پس از کارهای مشترکی که در سال 1387 با کنیز شروع کردم در نوروز سال 1388 در خانه کنیز یک کارگاه نقاشی راه اندازی کردیم. در همان سال بود که به کنیز پیشنهاد دادم که کارها را در قلعه پرتقالی ها بفروشد. قبل از این دوره در 1387 کنیز یکی از کارهای کوچک من را که خرچنگ را طراحی کردم به مبلغ پانصد تومان فروخته بود ! (منظور از پانصد نصف هزار تومانی است) او خوشحال بود. من هم خوشحال بودم. اما تعداد “خاک – نقاشی پشت شیشه” زیاد نبود. صدف و ماهی های خشک شده نیز به فروش می رسید.
آشنایی با کنیز در جزیره هرمز و شروع آموزش و کارهای مشترک
مسافران نوروزی از نقاشی پشت شیشه کنیز استقبال کردند. من از کنیز خواستم که صید حلزون را متوقف کند. کنیز میگفت من مبلغ زیادی برای صدف ها هزینه کردم و بدهکار هستم و هنوز فروش نقاشی شیشه نیاز مالی من را تامین نمی کند.
در سال 1387 همزمان با بیستمین جشنواره هنر محیطی یک شب با هنرمندان محیطی ایران در خانه کنیز بودیم و تعدادی از کارهایش فروش رفت. اگر چه قیمتها با حراجی های دبی تناسبی نداشتند اما کنیز خوشحال و راضی بود. به همین جهت در چند روز بعد آن به صورت جدی کار کرد و همین پیگیری سبب شد که من چیزهای بیشتری را به او یاد بدهم.
کنیز همیشه خندان است. روحیه هنرمندانه ای دارد. هر روز دست به ابتکار تازه ای می زند. یک روز گردن بند هایش را با اکلیل طلایی رنگ کرده بود. اما من گردشگر ها توصیه می کنم که صدف های کنیز را نخرند و نقاشی های او را بخرند.
تولد گردشگری در جزیره هرمز، اولین سفرخانه ها و بومگردی ها
من،دختران کنیز مرضیه و عالیه، عروس کنیز الهام رکی (رقیه) همسایه کنیز، سه دختر رکی هر روز کار می کردیم. این همکاری چند سال ادامه داشت.
این بار از هرکدام از طرح ها نمونه های متعددی کار شد و در هنرمند سرا به گردشگران فروخته شد. هدف ایجاد یک صنعت دستی بومی بود که زمینه اشتغال را فراهم نماید
تکرار طرح ها توسط افراد مختلف نتیجه اش چهره های شخصی تر بود.
ابتدا من طراحی میکردم. دخترانش رنگ گذاری میکردند. گاهی اوقات شبها کنیز سعی میکرد که طراحی های مرا تقلید کند. اما موجوادت تخیلی بوجود می آمدند. و من سعی کردم از نگاه بدوی او بهره ببرم و در کارهایم استفاده کنم. من این نوع داد وستد با کودکان و یا بدویت را دوست دارم. شاید هر دو ما نفع میبریم. سعی من این بوده و هست که این اعتماد به نفس را در کنیز ایجاد کنم. کنیز پیش از این قلم به دست نگرفته بوده است بیشتر سوزن دوزی میکرده است.
تنها کنیز و دخترانش نبودند که از من چیزی یاد می گرفتند. من نیازمند نگاه بدوی کنیز بودم. کنیز وقتی نقاشی های من رو تقلید می کرد بدوی جلوه می کرد و من دوست داشتم در دنیای عقلانی درست کشیدن فرار کنم و به قلمرویی متفاوت وارد شوم.
کنیز می گفت که فراموش کرده است که برای یکی از طرح هایش که یک زن را با برکه نشان می دهد دهان ترسیم کند. حسن می گوید طرح های عجیب و غیر متعارف کنیز بهتر هستند. من هم موافق هستم . چون نقاشی می تواند فضا و آدم هایی را نشان بدهد که ما پیش از آن به چشم ندیده ایم. آنها چهره هایی هستند که در درونمان می بینیم.
الهام عروس کنیز پرنده ها را خوب طراحی می کند
اما طرح های کنیز بدویت خاصی داشت.
در خانه کنیز خاطره های زیادی دارم. روزهایی که در خانه کنیز ساکن بودم و کار میکردم خیلی ها رفت و آمد داشتند. اغلب آنها فرزند یا نوه کنیز بودند و بعضی از آنها فامیل بودند.
زندگی در خانه کنیز تماما فکر کردن به واقعیت های غم انگیز نبود. هر بار که در خانه کنیز بودم با غصه ای جدید آشنا می شدم. افراد پیرامون کنیز یا غمی برای کنیز بودند و یا غمی داشتند.
یکی از نوه های کنیز به نام محمد هم در نقاشی به ما کمک می کرد. اما پسرهای کنیز تن به کار نمیدادند. کنیز نگران پسرانش بود. یکی از افراد نزدیک خانوادگی آنها ضمن حمل کالای قاچاق مورد اصابت گلوله قرار گرفته و جان باخته است و در سال 1387 نیز یکی دیگر از اقوام نزدیک آنها نیز در مسیر جان باخت. در آن زمان به نظر میرسد هیچ راه حلی وجود ندارد. در جزیره کار نبود. در آن زمان آنها می گفتند که پنجاه درصد جوانان کارشان پر خطر است. حضور من در خانه کنیز برای این نبود که چیزی در آنجا عوض شود. در گنار آن قصد من این بوده و هست که خودم را عوض کنم. از بی تفاوتی نجات دهم.
داستان زنانی را نقاشی می گردم که سراسر زندگی آنها رنج بود. زمانی که مار نقاشی می کردم کنیز می گفت رسم است که اگر خواب مار را ببینیم ثروتمند می شویم.
گاهی پریزاد و جن و پری نقاشی می کردم و آنها طرح ها را تکرار می کردند.
همزمان با سالگرد خرید هنرمند سرا با بچه هایی که نقاشی انجام دادیم موفقیت فروش آثارمان را جشن گرفتیم.
بخشی از آثار را به همراه خودم به تهران می بردم . بسیاری از آثار در نمایشگاه ها به فروش رسیدند و بسیاری دیگر در مخزن مرکز پردیس نگهدادی می شود. در اردیبهشت 88 در نگارخانه ماه مهر نمایشگاه داشتم و آثار مشترکم با کنیز و دخترانش را برای فروش ارائه دادم. در نوروز 1389 این فعالیت ادامه پیدا کرد و بیشتر روزها در خانه کنیز نقاشی می کردم.
ادامه دارد.
Views: 8