این درخواست را مطرح کردند که باید برای نمایش آثار با ایشان هماهنگی شود و برای تهیه هر مستندی ایشان باید در جریان باشند و در نهایت این تهدید مطرح شد که اگر این مسیر طی نشود نگارخانه پلمپ خواهد شد. ایشان سعی داشتند که خودشان را امنیتی جلوه دهند. درحالیکه وظیفه رسیدگی به امور یک نگارخانه متصدیان اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی است و اساسا ارتباطی با شهرداری ندارد. اصلا من نفهمیدم پلمپ برای چه؟ بررسی و نمایش اثر یک فرایند دارد. چنانچه مناسب نباشد هم راهکارهای ساده تری وجود دارد. به دلیل شک و تردید من نسبت به نیت ایشان پاسخ من منفی بود. یکبار دیگر که به شهرداری رفتم و ایشان را دیدم. دوباره تاکید کردند که مجوزم را به آنجا ببرم. من هم به ایشان گفتم که نگارخانه من از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز دارد و کارها و فیلمی که به نمایش در می آید در پرونده من موجود است. توسط نمایندگان ارشاد بازبینی شده است و آثار برای نمایشگاه های جدید در سامانه نگارخانه ها بارگزاری می شود. ایشان ادعا داشتند که علیه من درخواست مردمی وجود دارد و اقدام خواهند کرد. یک نفر دیگر که در کنار ایشان بودند گفتن پر رو شده و باید اقدام کنیم. در ادامه گفتند آقای نادعلیان را از هرمز و سلخ بیرون کردند. !!! این نوع ادبیات مناسب محیط شهرداری نبود. چه بیرون کردنی؟ موزه من در جزیره هرمز دایر و حتی در سال جاری توسعه پیدا کرده است. خوشبختانه هیچ مشکلی هم در هرمز متوجه من نیست. حالا پس از سال ها مردم آنجا خیلی هم به من محبت دارند. در مورد سلخ هم پس از خرید خانه در لافت خودم جابجا شدم. با افرادی که قبلا همکاری داشتم هنوز همکاری ادامه دارد. خانم گورانی کارهای کارگاه ما را خرید می کنند و به فروش می رسانند. فکر می کنم اگر مسائل را شفاف سازی نکنم بدخواهان می گویند نادعلیان زمین همسایه را به زور تصرف کرده است. امیدوارم در شهرداری لافت بیشتر دقت شود که این نوع عملکرد، رفتار و گفتار حقوقی است یا حقیقی؟ این نوع رفتار که کسی خود را فردی امنیتی معرفی کند، نوعی سوء استفاده از موقعیت شغلی است. ضمن جلسه ای که با مدیریت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی داشتم روشن شد که رسیدی این امور در اختیارات اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی است. و مدیر کل وقت مرکز هنرهای تجسمی کل کشور که این آثار را در زمان مدیریت خودشان در زمان سفر به قشم بازبینی کرده بودند، اعلام کردند که ایشان این آثار را تایید کرده اند. با توجه به این دلایل من اقدامات کارمند شهرداری را جدی تلقی نکردم.
شکل گیری خانه و باغ هنر در روستای سلخ قشم 1394
به هر حال به نظر می رسد که آنها با مخالفین من در بندر عباس در ارتباط هستند. رایحه کلام متعفن آنها در شهرداری لافت به مشام من رسید. آنها بیشتر آرزوی خودشان را مطرح می کنند. در بد ترین شرایط دوست داشتم یک بار هم پلمپ شدن نگارخانه ام را تجربه کنم. و دوست دارم از تهدیدها فرصت بسازم. در شرایط اجتماعی کنونی پلمپ شدن موجب محبوبیت و رونق گرفتن کسب و کار خواهد شد. چون عقلانیت و دلیل قانع کننده ای برای پلمپ کردن وجود نداشت و ندارد. پلمپ بابت چه؟ اگر دلیلی برای پلمب شدن وجود داشته باشد، بعد از مدتی مسئله برطرف و رفع پلمپ می شود.
اما باید برای مردم لافت و دوستان توضیح دهم که داستان خانه و موضوع چگونه آغاز شد. در سال 1395 یک ملک را به همراه دو نفر در بافت تاریخی لافت خریداری کردم. دو نفر از شرکا سهمشان را به فروشندگان پس دادند.
خرید خانه نادعلیان در بافت تاریخی لافت 1395
نمای بادگیرهای لافت از پشت بام خانه دکتر نادعلیان در بندر تاریخی لافت در سال 1395.
در سال ۱۳۹۸ با سایر مالکین که ورثه صاحب خانه بودند به توافق رسیدیم که یکصد و چهل متر از بنا به من تعلق بگیرد.

در زمان نقشه برداری متوجه شدم که سرویس بهداشتی ملک خریداری شده به دلیل همسطح بودن با ملک همسایه به اشتباه در سند همسایه قرار گرفته است. بنابر این در توافق نامه قید شد که با همکاری سایر مالکین و گفتگو با همسایه نقشه برداری تصحیح شود.


در زمان نقشه برداری به دلیل هم سطح بودن دو پشت بام چنین اشتباهی صورت گرفته است. مالکین این دو خانه تا آن زمان نمی دانستند که در نقشه برداری چنین اشتباهی وجود داشته است.

با توجه به مفاد توافق تعیین موقعیت و شرط من از طرح شرکای من پیگیری صورت گرفت و خانم فاطمه سفاری مالک وقت خانه همسایه اقرار کردند که این سرویس بهداشتی متعلق به ایشان نیست. در متن بالا آقای محمد سفاری که حالا مالک خانه هستند و شاکی من اقرار مادرشان را گواهی کرده اند. علاوه بر ایشان شیخ نادر سفاری یکی از روحانیون معتمد لافت این متن را تهیه ، با دسخط خود نوشته اند و اقرار را گواهی کرده اند.
پس از تهدید های آقای محمد سفاری (امین) از دادگاه صلح قشم درخواست تامین دلیل کردم و آنها آقای آرامش ریاست محترم اداره ثبت را تعیین کردند. ایشان وضعیت خانه را قبل از تخریب ثبت و گزارش کردند.
آقای سفاری ضمن طرح دعوا از من شکایت کرده بود که من در سال های اخیر به صورت غاصبانه مبادرت به تصرف ملک ایشان کردم. اما فیلم عکس و شواهد میدانی نشان می دهد که ایشان عملی را که خود انجام داده اند به من نسبت داده اند.
آقای سفاری وسایل پشت بام سرویس بهداشتی مثل تانکر را جابجا، لوله کشی را تخریب و به دیش ماهواره آسیب رساندند. فیلم ها و عکس های قدیمی قبل تخریب و در حال تخریب موجود هستند. زمانیکه نیروی انتظامی حضور پیدا کردند منکر شدند و گفتند من انجام ندادم. بر اساس تحقیقات ما یکی از مباشران و سرکارگر ایشان که کار فنی انجام می دهند به کارگران مهاجر دستور می دهند که تانکر و دیش جابجا شوند. به همین سبب لوله کشی و دیش آسیب می بینند. برای اثبات لازم است شاهدان در دادگاه حضور پیدا کنند. معمولا چنین درخواستی در جوامع کوچک موجب کدورت می شود. اما با گذشت زمان حقیقت روشن می شود.



در گذشته در پشت سرویس بهداشتی فقط یک طاقچه وجود داشت. ایشان قصد داشتند دیوار را بردارند. ضمن پیشروی روزنه های در سرویس بهداشتی ایجاد شدند. نیروی انتظامی لافت با حضور در محل کار ایشان را متوقف کردند. آقای سفاری این ادعا را مطرح کردند که آقای نادعلیان خواهر من را به عنوان برده به کار گرفته اند. !!! باید یاد آور شوم که اسناد ما نشان می دهد که زمانیکه خواهر، برادر زاده و خواهر زاده آقای محمد سفاری در سال ها یی که در کارگاه و فروشگاه نگارخانه من کار کرده اندبسیار راضی و خرسند بوده اند. اگر لازم شد اسناد مالی و دیگر اسنادی که دلالت بر رضایت آنهاست منتشر می شود.
و بد نیست بدانیم در زمان شروع فعالیت من در خانه به خواهر و مادر آقای سفاری کمک کردم. هزینه تمیز کردن زباله های زیر بادگیر را با به کارگیری یکی از کارگران شهرداری خود من پرداخت کردم. من برای باورپذیر شدن گردشگری برای آنها از افراد فامیل و گردشگران درخواست می کردم که در آنجا قهوه بخورند. حالا شرایط وارونه و روابط کدر شده است. این رفتار منصفانه نبود. معمولا چنین مواردی را در هرمز نیز تجربه کرده ام. برای خودم عادی شده است.

