احمد نادعلیان: زمینه های انجام هنر اجتماعی برای ترویج گردشگری پایدار در جزیره هرمز، سال 1387

از اولین جشنواره در سال 1385 باور داشتم که جزیره هرمز می تواند میزبان گردشگران باشد. ترویج هنر در جامعه می توانست به شکل گیری گردشگری کمک نماید. در یادداشت های قبلی اسنادی را ارائه دادم چگونه رویداد های هنری در جزیره هرمز در رسانه ها منتشر شدند. همواره در بیانیه های جشنواره ها به قابلیت های جزیره هرمز توجه و تاکید شده بود.  در سال 1387 هنرمندان مقیم بندرعباس از من فاصله گرفتند. دلایل آن را بعدا خواهم نوشت. به هر حال برای تحقق چشمندازی که در ذهن داشتم به سهم خودم لازم بود که با فرهنگ، هنر و مشکلات زیست محیطی جزیره هرمز بیشتر آشنا بشوم. زمانیکه در آذر ماه 1387 در طبیعت هرمز زندگی می کردم برای تهیه غذا هر چند روز یک بار به شهر می آمدم.  در آن زمان در جزیره هرمز غذا خوری وجود نداشت.  بواسطه حسن با بی بی زینب مادر کنیز آشنا شدم.  بی بی زینب و نوه اش فاطمه هر روز برایم غذا درست میکردند.  یک وعده آن برای من زیاد بود. گاهی بقیه آن را با خود می بردم به محیط زیست و گاهی در یخچال یک مغازه ای که روبروی مغازه عبدالرسول دریاپیما وجود داشت به امانت می دادم برایم نگه دارد. چند روز بعد که به شهر می آمدم آن غذا را می خوردم.

احمد نادعلیان: هنرمند خاکی، نقاشی خاکی و هنر خاکی،جزیره هرمز آذر 87

زندگی با آهو در طبیعت و نقاشی با خاک های رنگی جزیره هرمز در سال 1387

اطلاعیه درگذشت همسر بی بی زینب، پدر کنیز عباس پناه، سال 1387

در ماه های اول بی بی زینب صورت خود را با نقاب می پوشاند. دلیل آن این بود که همسرش مدتی قبل از آمدنم به هرمز از دنیا رفته بود. این یک سنت بوده است. اگر زنی شوهرش را از دست بدهد تا مدتی باید صورت خود را بپوشاند.  هرمزگان یک فرهنگ کلی دارد. اما فرهنگ جزیره هرمز با قشم از سویی مرتبط و از سوی دیگر متفاوت بود. گاهی برای فهم جوامع در مراسم ترحیم شرکت می کنم و یا به گورستان ها می روم.

 

بی بی زینب مادر کنیز عباس پناه، سال 1387
فاطمه نوه کنیز عباس پناه، سال 1387

گاهی فاطمه را می دیدم که بر روی یک روسری یا جلبیل کار می کرد. از زمان دانشجویی در جزیره قشم این نوع کارها را دیده بودم.

دختری از قشم پشت توری خوس دوزی شده، سال 1365

 

عبدالرسول دریاپیما و شاگردان او، سال 1387

در زمانیکه اولین با در جزیره تنها بودم برای مطالعه هنر معاصر جزیره هرمز جستجو کردم.  فقط موضوع آشنایی با هنر سنتی مطرح نبود. وضعیت گروه نمایش خیلی خوب بود. از فرایند تمرین و کار عبدالرسول دریاپیما بازدید می کردم. یک بار با خاک سرخ بر روی چهره شاگردان او طراحی کردم.

جاذبه های طبیعی و فرهنگی جزیره هرمز را مطالعه می کردم. اما وضعیت محیط زیست بسیار نگران کننده بود.

کوه های رنگی جزیره هرمز، 1387

 

کوه های رنگی جزیره هرمز، 1387

در فرایند مرور چگونگی آشنایی من با جامعه هرمز به بیانیه اولین سفر اشاره می نمایم. در آن بیانیه نوشته بودم:

1- اهتمام نهادهای فرهنگی ، زیست محیطی برای آموزش و مقابله با بحران های زیست محیطی (اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ، آموزشگاههای هنری ، سازمان حفاطت محیط زیست ، وزارت بهداشت ، شهرداری ، سازمان میراث فرهنگی)

2- کنکاش و جستجو برای ارائه راه حل هایی جهت استفاده بهینه از منابع طبیعی استان

3- اهتمام جهت برگزاری جشنواره های فرهنگی که تعهد اجتماعی ، زیست محیطی و آموزشی دارند.
4-کشف راهبردهایی برای جذابیت های استان

5- بازتاب فرهنگ و هنر بومی در قالب جدید برای ایجاد جذابیت های فرهنگی ، تفریحی نسل جوان

6- ایجاد تعامل بین هنرمند ، عامه مردم ، فرهنگ و استفاده از جذابیت های  فرهنگی و سیاحتی استان جهت جلب گردشگر و سرمایه

تولد اولین نقاشی ها با خاکی های رنگی هرمز در طبیعت جزیره در روز 13 دیماه 1385

زباله ها در ساحل ها غربی شهر هرمز (تیاب بندر) در سال 1387

ساحل ها خصوصا تیاب بندر پر از زباله بودند.  ساحل بندر عباس هم وضعیت خوبی نداشت. آلودگی دریا مرگ موجودات و مجموعه ای از عوامل من را به این نتیجه رساند که باید به نوعی بیشتر به هنر بازیافت توجه کنم. در نوشته های بعدی به کارهای شخصی که در این رابطه انجام دادم اشاره می کنم.

 

استخوان ماهی در ساحل هرمز ، سال 1387

آلودگی در ساحل بندر عباس 1387

در زمانیکه در خانه بی بی زینب تردد داشتم تعدادی کار که به صورت قلاب دوزی روی گونی پلاستیکی کار شده بودند را دیدم.  در مدت زمانی که با هم بودیم حسن دریاپیما مکررا به من انتقاد کرد که چرا هنر ما از مردم دور است. او بود که من را با آن خانواده هنرمند آشنا کرد.

 

قلاب دوزی روی گونی، کار کنیز، 1387

بعد ها متوجه شدم که آنها متعلق به کنیز هستند. در آن زمان کنیز را به اسم نمی شناختم. کارها خیلی ساده بودند.

قلاب دوزی روی گونی، کار کنیز، 1387

 

قلاب دوزی روی گونی، کار کنیز، 1387

به نوعی هنر بازیافت محسوب می شدند. بر روی گونی های پلاستیکی طراحی انجام شده بودند و با قلاب کار شده بودند.

 

آرزو دختر کنیز، ساخت گل با دستمال کاغذی، کار کنیز و دخترانش، 1387

 

آرزو دختر کنیز، ترکیب عروسک و بطری پلاستیکی شوینده، کار کنیز و دخترانش، 1387

در مجموع به این نتیجه رسیدم که شکاف بین زیبایی طبیعت و زشتی محیط زیست را باید کم کرد. تقویت اقتصادی بواسطه تولید کارهای هنری می توانست سازنده باشد. فکر می کردم باید از طبیعت و فرهنگ تاثیر بگیرم و نگاه هنری را در بین دختران و زنان تقویت نمایم.  با ریاست شورای شهر و مسئول فرهنگی آموزش و پرورش هرمز دیدار داشتم و پیشنهاد کردم که به صورت رایگان برای دختران و زنان جزیره هرمز دوره های آموزش هنر برگزار نمایم. آنها استقبال کردند.

ادامه دارد

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *