ترجمه گفتگوی منتشر شده در مجلد کوزموپلیس ریویو- دپارتمان فلسفه دانشگاه پروگیا در ایتالیا- به کوشش الهه زمردی
Department of Philosophy, University of Perugia- Cosmopolis: Rivista Semestrale di cultura (1. 2008) ISSN: 1828-6771
http://www.cosmopolisonline.it/20080624/nadalian.php
مقدمه:
احمد نادعلیان به عنوان یکی از هنرمندان محیطی پیشرو در سطح بین المللی شناخته شده است. او در سال 1963 میلادی در سنگسر ایران متولد شده است؛ کارشناسی نقاشی خود را در سال 1988 از دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران اخذ نموده و در طی سالهای دانشکاه او به شکلی گسترده به همه ی نواحی ایران سفر و بسیاری از تجاربش را به شکل طراحی و عکاسی ثبت کرد. مجموعه هایی از طراحی هایش در سالهای 1987 و 1993 منتشر شدند. در سال 1990 به فرانسه نقل مکان کرد که دو سال زندگی را در پاریس به مطالعه ی دو وجه هنرهای تاریخی و معاصر در موزه ها و موسسات مختلف گذراند. در سال 1991 تحصیلات تکمیلی خود را در مقطعMphil/ PhD در دانشگاه مرکزی انگلستان (UCE) آغاز کرد. در سال 1994 دانشگاه مرکزی انگلستان UCE)) مجموعه ی طراحی های طنز احمد نادعیان را منتشر کرد.
پژوهش هایش بر تاثیر عرفان بر هنر متمرکز بود. وی در سال 1995 موفق به اخذ مدرک دکترا PhD شد. پس از اخذ مدرک PhD وی عمدتا” در شمال ایران در ناحیه ی پلور در دامنه ی مرتفع ترین قله ایران دماوند (واقع در کیلومتر 65 جاده هراز-آمل) زندگی میکند. این چرخش به سمت طبیعت آغازگر فصل نوینی در زندگیش بود. او با انجام کنده نگاریهای بر روی سنگ ها در پلور درگیر هنر محیطی شده و تا کنون ادامه داشته است. در دهه ی گذشته نادعلیان این مفهوم را از طریق فنون و رسانه های های متنوعی شامل کنده نگاری بر روی سنگ: چیدمان , اجرا, هنر محیطی, ویدئو , هنر چند رسانه ای , همچنین هنرهای تعاملی (Interactive works) بیان کرده است. در سال 2003 به پنجاهمین بینال ونیز دعوت شد و در آنجا مجموعه هنر محیطی اش را به معرض نمایش گذاشت. از آن پس به کشورهای زیادی به منظور ترویج هنر محیطی خود دعوت شده است. در طی دهه ی گذشته به شهرها و نواحی دور دست در هر گوشه ی جهان سفر کرده و کنده نگاریهای سنگی بی شماری در طبیعت خلق کرده است. گنجهای پنهان و آثاریکه به داخل رودخانه ها پرتاب کرده نیز از این جمله اند. به این ترتیب پیامش را به و میزانی گسترش داده که پیش از آن هنرمندان اندکی این کار را با چنین مقیاسی انجام داده اند. اکنون بخش زیادی از آثار وی در اقصی نقاط جهان پراکنده هستند.
کتابها, نشریات و مجلات زیادی در ارتباط با هنر معاصر آثار نادعلیان را معرفی مینمایند. هستند و منتقدان هنری بسیاری از آثار وی با احترام زیاد یاد میکنند.”ادوارد لوسی اسمیت”: نادعلیان را به عنوان یکی از هنرمندان محیطی پیشگام جهان در کتابش ” هنر فردا” معرفی میکند. در این کتاب آثارش در کنار اثر هنرمند محیطی بریتانیائی “اندی گلدز-ورسی” منتشر شده است. به گفته ی “لوسی اسمیت” نمادهای گوناگون روی سنگ تراشیده شده اند – مخصوصا ماهی که برای هنرمند نشانه های روح انسان که تشنه ی تجربه ی زندگی میباشد. در سال 2007 ” جان کی گرانده” در کتابش گفتگو در گوناگونی “Dialogue in Diversity” نادعلیان را در کنار هنرمندانی چون ” آنتونی گرملی, کریستوو ژان کلود, به روشی شایسته معرفی مینماید و در ادامه میگوید: نادعلیان مجسمه سازی ایرانی است که کارهای در طول زندگی احترام به موجودات زنده و محیط طبیعی است. برای رسیدن به این هدف علاوه بر اینکه خودش در طبیعت زندگی میکند, مجسمه های بسیاری را در یک محیط آرام و طبیعی ساخته است. آب به عنوان عنصری زنده به اجرای مجسمه هایش کمک میکند و بسیاری از نمادهایی که میتراشد و کنده نگاری میکند از اساطیر و آئین های باستانی تمدن های پیشا اسلامی وام گرفته شده اند. هنر نادعلیان بر بحرانهای اساسی دنیای معاصر متمرکز شده است…… اگر مخاطبانی در آینده وجود داشته باشند, کار وی داستان زندگی و انسانیت را به آنها خواهد گفت. وی آثارش را به واسطه ی رسانه های نوین به معرض نمایش قرار میدهد و قابلیت های عصر دیجیتال مانند اینترنت را مورد استفاده قرار میدهد. در مقاله ای (که اخیرا به چاپ رسیده) منتقد آمریکائی هنر “رابرت سی مورگان” بیان میکند که: کار احمد نادعلیان مانند مابین هنر غارهای پارینه سنگی و ایران باستان است…… وی به زبان کامپیوتر بسیار مسلط است و معتقد است که کار آمدترین و موثرترین راه انتقال پیامش به عنوان هنرمند به واسطه ی نمایش های دیجیتالی, اینترنت میباشد و (به این ترتیب او دارای سه وب سایت طراحی شده در مقیاس وسیعی دیده میشوند). ایوکلین هنر را جائی بین دنیای باستان و آینده می پنداشت. (مشابه این گفته ] اظهار نظر[ در مورد نادعلیان هم صادق است به استثنای اینکه در اشکال مورد نظرش نشانه هایی از یک فرهنگ پیشا زمانی آشکار میشوند. در حقیقت به شکل نشانه هایی راستین که چیزی را در مورد لحظه اکنون ما تکرار میکنند. میتوان گفت که کارگاههای حقیقی وی “رودخانه های جهان” هستند. کار نادعلیان حداقل در حوزه اصطلاحات غربی به نوعی ترکیبی از ” هنر زمینی و فرآیندی ” را نشان میدهد. با اینوجود او در بستر پست مدرنیسم قرار میگیرد و ما را به عهدی بر میگرداند که زمان جز به صورت نشانه ها به شکلی دیگر وجود نداشت. دوره ایکه هیچگونه یادمانهای شهری و هنر عمومی در میادین شهرها وجود نداشتن.
مهمترین مشخصه های هنر نادعلیان را میتوان به شرح ذیل خلاصه نمود. وی نسبت به محیطی که در آن زندگی میکند بسیار حساس است. یکی از مهمترین ویژگی های آثارش این است که او همیشه از محیط های سیاسی, اجتماعی و طبیعی الهام میگیرد. بحران های محیطی, بلایای طبیعی, فقدان احترام و توجه کافی به میراث کهن, جنگ و تروریسم موضوعاتی هستند که وی بر روی آنها متمرکز میشود و آنها را در کارهایش مورد کاووش قرار میدهد. (Environment) محیط تنها منبع کارش نیست بلکه وی آن را بهترین محل برای نمایش خود محیط میداند. آثار نادعلیان ترکیبی از فن آوری های پیشرفته و ابتدائی میباشند. بسیاری از مضامین انتخاب شده توسط وی ریشه در آغاز زمان دارند که انسان برای اولین بار شروع اساطوره های مرتبط با زندگیش را بر روی کره خاکی شکوفا کرد. از طرف دیگر نادعلیان مضامین مرتبط با دیجیتالی شدن آغاز قرن بیست و یکم را مد نظر دارد و آنها را در یک فضای مجازی تعاملی تولید مینماید. او معتقد است که وب سایت تنها محلی برای معرفی کارش نیست، بلکه محیطی میباشد که در آن میتواند افکار و هنرش را بواسطه آن در میط مجازیش شکل دهد. وی آثاری را خلق میکند که از یک سو مانا و ثابت میباشند در حالیکه از طرف دیگر آثار میرا که در شرایط طبیعی نمیتوانند باقی بمانند. در آثار مجازی که در اینترنت به نمایش میگذارد مخاطبان غیر فعال یا منفعل (Passive) نیستند. در اثر میتوان دخالت کرد, مخاطب میتواند آن را کشف کند و بدلیل وجود تعامل مخاطب میتواند خلاق باشد. در این ارتباط دو سویه, افراد محیط (فضای) خودشان را می آفرینند. مخاطبان در می یابند که آثارش صمیمی هستند. در فضاهای چند رسانه ای مجازی اش, افراد با کلیک کردن, ترکیب بندی, رنگها و توالی اثر را تغییر میدهند.