افراد بسیاری در لافت شاهد و گواهی کرده اند که این سرویس بهداشتی همیشه در تصرف خانه ای بوده است که حالا من یکی از مالکان آن هستم.



موضوع تصرف عدوانی کذب محض است. اسناد نشان می دهد که مالکان قبلی آنجا را به من تحویل داده اند. در اسناد تصویری ، شواهد موجود میدانی و استشهادیه های تهیه شده نیز این موضوع را تایید می کنند. نمی دانم نتیجه دادگاه چه خواهد شد. اما وکیل من طی تنظیم اضهارنامه از سایر ورثه خواسته است که نسبت به تعهدات خودشان اقدام کنند. چرا که هنوز ملکی که در تصرف من است مشاعی است. سود و زیان آن متوجه همه مالکین خواهد شد. اگر آقای محمد سفاری بتوانند ده متر سرویس بهداشتی را تصرف کند، وارثان باید ده متر زمین از جای دیگر خانه به من واگذار کنند و یا در ترکیب فعلی که توافق کرده ایم تجدید نظر شود. در زمان توافق نامه بهترین قسمت خانه را سایر ورثه برای خودشان تعیین کردند. بادگیر، آب انبارها، درخت نخل، و دونبش بودن بنا و در کل موقعیت بهتر بنا نصیب آنان شد. آنچه نصیب من شد حاشیه ای که حاشیه ساز شده است. من در توافقنامه با سایر ورثه این شرط را مطرح کردم که در صورتی این توافق نامه مورد قبول من است که ماکیت سرویس بهداشتی در سند با کمک آنها به من سند اضافه شود و بدون هیچ مشکلی در مالکیت من باقی بماند. در چند ماه گذشته من به تنهایی پیگیر کارهای حقوقی بوده ام. حال اگر الحاق نشود به صورت حقوقی پیگیر خواهم شد.


در خصوص دعوای آقای سفاری در دادگاه تا کنون حکم نهایی صادر نشده است. اما پیگیری ایشان هنوز ادامه دارد. مدت ها صبر کردم که شاید موضوع توسط بزرگان شهر بدون حاشیه حل شود. حالا اعلام می کنم که این نوشته در سایتم فقط جهت اطلاع رسانی منشر شده است و فقط در سایتم بارگزاری می شود. بخشی از زندگی من است. طبق معمول زندگی نامه ام را می نویسم.
من هنوز نمی دانم مسئولین میراث فرهنگی چه دیدگاهی دارند و چگونه با این نوع ساخت و ساز چه دیدگاهی دارند. اگر بخش مورد مناقشه تصرف شود و در نهایت سازه دو طبقه تکمیل شود، در زمان مناسب سعی می کنم که نه فقط در سایت بلکه در شبکه های اجتماعی و خبرگزاری ها آنطور که شایسته است اطلاع رسانی کنم و در خصوص آسیب رسیدن منظر بصری بافت تاریخی لافت مطلبی مفصل خواهم نوشت. اگر تصرف و ساخته شود منظر بد بصری نصیب خانه من و البته شهر لافت خواهد شد. با این روند دیگر بادگیرها و مناره مسجد محو می شود.
در روز سوم اردیبهشت به دستور قاضی کارشناس اداره ثبت به اتفاق وکلای دو طرف در محل حضور پیدا کردند، با ورثه احمد سفاری که شرکای من هستند و همچنین آقای محمد سفاری ما مادرشان گفتگو کردند، … در نوشته دیگری نتیجه و ادامه این چالش را می نویسم
Views: 8