پس از مخالفت نماینده میراث فرهنگی برای راه اندازی فروشگاه در خانه جری پولاک، در سال 1391 به منظور بازاریابی و فروش آثار دختران و زنان به اسکله جزیره هرمز رفتم. پس از همراهی دو دختر هرمزی چند مرد رفتار بسیار خشنونت آمیزی داشتند. به من حمله کردند. پس از توهین نقاشی پشت شیشه را شکستند و در پایان یکی از آنها به من سیلی زد.
مخالفت نماینده میراث فرهنگی برای راه اندازی فروشگاه آثار زنان در خانه جری پولاک
مشکل اصلی ما پس از آموزش، بازاریابی آثار زنان و دختران بود. در سال های اول زندگی من در هرمز بازاری برای فروش کار زنان وجود نداشت.
در آن زمان دختران و زنان خجالت می کشدند که در محیط عمومی کارهایشان را برای فروش ارائه دهند. حالا در جزیره هرمز بسیاری از زنان در محیط های طبیعی شهری و تاریخی بازار فروش دارند، باورش سخت باشد که در آن زمان هیچ کدام از دختران و زنان آمادگی نداشتند که در هرمز فروشنده باشند. رسم نبود.
برای راه اندازی و نهادینه شدن بازار فروش آثار زنان من بهای سختی پرداخت کردم. شخصاً برای فروش آثارشان در اسکله شهر بساط پهن کردم. قبل از اینکه گردشگران بیایند با وسایل طراحی و نقاشی کار هنر تولید می کردم. تعدادی از گردشگران من را می شناختند و پس از توضیحات فروش خوبی داشتم. به دختران اعلام کرده بودم که هر کدام از آنها من را همراهی کنند دستمزد خوبی دریافت می کنند.
در همان سال دوست نقاش من حسین ماهر یک خانه در جزیره هرمز اجاره کرده بود و در هرمز زندگی می کرد. زمانیکه آقای ماهر متوجه شد
در روز دوم که بیست و چهارم بهمن ماه 1391 بود دو نفر از دختر ها با توصیه خانم صدیقه حسینی من را همراهی کردند. برای بساط پهن کردن با شهردار وقت هماهنگی انجام داده بودم. اول در کنار یک دکه فلزی نشسته بودم که در کنار ورودی اسکله وجود دارد. ابتدا آقای اصغر نیک به من مراجعه کردند و گفتند اینجا را من اجاره کرده ام و شما باید بروید. من محل نشستن را تغییر دادم.
فروش آثار که بود در اسکله هرمز بیش از سی اثر نقاشی که با خاک های رنگی هرمز انجام شده بودند ارائه شدند. به دلیل همراهی دختران با چند تا آدم متعصب مواجه شدیم که از روی حسادت یا نادانی کارها را شکستند. آثار شکسته شده متعلق به : فاطمه سلامتی، صدیقه حسینی، زهرا ناصرنیا، زینب ناصرنیا، زهرا سلامتی، مریم گدری؛ فاطمه واحدی؛ معصومه حاتمی؛ حرمت چشک، سمیه علیائی، سمیرا علیائی، سبحان رستمی، فاطمه ذاکری، کنیز رنجبری، زینب جاشونیا، ام الابنین زرنگاری، فاطمه ناصرنیا، زهرا اوج هرمزی، فاطمه ذاکری، کنیز اسلامی، سمانه چشک، جمیده پورشمالی و کنیز عباس پناه بود.
زمانیکه دختران هرمزی من را همراهی کردند، چند مرد متعصب مزاحمت ایجاد کردند و آثار هنری اجرا شده توسط زنان که پشت شیشه اجرا شده بود را شکستند. پس از عکاسی آثار شکسته تمامی شیشه های شکسته را جمع آوری کردم.
زمانیکه برای اعتراض به دفتر بخشداری رفتم یکی از افرادی که در اسکله مزاحمت ایجاد کرده بود به آنها آمده بود و در حضور بخشدار صورت من را با سیلی سرخ کرد.
چند روز بعد احساسم را بر چهره ام نقاشی کردم
آنچه که در آن زمان برای من غم انگیز بود این مسئله بود که دختران و من شکایت کردیم. آنها برای شکسته شدن آثارشان شکایت کردند و من برای سیلی خوردن. مردان راننده بسیاری در اسکله شاهد شکستن آثار زنان بودند. برای حمایت از دختران هیچ کدام حاضر نشدند که علیه دیگر مردان هرمزی که رفتار خشونت آمیزی داشتند شهادت بدهند. دختران دو نفر بودند و شهادت دو نفر آنها یک شهادت محسوب می شد. زمانیکه شکایت را از مسیر دیگری پیگیری کردیم از طرف مردان تهدید شدند و در نهایت از شکایت خود منصرف شدند. آنجا متوجه شدم که زن بودن و در یک جامعه روستایی زندگی کردن چقدر سخت است. سخت تر از آن این است که شما به عنوان مرد غریبه بخواهی به انان کمک کنی. شخصا همه هزینه آثار شکسته شده را پرداخت کردم. همانند جورچین چند روزی طول کشید که این قطعات شکسته را با هم جفت و جورکنم. در روزهای بعد کارهای شکسته را در موزه به دو برابر قیمت به فروش رساندم. این آثار شکسته، تبدیل به تمثیلی شدند که رنج ها و زخم های زنان را روایت می کنند.
روزهای بعد دوباره به همراه دختران دوباره در اسکله حضور پیدا کردیم و به کار خودمان ادامه دادیم.
ادامه دارد
Views: 11
درود بر شما جناب دکتر نادعلیان گرامی. در حین خواندن بیوگرافی شما در اینترنت با هنر خاص و ارزشمند شما آشنا شدم و به جهت نوع و هدف کارهای هنریتان برایتان بسیار احترام قائل شدم. اما وقتی در مورد کارهای هنریتان در جزیره هرمز و حمایتهایتان و داستان اتفاقهای فروش آثار دختران و شکسته شدن آثار و… خواندم، بیش از پیش از وجود محترم و والایتان و روح و قلب بزرگتان آگاه شدم. امیدوارم در پناه حق همواره سلامت، موفق و پرتوان و برقرار باشید. به امید دیدن موزه زیبایتان در جزیره هرمز🙏🐟🐟🐟🐟🐟
متشکرم