گفتگو:
چگونه شما به هنر محیطی روی آوردید؟
اجداد من چادر نشین بودند و در طبیعت زندگی میکردند. زمانیکه کودک بودم, تابستان با پدر بزرگم در منطقه ی ییلاقی بکر دست نخورده ای نزدیک روستائی بنام پلور در دامنه ی کوه دماوند زندگی میکردم. ولی پدرم در شهر کار میکرد و به همین علت در طی زمستان من با خانواده ام در تهران زندگی میکردم و در مدرسه درس میخواندم.
وقتیکه تحصیلات دبیرستان را به اتمام رساندم و وارد دانشکده ی هنرهای زیبا شدم, در اکثر اوقات آزاد به مناطق طبیعی سفر و یا در آن زندگی میکردم. طی سفرهایم طراحی های زیادی با تاکید بر زندگی روزانه ی مردم بومی کشیدم. همچنین مناظر طبیعی را نقاشی میکردم. از سال 1990 تا 1996 در اروپا زندگی کردم. در این سالها از درک طبیعت ناب بسیار دور بودم. برای من حومه شهر ها در غرب تصنعی به نظر میرسید. منتهی چیزهای زیادی در مورد فرهنگهای متفاوت آموختم و آنچه را که در دنیای معاصر در حال به وقوع پیوستن است درک کردم .
در سال 1992 من ازدواج کردم و بعد از یکسال پسرم متولد شد. زمانیکه تحصیلاتم را تمام کردم ما به ایران برگشتیم و تصمیم گرفتیم در محیطی آرام بدور از شهرهای بزرگی مثل تهران زندگی کنیم. بهترین جائی که میشناختم محلی بود که اجدادم زندگی کردند. برای من بازگشت به سرزمین اجدادم مانند دوباره زنده شدن خاطرات کودکیم بود من خاطرات زیادی داشتم و در جستجوی بهشت گمشده ام بودم. احساسم این بود که پیوندم را با طبیعت از دست داده ام و آن سالها زمانی به نظر میرسید که قصد داشتم دوباره در پیوند با طبیعت زندگیم را آغاز کنم. طبیعت مکانی مقدس است که میتوانیم تجلیات خدا را در آن ببینم. من در آرزوی آفرینش آثاری در در بستر طبیعت بودم. به مدت پنج سال در اواخر بهار و تابستان در چادر زندگی کردیم. پلور ناحیه ای کوهستانی است و زندگی در چادر میتواند سخت باشد.
علی رغم اینها همسرم، فرزند و مادرم مرا همراهی میکردند. در سالهای آغازین امکانات بسیار ابتدائی داشتیم و مانند نیاکانمان زندگی میکردیم. ولی حداقل برای من این نوع زندگی زیبایی خودش را داشت و چیزهای زیادی در طبیعت آموختم. نیت اصلی من برای زندگی در طبیعت نقاشی کردن در مقیاس بزرگ بود ولی چون در چادر زندگی میکردیم و فضای کمی در اختیار داشتیم فهمیدم که این امر غیر ممکن است. گاهی اوقات هوا سرد بود و باد میوزید و یا باران میبارید و رطوبت بالا بود. در چنین شرایطی نقاشی مشکل بود. کمبود مواد برای نقاشی در این مقیاس مانع دیگری بود. بنابراین تصمیم گرفتم ماده کاری بومی از طبیعتی که در آن زندگی میکردم بیابم تا به این ترتیب اندیشه ها و افکارم را انتقال دهم. سنگ یکی از بهترین گزینه ها بود. تعداد زیادی از آنها برای کنده نگاری مناسب بودند و در بستر رودخانه نزدیک محل اقامت ما به وفور دیده میشدند. برای تراش دادن سنگها از ابزار نوکتیز ابتدائی استفاده میکردم. سپس فهمیدم که میتوان با استفاده از یک سنگ سخت، سنگ های نرم را صیقل دهم. فنون یا شیوه هایی که به کار میبردم بسیار ابتدائی بودند و من دریافتم همه ی مردم دوران کهن آنها را بیش از من به کار برده بودند. من معمولا سنگهایم را در روزهای بارانی انتخاب میکردم. سنگهای نرم در روزهای بارانی درخشندگی نداشتند در نتیجه برای کار من مناسب بودند. بتدریج شکل سنگها موضوع کارهای من را تعیین کردند. من نمیتوانستم هر تصویری را بر روی هر سنگی به شکلی خاص منطبق نمایم. احساس من این بود که من باید با اشکال طبیعی سنگها کار کنم و اثرم را با آنها بیافرینم. به نظر میرسید که سنگها مجسمه های نیمه آماده اند. تمام کاریکه میبایست انجام دهم افزودن تعدادی تصویر, خطوط, بافت و ……. بود و در نهایت منبع الهام بخش جدیدی برای کار امروز من شدند. من آنها را مجسمه ی حاضر-آماده نامیدم. خیلی زود شروع به حکاکی (تراشیدن) سنگهای بزرگ رودخانه های جاری کردم و قصد و نیتم باقی گذاشتن کارهایم در طبیعت بود.
در بدو امر میتوانست آنها میتوانستند رجوعی باشد به کارهای بدوی و یا حجاریها ی پیشا اسلامی باشند که در بسیاری از نقاط ایران وجود دارند. ولی حالا بیش از ده سال از زمان شروع این پروژه گذشته و تا این مرحله تفاسیر و معانی متعددی داشته است. اکنون من به عنوان هنرمندیکه آثارش پیام زیست محیطی قوی ای دارد شناخته شده ام. اگر چه نمیتوانم طبیعت را تغییر دهم, امیدوارم با آن یکی شوم . میخواهم فضای اطرافم را درک کنم و پنجره ی جدیدی را برای دیدن یک جهان نو بگشایم . من میخواهم توازنی بین هنر، تعالیم زیست محیطی و نظام هستی بنا نهم.
چگونه هنر محیطی را تعریف میکنید و چطور به عنوان یک هنرمند محیطی کار میکنید؟
تعاریف زیادی برای هنر محیطی وجود دارند که در برخی از آنها تناقضاتی را می یابیم. تعریف من از هنر محیطی هنری است که هنرمندان در محیط طبیعی از عناصر طبیعی به منظور آفرینش آثار هنری خود استفاده میکنند. این آثار غالبا چیدمانهایی وابسطه به مکان (Site Specific Installation) هستند. گاهی اوقات ممکن است هنرمندان عناصر یا اشیایی را و به طبیعت بیاورند و چیدمان انجام دهند. بیشتر هنرمندان محیطی معاصر نسبت به موضوعات و مضامین زیست محیطی بسیار حساسند. در بسیاری از موارد میتوان دید که هنر محیطی با هنر اجرا (performance) و هنر بدن (Body Art) ترکیب شده اند. هنرمندان در طبیعت یا حتی در محیطهای (فضاهای) شهری ممکن است اشیاء یا حتی زباله هایی را که مردم در طبیعت اطرافشان باقی میگذارند به منظور آفرینش آثار هنری مورد استفاده قرار دهند. برای من هنر محیطی از یکطرف مقوله ای بسیار شخصی است و از طرف دیگر جمعی و مشترک. در هر منطقه یا ناحیه ای که کار میکنم با اجتماعات بومی آنجا تعامل دارم و آئین های بومی در کارم منعکس میشوند. در موارد بسیاری, مخاطبان مشاهده کنندگان هنرم منفعل نیستند و ممکن است در تعامل متقابل با اثرم شروع به فعالیت کنند. نمیخواهم روایتی شخصی را به آنها تحمیل کنم. از دید من فرآیند ساختن و یا آفرینش اثر هنری مهم است. بنابراین اینکه چطور در طبیعت زندگی میکنم و چگونه راهم را می یابم و خودم را تعلیم میدهم با اهمیت تر از نتیجه ی نهایی هستند. نظر به اینکه این فرآیند بسیار مهم است و بیشتر هنر محیطی من میتواند به دور از مخاطب شکل بگیرد، سندیت بخشیدن، نحوه ی ارائه و نمایش آن در رسانه ها بخش مهمی از این روند میباشد. من همچنین مفهوم مورد نظرم را از طریق رسانه های جدید منتقل مینمایم. از اینرو آنها نقش مهمی درکارم دارند.
باید اضافه کنم که هنر محیطی برای من معنی عمیق تری دارد. در هنرم علاوه بر طبیعت, محیطهای سیاسی, اجتماعی و فرهنگی را نیز در نظر دارم. در موارد بسیاری آنها به طور مستقیم یا غیر مستقیم با یکدیگر پیوند دارند. در جهانی که ما در آن زندگی میکنیم این دشوار است که منحصرا” فقط به محیط طبیعی یا حیوانات فکر کنیم. اگر انسانها والاتر یا برتر از موجود زنده دیگر نیستند, خوب حداقل با دیگر موجودات مساوی هستند. برخی از محیط گرا ها به احقاق حق هر موجودی جز انسان می اندیشند و در این زمینه فعال هستند. آنها نگران گرگها, روباهها , سگها و گربه ها هستند. اما آنها بینش و بصیرت دیدن مرگ هزاران انسان در روز را ندارند. من فکر میکنم در طبیعت انسان و همه موجودادت زنده با بحرانی یکسان مواجه هستند. به همین علت در هنرم همه ی آنها را مورد توجه قرار میدهم.
تاثیر ایران روی کار شما چه بوده است؟ آیا فکر میکنید هنرتان هیچگونه مشخصات ایرانی دارد؟
مسائل فرهنگی, سیاسی, اجتماعی و مخصوصا مسائل محیطی حال حاضر ایران در هنرم انعکاس یافته اند. اگر صادق باشیم, ویژگی های ملی ما کار ما را تبیین میکنند. همچنین پیشینه قومی و نژادی به طور طبیعی در کارمان آشکار میشود. ولی من فکر میکنم ما نباید سعی کنیم یا تصمیم بگیریم که وجه هویت ملی را (در آثارمان) داشته باشیم. فاصله گرفتن از پیشینه و فرهنگ بومیمان دشوار است. هنر میتواند همانند زندگیمان باشد. در زندگی مان آنچه را که تصور میکنیم انجام دادنش درست است انجام میدهیم. من فکر میکنم هنر من ویژگی ایرانی را دارد ولی این تنها یک وجه آثار من است. من به این زمین (کره خاکی) و زمان نیز تعلق دارم. من علاقمندم مسائل بومی را در ارتباط با مسائل جهانی ببینم.
ضرورت یا نیاز به هنر محیطی در چیست؟
در گذشته, عناصر طبیعی همچون مقدسات محسوب میشدند. امروزه چنین عقایدی نادر و کم هستند و فن آوری مدرن بر ما مسلط شده است. روزگاری انسان سرنوشت و آینده اش را در آسمان میدید ولی اکنون از طریق فن آوری های جدید, زمین را از آسمان میبینیم. در حال حاضر این ضرورت وجود دارد که ما آئین های گذشته را دوباره احیاء کنیم و برای عناصر طبیعت احترام قائل شویم. من احساس میکنم به واسطه کارهایم میتوانم سهم کوچکی را برای بهبود روابط بین انسان و طبیعت داشته باشم. در دنیای کنونی تهدیدها, نگرانی ها, حسرت ها و آرزوهای زیادی وجود دارند. فقدان اخلاقیات و رفتار بد و ناشایست نسبت به محیط نه فقط در دهکده من ، بلکه در دهکده جهانی نیز دیده میشود. مردم نگران جنگ, تروریسم, زورگویی و بی عدالتی هستند. وسعت این مشکلات پیامدها و عواقب گسترده ای خواهد داشت. بسیاری از اندیشمندان و دانشمندان علوم صرفا از اینکه چگونه ما به حیاتمان آسیب میرسانیم آگاهی میدهند و اینکه عواقب آن چه خواهد بود مطلع میکنند. من احساس میکنم هنر صرفا برای قشری روشنفکر نیست و نباید در انزوا باشد: این خود نشان خواهد داد که نتیجه آن چه خواهد شد. من احساس میکنم که هنر فقط برای روشنفکران نیست، و نباید در انزوا بماند: این خود خطر بلایای زیست محیطی را نشان میدهد. شایسته است که این مسئله را به حیطه رسانه های کلان بیاوریم. در مقیاسی که مردم در گوشه و کنار جهان بتوانند به ابعاد آن پی ببرند. به جای نابود کردن و آلوده کردن منابع طبیعی, امروزه انسانها بیشتر از همیشه نیاز دارند به طبیعت احترام بگذارند. نابودی طبیعت نابودی ارزش های انسانی است, زیرا که انسانها خودشان بخشی از طبیعت هستند.
در بسیاری از جوامع از جمله کشور من ایران ما شاهد آن هستیم که با شتاب صنایع شکل میگیرد. ما به صنعت دسترسی پیدا کرده ایم، اما به طور کامل نیاموختیم چگونه با عواقب مخرب آن بر محیط روبرو مقابله کنیم. صنایع مدرن مواد خصوصا” شیمیائی را به طریقی متفاوت از گذشته مورد استفاده قرار میدهند. به همین علت در بسیاری نقاط جهان, طبیعت آلوده میشود. تولیدات سنتی آلودگی پیامدشان آلودگی نبود. اما مواد شیمیائی امروزی که منجر به آلودگی طبیعت میشوند غیر قابل بازیافت هستند.
هنر هنرمندان محیطی میتواند زشتی جنگ ها، ترورها و بحرانهای زیست محیطی را بهتر از هر رسانه ای دیگر نشان دهد. زبان هنر محیطی هیچ مرزی نمیشناسد و توسط مردم هر فرهنگی قابل درک است. از اینرو هنر محیطی نیاز امروز و فرداست.
-مرکز پردیس را در چه زمانی تاسیس کردید؟ دستاوردتان چه بوده است؟
از سالهای اولی که مادر طبیعت زندگی و کار میکردیم تعداد زیادی هنرمندان داخلی و خارجی ضمن تماس با ما درخواست داشتند که با ما در طبیعت زندگی کنند و آثار خودشان را در طبیعت بیافرینند. بین سالهای 2001-2000 دو ساختمان را در باغ کوچکمان ساختیم و پس از آن یک مرکز هنری رسمی بین المللی (که هنرمندان میتوانند در آنجا اقامت کنند) تاسیس کردیم. تا به حال پذیرای بیش از بیست هنرمند بین المللی از کشورهایی چون: آلمان,هلند, بریتانیا, لبنان, ایالات متحده آمریکا, استرالیا, سوئیس, ایرلند, ژاپن, یونان و بلژیک بوده ایم. هنرمندان خارجی که در تابستان به ویلای کوچک ما می آیند و در آنجا میمانند، هنر محیطی خود را در طبیعت ایران احرا میکنند. علاوه بر هنرمندان بین المللی, چند صد هنرمند جوان ایرانی نیز به این بهشت آمدند و کارهای هنری شان را اجرا کردند. در این مرکزی که تاسیس کردیم هنرمندانی که برای اقامت می آیند روز بروز بیشتر میشوند و این برای طرحهای آینده حرکتی رو به جلو بود و این مرکز هنری در ایران را به مرکزی پیشگام تبدیل خواهد کرد. در هفت سال گذشته, مرکز هنری پردیس بیش از پانزده چشنواره هنر محیطی را ترتیب داده و حمایت کرده است. اینجا در پردیس, کارگاهها و دوره های کوتاهی را برای گروههای مختلف نسل جوانتر مهیا کردیم که میتوانند هنر محیطی را بیاموزند. بحث و گفتگو در مورد نمونه آثار هنرمندان بنام محیطی منجر به پیشرفت کارهایشان در طبیعت میشود و آنها از این کارها الهام میگیرند. پردیس جائیست که هنرمندان ایرانی و بین المللی یکدیگر را ملاقات و تحربیاتشان را مبادله میکنند.
– وضعیت هنر محیطی در ایران چگونه است و آینده هنر محیطی را در ایران چه طور ارزیابی می کنید ؟
در ایران امروزه تعداد زیادی از هنرمندان جوان در این عرصه فعال هستند. تا به حال هیچ حامی مالی نداشتیم, با اینوجود همیشه پیشرفت داشته ایم. ما اغلب به طریقی کار میکنیم که نیاز به بودجه های خاصی نداریم و انتشار کارها در اینترنت خیلی هزینه بر نیست. من اطمینان دارم که ما در آینده ای نزدیک یکی از قویترین جنبش های جهانی هنر زیست محیطی را در ایران خواهیم داشت. من برای این مطلب چند دلیل دارم. همه آموزه های مذهبی کیش های پیشا اسلامی در ایران چون زرتشتی, مانوی, میترائیسم, و سپس دین اسلام بوده بر حفاظت از طبیعت تاکید دارند. در همه ی آنها آلوده کردن طبیعت گناه است. ایران کشوری بزرگ است که در آن تنوع فرهنگ را داریم. فرهنگ بیشتر کشورهای همجوار در ایران میتواند دیده شود. این گوناگونی فرهنگ منجر به غنی تر شدن کارهای ما میشود. محیط طبیعی ایران هم متنوع است. ما کوههای بلند, جنگلها و بیابانها را داریم چنین تنوعی برای هنرمندان محیطی بسیار مطلوب است. ما یکی از جوانترین جمعیتهای دنیا را در ایران داریم. پنجاه درصد جمعیت ایران کمتر از 35 سال دارند. به دلیل شرایط فرهنگی و سیاسی حاضر در ایران نسل جوان سرگرمی کمتری نسبت به همسالان خود در غرب دارند. به همین دلایل نسل جوان معمولا به این جریان علاقه نشان میدهد. آنها گزینه مناسبی از انسانها برای ترویج این هنر هستند. نسل جدید هنر آینده ی ما شکل میدهند.
