در اواخر مهرماه سال ٩٣ خبر چندین اسیدپاشی در اصفهان شنیدم. طی چند هفته چند دختر جوان از ناحیه صورت هدف حمله اسیدی قرار گرفتند. پس از شنیدن این خبر با کمک همسرم یک اثر هنری اجرا کردم. قصد من همدردی با دختران و زنانی بودی که جسم و روح آنان آسیب دیده بود.


در طول دو دهه، من صدها الهه و ماهی بر صخره ها ی رودخانه نقش زدم و آنها را به طبیعت هدیه کردم. متأسفانه نادانی و نبود احترام به طبیعت موجب شد محیط های طبیعی حفاظت شده مورد بهره برداری شخصی و صنعتی قرار گیرند که در نتیجه ی آن بسیاری از آثارم که در طبیعت ایران وجود داشتند، نابود شدند. عواقب بدی که برای آثارم ایجاد شد، به نردبانی تبدیل گردید و من معنای آثار را با ارجاع به اسطوره ها، باور ها و حتی شرایط اجتماعی، غنا بخشیدم.
در بسیاری از فرهنگ ها این باور وجود داشت که زمین، الهه ی مادر است. آلوده ساختن و آسیب رساندن به زمین همسان بی حرمتی به آن محسوب می شد. این باور در گذشته وجود داشته که زن ناخواسته قربانی اهریمن شده و صدمه دیده و از بسیاری از وظایف خود محروم شده است.
در دنیای معاصر به حقوق تضییع شده ی زنان توجه می شود. به همین دلیل است که تاریخ مورد کنکاش مجدد قرار گرفته و در بسیاری از جریان های اجتماعی قهرمانان زن تحسین می شوند.