تاثیر زندگی تان در غرب بر کارهای حالتان چه بوده است؟
زمانیکه که در اروپا زندگی میکردم علاوه بر تحصیل در دانشگاه, به صورت مداوم از موزه ها و مراکز هنری بازدید میکردم و همه ی اینها تاثیر زیادی بر درک هنری من داشتند. حالا من با ویژگی های بنیادی هنر معاصر آشنایی دارم. آنچه که در غرب آموختم محدود به هنر نبوده، بلکه در ارتباط با جهانی که در آن زندگی میکنم, حقایق و بحرانهایش آگاهی بیشتری بدست آوردم. مقایسه ی فرهنگم و فرهنگ غربی مرا به درک وجوهی از فرهنگ خودم هدایت کرد. چون درک منحصر به فرد بودن مسائل بومی زمانی میسر است که ما چیزی متفاوت از آن را ببینیم. زندگی در یک کشور پیشرفته ما را به دیدن آینده ی جامعه مان کمک میکند. در بعضی روش ها ما روند مشابهی را دنبال میکنیم و میتوان تصور کرد که در آینده با شرایط مشابهی روبرو خواهیم شد. زندگی در غرب درک مرا تغییر داد و منجر به این مسئله شد که من نسبت به مسائل زیادی شناخت پیدا کنم.
البته باید اضافه کنم در ده سال گذشته من اغلب به کشورهای مختلف سفر کردم و تعداد زیادی هنرمندان خارجی برای زندگی با ما به ایران آمدند. در سال گذشته هفت سفر به هفت کشور داشتم و هفت هنرمند خارجی به ایران آمدند و با ما کار کردند. این رفت و آمدها همیشه دانشم را به روز نموده است. اما برای من مهمترین مجرای شناخت نسبت به فرهنگ غربی, اینترنت میباشد. من به صورت چسمی در ایران هستم در حالیکه به صورت مجازی گفتگوهای مداومی با امثال خودم که در نقاط مختلف جهان زندگی میکنند, دارم. بدون توجه به جائیکه اکنون در آن زندگی میکنیم کار کردن با کسانیکه در مناطق جغرافیائی مختلف زندگی میکنند, امکان پذیر میباشد. این یکی از ویژگی های زمانه ی ماست که معنی زمان و مکان متفاوت از گذشته میباشد.
چگونه زمان و مکان کارهایتان را انتخاب میکنید؟
به طور کلی من همیشه کار میکنم حتی در تعطیلات. اگر که انقطاعی در کارم به وجود بیاید من راضی نیستم. به عنوان یک هنرمند محیطی روز ها و زمانیکه هوا خوب باشد میتوانم کار کنم. بهار و تابستان مناسب ترند. در موارد بسیاری کنده نگاریهایم در میان یک رودخانه کار میشوند. در فصولی که یاد کردم آب خیلی سرد نیست.
در ارتباط با مکان زمانیکه در کشورم هستم من مکان را با احساساتم انتخاب میکنم. البته سنگ باید مناسب باشد. اما در مورد مکانهای کشورهای دیگر اغلب پس از یک دعوت به آنجا مسافرت میکنم. در نتیجه سازمانها یااشخاصی مکانهای اصلی را برای من انتخاب میکنند. زمانی که من در محیطی هستم که افراد پیشنهاد کرده اند, انتخاب موقعیت دقیق و نوع کارها به چشمنداز آنجا بستگی دارد. کیفیت یا گاهی اوقات رنگ سنگها باید مناسب باشد. بعضی مواقع کیفیت سنگ ممکن است چگونگی اجرای فنی کارم را تغییر دهد. گاهی اوقات کمبود مواد مورد نیاز منجر به ابداع کارهایی نو میشود. یکی از دلایلی که من کار با مهرهای استوانه ای و چاپ روی شن را شروع کردم این بود که در بعضی محیطها قادر نبودم سنگها یا صخره هایی را پیدا کنم. به همین علت محیط موقعیت و زمان همیشه به طرق بسیاری تعیین کننده و تبیین کننده کارم هستند.
چگونه رنگ را در کارهایتان استفاده میکنید؟
زمانیکه در طبیعت کار میکنم من در میان رنگها هستم. من اغلب از سنگهای کنده نگاری شده ام زمانی عکس میگیرم که مرطوبند و در این صورت انعکاس رنگهای فضای اطراف در کارم منعکس میشود. بسیاری از ماهی هایم را نیز کنار یک گودال پر از آب کنده نگاری میکنم و از زاویه ای که انعکاس آسمان در آن دیده میشود از آنها عکس میگیرم. گاهی اوغات بخش رنگینی از یک صخره را انتخاب میکنم و طرحم را در تطابق با آن اجرا میکنم. اما به طور کلی کنده نگاریهایم ساده هستند و من فکر میکنم که گاهی اوقات کارهایی با عناصر کمتر در مقایسه با کارهای پیچیده از قوت بیشتری برخوردار خواهند بود. در سالهای اخیر از خاک قرمز برای نقاشی روی صورت افراد استفاده کردم و بعضی مواقع از خاکهای رنگی برای چیدمان های بزرگ نقاشی روی زمین بهره برده ام.
شما در جشنواره های زیادی شرکت داشته اید, کدام یک از آنها جالبتر بودند؟
در سال 2005 میلادی از طرف دانشگاه واشینگتن در سیاتل دعوت شدم که در یک کنفرانس و کارگاه شرکت کنم. کارهای محیطی من آنجا مورد بررسی قرار گرفتند. این اجتماع از آن جهت برایم جالب بود که شرکت کنندگان آن نیمی هنرمند و نیمی دانشمند بودند. ادغام دانشمندان پژوهش ها و دستاوردهای علمی را در ارتباط با بحران زیستی و راه های مقابله با آن مطرح میکردند و هنرمندان نیز فهمشان از بحران محیط و اینگه چگونه در هنرشان آن را بازگو میکنند به نمایش در می آوردند.
در سیاتل من مجموعه ای کارهایی را به وجود آوردم. زمانیکه آنجا بودم احساس خاصی داشتم. موقعیت مکانی آنجا یکی از دورترین محلهایی بود که من به نسبت محیط زندیگم میتوانستم بروم. زمانیکه با خانواده ام صحبت میکردم متوجه شدم که زمان در تهران دوازده ساعت جلوتر است, در نتیجه وقتی که در سیاتل بودم یک روز جوانتر بودم. ما در جهانی شگفت انگیز زندگی میکنیم. انسانهای پیش از تاریخ چیزی در مورد آن نمیدانستند. رویداد جالب دیگر جشنواره ی هنر سبز در ایتالیا بود که در دره ای نزدیک دهکده استیاپا که در حوالی پشیا در فلورانس برگزار شد. در این جشنواره به مدت دو هفته در چادر هایی نزدیک رودخانه زندگی کردیم. امکانات زندگی حداقل بود ما در رودخانه حمام میکردیم. از آب چشمه مینوشیدیم. من قبلا این شیوه ی زندگی را تجربه کرده بودم. ولی آنچه که جالب بود این بود که افرادی را از دیگر نقاط جهان میدیم که این شیوه ی بدوی زندگی را انتخاب کرده بودند. برای من این جشنواره پر بارترین جشنواره هم به لحاظ کمیت و هم به لحاظ کیفیت کارهایم بود.
چه نوع نمادهایی در کارهایتان وجود دارند و چطور آنها شکل داده میشوند؟
طرحهایی که من در طبیعت ارائه میدهم شامل : ماهی ها, مارها, نقش دستها و پاها, الهه های آب و باروری و ……. هستند. در مراحل آغازین من اغلب موجوداتی را که ممکن بود در طبیعت اطرافمان وجود داشته باشند یا وجود داشتند, نقش میزدم و آنها برای من معانی ساده ای داشتند. ولی با گذشت زمان درک من و نیتم تغییر کرد و تفاسیر مخاطبانم معنی آنها را غنی کرد و توسعه داد. گاهی اوقات نمادهای اسطوره ای را نیز به تصویر میکشم. آنها معانی کهن ، اما کاربردهای جدید دارند. اولین طرحهایی که در طبیعت به جا گذاشتم ماهی ها بودند. من آنها را در حاشیه ی رودخانه ها ترسیم کردم و امواج آب قسمتی از آنها را خیس میکرد. دلیل اینکه چرا من رودخانه را انتخاب کردم این بود که من معمولا سنگهای مناسب کارم را از بستر رودخانه ها جمع آوری میکنم. دلیل اینکه چرا از ابتدا من ماهی های متعددی در کارهای محیطیم وجود داشته این بوده است که ماهی میتواند به وفور در رودخانه وجود داشته باشد. علاوه بر این من حالا دلایل زیادی برای نمایش ماهی دارم. ماهی ها تقریبا در همه جای جهان وجود دارند. از این جهت همه ی مردم دنیا قادر به درک ماهی ها هستند. ماهی ها نمادی برای همه ی ملتها و مردم هستند و در مجموعه نمادهای دوازده گانهماه های سال دیده میشود. علاوه بر این در اساطیر باستانی نیز یافت میشوند.
زمانیکه من کودک بودم رودخانه های پلور پر از ماهی بودند. در خلال زمان فهمیدم که چشمه ها توسط انسان مدرن و رویه های ناشایستش آلوده شدند و به علت همین آلودگیها رودخانه دیگر هیچ ماهی ندارد. ترسیم ماهی ها همیشه این سوال را مطرح میکند که چرا هیچ ماهی وجود ندارد؟ من صدها ماهی روی سنگهای رودخانه ها نقش زدم و آنها را به الهه های باروری اهدا کردم. من خواهان ساختن بهشتی برای خودم بودم. زیباترین لحظاتم زمانی بودند که به تماشای تلاطم رودخانه ها می نشستم و جست و خیز ماهی های خیالی ام را میدیدم. ماهی های من شبیه انسانها هستند. آنها نمیتوانند در فضائی آلوده زندگی کنند. اگر آنها بمیرند, انسانها خواهند مرد! بدترین لحظات زمانی بودند که شاهد مرگ ماهیهایم بودم. من با چشمهایم دیدم که به واسطه ی ساخت و سازهای بی رویه انسان ماهی هایم مدفون شدند. حالا برای من تولد ماهی های خیالیم، زندگی و تلاش برای ماندن، ستیز ماشین زمانه و مرگشان استعاره ای برای روایت مسائل انسان در زمانه ما و دنیایی است که در آن زندگی میکنم. خسته نیستم. دوست دارم باور کنم که ماهی ها زنده هستند و خلاف جهت آب شنا میکنند. مصمم تر از همیشه بهشتی دیگر میسازم. تا پایان عمرم ماهی ها را نقش خواهم زد. من میخواهم مهجور بودن طبیعت را نشان دهم که ما به عنوان انسان بخشی از آن هستیم. اما ما نیز مسئول هستیم. آنچه که در جهان رخ میدهد نتیجه ی رفتار ماست. در هر شرایطی من میخواهم ماهی ها را نجات دهم.
در بسیاری از موارد در دهه ی گذشته سنگهائی را که بر آنها ماهی های خیالیم کنده نگاری شده به داخل رودخانه ها, مسیل ها, آبگیرها و دریاها رها ساختم. من از فرایند فرو رفتن ماهی ها به زیر آب را ثبت کردم. زمانیکه در پنجاهمین بینال ونیز شرکت کردم, تعداد زیادی از ماهی را به داخل کانالهای ونیز پرتاب کردم. این عمل برای من یک آئین محسوب میشود و معنایی نمادین دارد. ماهی هایم به اعماق رودخانه ها میروند و در آنجا برای همیشه باقی میمانند. آنها زنده هستند و زندگی اسرار آمیزی را تجربه خواهند کرد تا روزی حیاتی مجدد را تجربه کنند. از دیده پنهان بودن به معنای زوال و مرگ نیست. من این سنت را ادامه داده ام و بسیاری از رودخانه های جهان میزبان ماهی هایم هستند. میخواهم ماهی هایم را به بشریت ارزانی کنم.
من الهه های آب را نیز به تصویر کشیدم که در بسیاری از فرهنگها مرتبط با ماهی ها میباشد و هر دوی آنها نماد باروری هستند. در باورهای کهن بسیاری زمین و آفرینش به صورت پیکره های مونث تصور شده اند. مارها هم مکررا در کارهایمدیده میشوند. من این نماد را به عنوان یک ارجائی برای محرومیت آدم و حوا در بهشت مورد استفاده قرار میدهم. مار از سویی نماد شرو و از سویی دیگر جاودانگی زنگی میباشد. تصاویر دست ها و پاها هم نقوش متداولی هستند که در گوشه و کنار جهان آنها را ترسیم کرده ام. آنها معرف لحظاتی هستند که انسان مستقیما طبیعت را لمس میکند. دست ها و پاها چشمان دوم ما هستند. در یک فضای تاریک با استفاده از آنها قادریم فضای اطرافمان را ببینیم.
در اغلب کارهایم نظام آفرینش به اثر معنا می بخشد. حرکت آب در رودخانه، بالا آمدن آب در بهار ، خزه بستن و سبزگون شدن سنگها ، خشکی و بی آبی رودخانه در پائیز، تلاتم امواج ، جزر و مد … چرخه معنای اثرم را کامل میکنند. هدف از این آثار هماهنگ شدن و حساس شدن به نظام طبیعت است.
بسیاری از این نمادها و نقوش یاد شده بالا بر روی مهرهای استوانه ای و چاپهای آنها بر ماسه ها دیده میشوند. جزر و مد دریا نیز به آرامی نقوش روی شن را میشویند و با وزش باد در کویر نقشهای چاپ شده بر ماسه ها را به سرعت محو میکند. این ها بخشی از چرخه ی کارهای من میباشند. هدف ایجاد حساسیت نسبت به طبیعت و ایجاد هماهنگی بین اعمال انسانی و نظام طبیعت میباشد.
چرا کارهایتان را در زمین مدفون مینید؟
بین سالهای 1999-1998 بسیاری از کنده نگاری هایم از بین رفتند و ماهی هایم توسط ماشین های شرکت هایی که در کار ساخت و ساز جاده ها یا کارخانجات نزدیک رودخانه بودند, دفن شدند. من انتظار چنین اتفاقی را نداشتیم، اما با حساسیتی که داشتم بودم این بداقبالی به شکل جدیدی از هنر تبدیل در کارهایم پدیدار شد. آنچه را که اتفاق افتاده بود ثبت کردم و در پنجاهمین بینال ونیز ارائه دادم. در شش سال گذشته, تعداد زیادی از کنده نگاری هایم را در زمین دفن کردم. این مجموئه کار به نام گنج پنهان: نمایشگاهی برای هزاره های بعدی نام گرفت. داستان گنجهای پنهان زمانی آغاز شد که مردم پلور اطراف اماکنی را که من نقشها و متن هایی را روی صخره های نقش زده بودم را حفاری کردند. آنها امیدوار بودند که در آنجا گنج پیدا کنند. مطابق یک باور در شمال ایران تصاویر ماهی یا مار بر روی صخره میتواند نشانه ای از گنج باشد. زمانیکه این داستان راشنیدم, من هرگز این نکته را انکار نکردم که شاید کارم نشانه ای از گنج باشد. پیامد این اتفاق من مجموعه جدیدی را شروع کردم و بسیاری از سنگهای کنده نگاری شده ام را در زمین دفن کردم. حالا این داستان موجب شده که درک من از زمینی که در آن زندگی میکنم عوض شود. برای من زمین و موزه ها یکسان هستند. زمین همواره گهواره ی تمدن ها و فرهنگها بوده است. اشیاء و قطعاتی که از زمین بدست میآیند میتوانند نشان دهنده ی باورها, زندگی و شاید مهمتر از آن اندیشه زیبای مردم گذشته باشند. حقیقت این است که اگر حالا زمین را حفاری کنیم زشت ترین لایه ها متعلق به انسان معاصر است.
مطرح کردن این سوال مهم است که چرا ما صرفا منابع طبیعی و فرهنگی زیستگاهی را که در آن زندگی میکنیم مورد استفاده قرار میدهیم؟ آیا میتوانیم چیز بیشتری را به ارزش هایی که قبلا در طبیعت پنهان شده اند بیفزائیم؟ من کنده نگاریهایم را همچون بذری و یا آرزویی دیرینه زیر زمین پنهان میسازم که در آینده زمینه ساز رشد یک فرهنگ جدید باشد. ما همه باید چنین افکاری را رشد و توسعه دهیم تا اینکه دنیایمان غنی تر شود.
تاثیرات هنرهای ابتدائی و آثار هنری ایران باستان در کارهای شما وجود دارند. تفاوت کار شما و کارهای دوران باستان چیست؟
همچون یک انسان بدوی دوست دارم در طبیعت باشم و کاهایی مشابه انسانهای بدوی به وجود آورم. ولی این غیر ممکن است. ظاهرا آنها ممکن است مشابه به نظر برسند. اولین تفاوت در این است که انسانهای بدوی به طور طبیعی در طبیعت زندگی میکردند و به نظر میرسدکه آنها انتخاب دیگری نداشتند در حالیکه من بودن در طبیعت را به عنوان بخشی از زندگیم انتخاب کرده ام. انتخاب من لزوما امتیاز یا مزیت نیست. من پل به زمانه حال را تخریب نکرده ام. در انتخاب این مسیر تنها نیستم. خیلی از هنرمندان مدرن و معاصر نیز چنین مسیری را انتخاب کرده اند. این بک دلتنگی هست. در میان آثار هنرمندان وابسطه به زمین میتوان کهن الگوهیی همچون نقش حلزونی و طرحهای دایره ای شکل را دید که از هنر انسان دورانهای اولیه وام گرفته شده اند. بسیاری از هنرمندان معاصر نیز هنرشان ملهم از آئین های کهن میباشد. اما تفاوت در این است که آئین ها در گذشته مرتبط با باور جامعه بودند ولی امروزه جوابگوی نیاز افرادند. بنابر این ما نقوش هنری, سنت ها و آئین های گذشته را در بستری جدید استفاده میکنیم و اهداف متفاوتی را توسعه داده ایم.
این نکته صحت دارد که به طرق زیادی موضوعات و فنون کارم را از ایران باستان الهام گرفته شده اند. الهه باروری در کارم ربشه در یک باور باستانی دارد. در ایران باستان معابدی برای پرستش آب وجود داشته است. این باور وجود داشت که این الهه همه ی آبهای روی زمین و شیر مادران را تطهیر میکند. من فکر میکنم در این زمانه ما نیازمندیم که این معنویات را احیاء کنم. در حقیقت در ایران امروز هنوز آئین های زیادی وجود دارند. هنوز افرادی را میبینیم که بار ریختن آب پشت سر مسافر آرزوی این را دارند که وی همانند آب پاک روان سفر بی دردسی و بی خطری داشته باشد. در ایران بر خلاف بسیاری از نقاط دنیا سال نو ما بیست و یکم مارس روز اول بهار شروع میشود. این نشان دهنده ی این است که ما نسبت به تعادل (توازن) هستی درتقویممان حساس هستیم. امروزه هنوز ما ماهی قرمزی را در یک تنگ بر سر سفره سال نو به عنوان نمادی از زندگی داریم.
از دیگر تاثیرات ایران باستان این میباشد که در کارهایم از نقطه نظر فنی سنگ را به صورتی در ایران باستان استفاده میشده به کار میگرم. سنگ رسانه ای مناسبی برای موضوعات اسطوره ای است. اما ماده هدف غایی من نیست. رویه های نمایش, فرآیندها, پیامدها و تفسیرهای نهایی کارهایم متفاوت از آثار دوران باستان هستند. پی بردن این نکته اهمیت دارد که من مفهوم مورد نظرم را در زمان حال، در بستری متفاوت با توجیهات, پیشینه و دستاوردهای متفاوتی ارائه میدهم. سعی من بر این است که من کارم را با هدفی منحصر به فرد به وجود بیاورم و از رسانه های مختلف برای ترویج آن استفاده کنم. در سالهای آغازینی که در طبیعت زندگی میکردم و کنده نگاری بر روی سنگ را شروع کردم, سنگهای کوچکی را کنده نگاری و آنها را در طبیعت رها میکردم. این موضوع را در وب سایتم اعلام کردم و نیتم این بود که مردم را به طبیعت بیاورم و آنها ضمن جستجو با آن ارتباط برقرار کنند. من فکر میکنم آنهایی که به طبیعت آمدند و برای یافتن آثارم به دقت طبیعت را جستجو کردندریا، زیبائی و در عین حال بی احترامی به طبیعت را نیز دیدند. به همین دلیل من کارهای مشابه گذشته ساختم ولی نیت من متفاوت بود.
مهرهای استوانه ای من نیز تاثیراتی را از فن کهن ایرانی را نشان میدهد. چنین استوانه هایی در دوران باستان در ابعاد کوچک و کاربردهای متفاوت وجود داشتند. من استوانه هایی را که با طرحهای خودم آراسته شده بودند, ساختم و آنها را روی شن های ساحلی یا بیابانی غلتاندم. نتایج آن معمولا هزاران موجودات زنده بود که زینت دهنده ی شن های ساحل یا بیابان هستند. البته در نهایت امواج دریا آنها را میشویند و یا بادهای بیابانی آنها را محو میکنند.
بعضی از کارهایم موقتی هستند. من از خاک قرمز به منظور نقاشی چهره های مردم استفاده میکنم. برخلاف سنگ, زمانی که این نقاشی ها را به اتمام رساندم از آنها عکس میگیرم و چون خاک قرمز ماده ای طبیعی است و رنگ شیمیائی نیست، افرادی که آنها را نقاشی میکنم به راحتی میتوانند آن را بشویند. در موارد بسیاری دوست دارم کهن ترین مفاهیم را با جدیدترین رسانه ها نشان دهم. شاید اهدای چیزی به طبیعت امری مربوط به دوران بدویت باشد. اما چگونگی سندیت بخشیدن و نمایش کارهایم در فضای مجازی کاملا نو و جدید هستند. من اعتقاد دارم که آئین های معنوی که قائل به احترام گذاشتن به طبیعت هستند یکی از نیازهای حیاتی انسان است. علی رغم این مسئله چنین نیازهایی به معنای چشم پوشیدن از نیازهای حال حاضر انسان بر روی زمین نمیباشد. من فقط نمیخواهم این ارزش ها را از دست بدهم. به همین دلیل من از فن آوری جدید استفاده میکنیم و کارهایم به میزان زیادی به رسانه های نو بستگی دارند. سنتهای گذشته و دستاوردهای بشریت در آغاز هزاره سوم میلادی هرکدام ارزش های خاص خودشان را دارند. این دو مانند مادر بزرگ و نوه هستند. برای من یک سنت قدیمی و رسانه ای نوین دو بال هستند که من میتوانم با آنها پرواز کنم. سنن گذشته میتوانند زمان کارهایم را توسعه دهند، برای اینکه موضوعات من بی زمان هستند و ماده ای چون سنگ میتوانند برای قرنها باقی بماند. اما رسانه های جدید آینه ای هستند که میتوانند مفهوم آثارم را در فضای مجازی بسط و توسعه دهند. اگر این رسانه ها را مورد استفاده قرار دهم کارم میتواند در مکان های مختلف و در نتیجه در زمانهای مختلف دیده شود. من نمیتوانم از جذابیت های سرعت رسانه معاصری همچون اینترنت چشم پوشی کنم. سرعت انتقال اندیشه ها به این شکل کنونی آن هرگز قبلا تجربه نشده است. بنابر این ضمن استفاده از این رسانه ما ارزشی را از دست نمیدهیم بلکه ارزشی نو به دست میاوریم. برای من رسانه های جدید پلی هستند که موجب توجه به ارزش های سنتی میشوند. من میخواهم موازنه و پیوندی میان ابدیت گذشته و بی زمانی فضای مجازی به وجود آورم . من کارهایم را با استفاده از عکس, ویدئو, لوح فشرده چند رسانه ای و هنری تعاملی ارائه میدهم. بر خلاف هنر گذشته, آثار هنریم کوچک و دور از مخاطب میباشند و گاه صرفا به صورت مقطعی وجود دارند. بدون عکاسی از روند شکل گیری آنها و نمایش در رسانه های جدید مخاطب هرگز نمیتواند آنها را درک کند. زمانیکه یک ماهی را به درون رودخانه میاندازم, چیزی برای دیدن باقی نمیماند. اما عکس هایی که این رویداد را نشان میدهند اندیشه آن را انتقال میدهند. تنها عکاسی دیجیتالی جدید قادر به ثبت لحظه های کارم است. عکس ها لحظه ای را نشان میدهند که سنگ به آب میخورد و شکل آب در این لحظه شگفت انگیز است. آنها را میتوان به عنوان مجسمه های آبی “Water Sculpture” معرفی کرد. حتی افرادی که در محل شاهد فراین اجرا هستند نمیتوانند این رویداد را به خوبی ببینند. مگر اینکه عکس های دیجیتالی آن را ببینند. من برای بیشتر کارهایم از فن آوریهای نو استفاده میکنم. موقعیت مکانی برخی از کاهای بزرگ را با استفاده از گوگل ارت Google Earth انتتخاب میکنم. همچنین برخی از کارها در یک اتاق گفتگو (Chat Room) نمایش میدهم. بنابر این تعداد زیادی کار منحصرا در یک فضای مجازی شکل گرفته و ارائه میشوند. من همیشه علاقمندم بین نمادهای باستانی و رسانه های جدید, بین هنر عامه و هنر روشنفکران پیوند ایجاد کنمریا؛ گاهی اوقات در میان مردم عامی کار میکنم، در حالیکه کارهایم در جمع روشنفکران ارائه میدهم. از سوی دیگر من هنر روشنفکران را به میان مردم عامه میبرم و به نوعی آن را ارائه میدهم که برای آنها قابل هضم و درک باشد.
لطفا در مورد کارهایی که در آنها از رسانه های جدید استفاده میکنید توضیح دهید و اینکه چطور آنها را در فضای مجازی ارائه میدهید؟
فن آوری نو رسانه های نو افقی جدید را نشان میدهند. ابداع و پیشرفت فن آوری نوین همیشه اشکال جدید هنری را به وجود آورده است. ما در عصری جدید که فرهنگ و هنری منحصر به فرد است زندگی میکنیم و این عصر ارتباطات در حال شکل دادن هنری جدید استریا؛ نوعی هنر دیجیتال که تعاملی Interactive نیز هست. رسانه های جدید و ابزار الکترونیکی فرهنگی جهانی خلق کرده اند. همانطور که هنرمندان نیاز دارند که عقاید و اندیشه هایشان را با یکدیگر تبادل کنند. ابزار معاصر که در فضای اطراف ما در دسترس هستند گزینه های متعددی را برای هر فرد فراهم میکنند. بنابراین حتی در هنر زمانیکه از ابزار استفاده میکنیم نمیتوانیم روایتی واحد را به مخاطبانمان تحمیل کنیم. به همین دلیل بسیاری از آثار هنری من مجازی تعاملی Interactive هستند. حتی ارائه تعدادی از چیدمانهای ویدئوئی ام که نشان دهنده هنر محیطی ام میباشند نوعی تعامل (تاثیرات متقابل) را نشان میدهند. مخاطبان میتوانند فعالانه در اثر دخالت کنند و خلاق باشند. امروزه کامپیوتر و فن آوری مرتبط با آن زندگی ما را تغییر داده است. حافظه ما حتی در کشوری سنتی چون ایران تا حدی دیجیتالس شده است. در جهانی که اطلاعات هیچ حد و مرزی ندارند ما میتوانیم کارهایمان را به صورت دیجیتالی منتشر کنیم و آنها را در دسترس هر کسی قرار دهیم، بدون اینکه به مکان فیزیکی آنها توجه نمائیم. شاید در آینده ای نزدیک افراد وقت زیادی نداشته باشند که آثار هنری را به صورت فیزیکی مشاهده کنند. به همین دلیل همیشه به راه حل های جایگزین نیاز داریم. در مجموع باید بگویم که دنیای نوین مسائل جدیدی را به همراه دارد و ممکن است که ما نتوانیم برخی از موضوعات معاصر با ابزار سنتی بیان کنیم. بااینوجود من هرگز پیوند با گذشته را قطع نمیکنم. همیشه این امکان وجود دارد که به گذشته برگردیم. از دید من اینترنت پنجره ایست به دنیا که بواسطه ی آن میتوانیم ببینیم و دیده شویم. در بیسیاری از کارهایم واقعیت مجازی و معرفت یا مجازی یا احساس مجازی را نشان میدهم. در بسیاری از موارد ما از طریق اینترنت با افراد ارتباط برقرار میکنیم, اگر چه نمی دانیم که آیا آنها مونث هستند یامذکر, پیر یا جوان جوان هستند.
ممکن است در مورد بازتاب جنگ و ترور در کارهایتان برای ما بگوئید و رویکردهای شما به صلح چگونه بوده است؟
تقریبا سه دهه جنگ در منطقه شدت داشته است. در سال 1981 عراق با رهبری صدام حسین کشور من را مورد تهاجم قرار داد. نتیجه ی این جنگ صدها هزار شهید و مجروح بوده است. در طی آن جنگ ارتش صدام سلاحهای شیمیایی را بر ضد مردم ایران و نیز بر ضد مردم خودش در شهرهای چون حلبچه مورد استفاده قرار دادند. هنوز مردم بسیاری درد و رنج سلاحهای شیمیایی را تحمل میکنند. در طی این جنگ میلیونها انسان بی گناه نیز خانه و کاشانه ی خود را از دست دادند. این جنگ به مدت هشت سال ادامه داشت. در آن زمان من یک دانشجو بودم. تعداد زیادی طراحی که در آن زمان انجام دادم مجروحان جنگ و یا افرادی که از کشورم دفاع میکردند را نشان میدهند. سپس در سال 1991 ارتش صدام حسین کویت را مورد حمله قرار داد و پیامد آن جنگ دیگری بود که نیروهای ائتلاف از سی و چهار کشور با ارتش صدام حسین جنگیدند. نهایتا در سال 2003 آمریکا و هم پیمانانش مجدادا به عراق حمله کردند. در نتیجه ی این جنگها ما شاهد مرگ و میر و رنج و درد میلیونها انسان بودیم و موجودات زنده بی شماری ضرر و زیان دیدند.
البته ما نباید حمله ی تروریستی یازدهم سپتامبر را فراموش کنیم. این واقعه نقطه ای حساس بود و پیامدش فعالیت های تروریستی گسترده دیگری در سراسر جهان شکل گرفتند. من این وقایع را جنگ جهانی سوم مینامم، حداقل در مقیاس های متفاوت ترس و وحشتش در همه جا وجود دارد. به هر حال به عنوان یک هنرمند, کشتن افراد بیگناه در هر جائی را به کلی نفی میکنیم چون معتقدم بد است. در واکنش به ترور هایی چون یازده سپتامبر حمله ی تروریستی به مردم در ایستگاه قطار آتوشا Autocha در اسپانیا، کشمکش مداوم در خاور میانه و بسیاری از اماکن دیگر, آثار هنری زیادی را با استفاده از رسانه های متنوعی چون: چیدمان, اجرا و چند رسانه ای های تعاملی (Interactive Multimedia) به وجود آوردم. پس از ارائه ی یک چیدمان و اجرا در اسپانیا روزنامه نگاری از من پرسید: عقیده ی شما در مورد ترور چیست؟ من جواب دادم این سوال اشتباهی است. به عنوان یک انسان من حتی دوست ندارم پرنده ای بواسطه صدای بمب از آشیانه اش دور شود. یازدهم سپتامبر توجیهی بود برای تسلط بر افغانستان. کشمکش ها و زد و خوردها در آن منطقه و عراق تمام نشده و همچنان با شدت تمام ادامه داد. اکنون برخی سیاستمداران درباره هزینه های جنگ صحبت میکنند. ولی هزینه ی این جنگها تنها پول نیست. فکر میکنم معمولا در این جنگها مردم بیگناه هزینه را میپردازند. در برخی از چیدمانها و کارهای چند رسانه ای به این جنگها هم واکنش نشان دادم چرا که معتقدم مردم بیشترین درد و رنج را تحمل میکنند. تسلط بر یک کشور ترورهای بیشتری را در پی دارد. این همان چیزی است که ما در عراق میبینیم. آیا میتوانیم دموکراسی را به وسیله ی جنگ برقرار کنیم؟
از کشورهایی که صدام حسین را بیرون کردند تشکر کنیم؟ آیا فقط او دیکتاتور بود؟ اگر بله, پس چرا برای سالیان دراز غرب او را مورد حمایت قرار داد و سلاحهایش رابرای جنگ با ایران و مردم کرد تامین کرد؟ و به راستی, کشورهای زیادی در خاور میانه وجود دارند که هرگز دموکراسی را تجربه نکرده اند. ولی رسانه های غربی در مورد نبود دموکراسی در این کشورها چیزی نمیگویند. به نظر میرسدکه این جنگها بیشتر مرتبط با نفت, فروس سلاح و کار آفرینی برای شرکت ها یشان هستند. حالا آمریکا و بعضی کشورهای اروپائی جنگ دیگری راپیشنهاد کرده اند, این بار بر ضدایران .به عنوان واکنس به این پیشنهادها و نشان دادن تاثیر جنگ گذشته بر زندگی افراد عادی, ما چیدمان عظیمی را که یادآور مرگ انسانهای بیگناه بود ترتیب دادیم. در پانزدهمین جشنواره هنر محیطی خلیج فارس گروهی از هنرمندان در اثری مشترک هواپیمائی را بر ساحل جنوبی جزیره هرمز طراحی کردند. خطوط محیطی هواپیما به واسیله ی خاک قرمز هرمز تاکید شدند. با پیشروی امواج طرح به آرامی محو شد. هنرمندان زیادی که موقعیتهای مختلف اطراف این اثر مستقر شده بودند، شاهد این ماجرا بودند و فرآیند محو شدن هواپیما را ثبت کردند. اثر خاک قرمز در بستر آبی تیره فاجعه ی قم بار جنگ در خلیج فارس را آشکار میکرد. در نهایت تنها شماره پرواز باقی ماند: “IR 655 “. این کار مرتبط با حادثه ای بود که روز یکشنبه سوم جولای 1988 رخ داد. پرواز 655 ایران ایر(IR 655) پرواز تجاری بود که از بندرعباس به مقصد دوبی پرواز کرد. هواپیمای IR 655 هدف اصابت یک موشک از رزمناو آمریکایی وینسن قرار گرفت و همه 290 مسافر آن ، خدمه هواپیما و 38 مسافر غیر ایرانی کشته شدند. در جمع کشته شدگان 66 کودک, که 8 تن از آنها کمتر از دو سال سن داشتند وجود داشتند. ” وینسن” در آن زمان در موقع حادثه در آبهای قملروی (سرزمینی) ایرانی بود. بر طبق اظهار نظر دولت ایالات متحده, هواپیمای ایرانی اشتباها به عنوان یک پرواز نظامی مهاجم شناسائی شده بود.
” بنجامین هیوت” مجسمه ساز بریتانیایی که در این جشنواره شرکت کرده بود در طراحی این کار به ما کمک کرد. این جشنواره را “رویای صلح” نامیدیم. ما امیدواریم که گفتگو به جای جنگ قادر به حل این سوء تفاهم باشد.
شما کاری چند رسانه ای در ارتباط با انرژی هسته ای ارائه کردید, برای شما چه معنائی داشت؟
این کار فضائی کهکشان مانند را نشان میدهد که در آن رشد هسته را میبینیم و در نهایت ما درختان زیادی را می بینیم. به خاطر اخبار مکرر در غرب, بسیاری از سیاستمداران روزنامه نگاران و دانشمندان اخبار انرژی هسته ای مرتبط با ایران را در اینترنت مورد جستجو قرار میدهند. خیلی از کاربران اینترنت زمانیکه این عنوان “انرژی هسته ای” را جستجو میکنند, این صفحه طراحی شده را می یابند. بسیاری از آنها برای من پیامهای الکترونیکی ارسال میکنند. این درک و تفسیری شخصی از انرژی هسته ای است. به عنوان یک هنرمند محیطی نسبت به پیشرفت بمب هسته ای حساسم. ولی مطابق گزارش آژانس انرژی هسته ای هیچ نشانه ای از بمب هسته ای در ایران نیست. آمریکا و اروپا مشکوکند به اینکه ایران روزی بمب هسته ای بسازد. اگر چه ما مطمئنیم بسیاری از این کشورها قبلا این بمب ها را ساخته اند و میدانیم که آن را مورد استفاده قرار داده اند و حالا هم تعداد زیادی از آنها را در اختیار دارند. البته یک بمب هسته ای خیلی بد است ولی چرا آن داشتن آن را برای بعضی از کشورها مشروع میدانند و نه بقیه؟ به عنوان یک هنرمند محیطی اکنون نگران بمبهای هسته ای موجود میباشم. ابتدا باید سعی کنیم این بمبها را به صورت صلح آمیزی نابود کنیم.
در ارتباط با جهانی شدن و رابطه آن با مرز فرهنگها و نژادها چه فکر میکنید؟
در دهه ی گذشته, به خاطر توسعه رسانه های نو, هیچ حد و مرزی به صورت مجازی وجود ندارد. اما بعد از حادثه یازدهم سپتامبر به خاطر رشد تروریسم مرزهای سیاسی و جغرافیایی اکنون بسته تر شده اند. در دهه ی اخیر بسیاری از کشورها تجزیه شدند. اخذ ویزا اکنون روند طولانی تری دارد و سفر و مهاجرت حداقل برای مسلمانانی که میخواهند به غرب بروند سخت تر شده است. من تجربه ای در حوزه اقتصاد ندارم و نمیدانم پیامد جهانی شدن در اقتصاد جهانی خوب است یا بد؟ اما من از جهانی شدن فرهنگی حمایت میکنم. شرایط من برای این جهانی سازی این هستند که ما صرفا فرهنگهای غربی را به عنوان یک الگو جهانی تلقی نکنیم و دوم اینکه فرهنگهای بومی را نیز محترم بشماریم. به عقیده من تناقضی بین فرهنگهای جهانی و بومی وجود ندارد. ما میتوانیم هر دوی آنها را داشته باشیم. من میدانیم که ماهی هایم در رودخانه دهکده ام متولد شدند و حالا آنها میخواهند در اقیانوس دهکده ی جهانی شنا کنند.
تصور میکنم حتی در بدترین موارد حداقل هنرمندان فرهنگهای مختلف این بردباری را دارند و گفتگو و تبادل نیز وجود دارد. ممکن است از دید سیاستمداران ایران و آمریکا روابط دوستانه ای نداشته باشند. اما برای هنرمندان این دو کشور چنین مرزهایی وجود ندارد. در جمع هنرمندان معاصر آمریکائی افرادی وجود دارند که هنرشان ملهم از هنر اسلامی و ایرانی است. بهترین نمونه, ” جویس کوزلف” است که چندی پیش به ایران سفرکرد. او در موزه ی هنرهای معاصر تهران در مورد جنبش زن آزاد خواهی (feminism) در هنر معاصر آمریکایی سخنرانی داشت. تنها چند ماه قبل نیز موزه هنرهای معاصر کارهای ویدئوئی هنرمند آمریکائی “بیل ویولا” و “سوزان لیی” هنرمند فمینیست را در معرض نمایش قرار داد. منتقد هنری آمریکایی “رابرت سی مورگان” در یکسال گذشته دوبار به ایران سفر کرده و عضو داوران سمپوزیوم بینالمللی مجسمه سازی و دوسالانه مجسمه سازی در تهران بود. در دهه گذشته تعداد زیادی از هنرمندان جوان هنر پست مینیمال آمریکائی را دقیق مطالعه کرده اند و حالا تاثیرش را بر روی هنر معاصرمان میتوانیم ببینیم. در آوریل 2007 گروهی از هنرمندان ایرانی از طرف “مرکز بین المللی هنر مریدین” به آمریکا دعوت شدند و آثارشان را در واشنگتن دی سی به نمایش گذاشتند. در حال حاضر این نمایشگاه به نیویورک رفته و در آنجا برپاست. من نیز یکی از هنرمندانی بودم که آثارم را در آن نمایشگاه به نمایش گذاشتم و در طی سفرم کارهای هنر زمینی بسیاری را در واشنگتن دی.سی نیویورک, کانزاس, میسوری و مکزیکو به جا گذاشتم. کارکنان این مرکز و همه ی افرادی که در طول سفرم ملاقاتشان کردم نهایت تلاششان را داشتند تا من بتوان آثارم را در سراسر آمریکا اجرا کنم. در کنار این موارد, در عرصه ی هنر محیطی من همکاری نزدیک و صمیمانه ای با سازمانها در ایالات متحده دارم که به عنوان جنبشی سبز فعالند. من باور دارم هنرمندان بهترین سفرایی هستند که میتوانند سوء تفاهم ها را برطرف کنند.
مرزها معانی و مفاهیم سیاسی دارند و ممکن است نشان دهنده نژادها, باورها و …. باشند. امروزه در هنر مرزها هنوز وجود دارند، اما نه به شدت گذشته. تا آنجا یی که من میفهمم احترام نهادن در فرهنگ کشور من من نژاد نیست. رومی (شاعر عارف) در افعانستان نه ایران کنونی متولد شد و در ترکیه به خاک سپرده شد. ولی مورد احترام تمامی ایرانیان است چون آنها پیام معنوی او را درک کرده اند. از نقطه نظری فرهنگی مرزها را به رسمیت نمی شناسم. من دوست دارم مثل ماهی هایم از مرزها عبور کنم. من میدانم که آنها راحت تر از انسانها زندگی میکنند. آنها از یک گوشه جهان به گوشه ی دیگری حرکت میکنند, آنها مرزها را نمی شناسند. در دهه ی گذشته, سازمانها و افراد زیادی من را برای بردن ماهی هایم به قسمتهای مختلف جهان یاری داده اند. دنیای عجیبی است که نزدیک ترین دوستان من که هنر محیطی من را حمایت میکنند، و یا رویکرد مشابهی با م در هنر دارند، اکثرا آمریکائی هستند. در مارس 2008 رابرت .سی.مورگان منتقد آمریکائی هنر، مقاله ای را در مورد کارهای من در مجله مجسمه (نیویورک) نوشت.
Views: 4