من به کنیز کمک کردم که داستان زندگی خودش را بر روی دیوار خانه اش نقاشی کند. کنیز در طول چند سالی که در جزیره هرمز کار مشارکتی انجام می دادم برایم قصه تعریف می کرد. زمانیکه با زندگی او آشنا شدم به او گفتم که قصه زندگی خودت از همه قصه هایی که گفتی عجیب تر است. او گفت اگر سواد داشتم داستان زندگیم را می نوشتم. من داشتان زندگیش را نوشتم.
مادر کنیز 25 بار زایمان داشته است. از فرزندانش فقط پنج نفر بزرگ شدند چهار دختر و یک پسر. تعداد زایمان زیاد برای این بود که پسر داشته باشد. یک پسر به دنیا آورد ولی متاسفانه در 6 ماهگی به دلیل تزریق یک آمپول اشتباه از ناحیه پاها فلج شد. کنیز نیز اول بار در هفت سالگی ازدواج کرد.
داستان زندگی زنی بنام کنیز در جزیره هرمز
اما به کنیز پیشنهاد دادم که زندگیش را بر روی دیوارهای خانه اش نقاشی کند. کنیز نقاشی های دیواری و مفهومی در هنرمند سرا را دیده بود و به همین دلیل استقبال کرد. من هم به او کمک کردم. نقاشی دیواری اولین کار ما نبود. روند آشنایی ما و دیگر کارها در نوشته های قبلی توضیح داده شده است. ابتدا من به کنیز کمک می کردم اما بعد ها کنیز مستقلا کارش را ادامه داد.
آشنایی با کنیز در جزیره هرمز و شروع آموزش و کارهای مشترک
اولین آثار هنر مشارکتی خاله کنیز و احمد نادعلیان در جزیره هرمز
راه اندازی کارگاه نقاشی در خانه کنیز، جزیره هرمز در سال های 1387 و 1388
در زمان شروع نقاشی دیواری در سایت قبلی خودم نوشته بودم: در قلمرو هنر و خصوصا نقاشی کنیز در آغاز راه است و به کمک نیاز دارد. در حال حاضر کنیز در موقعیتی نیست که به تنهایی کار کند.
گاهی اوقات این گونه افراد “هنرمندان خود آموخته” نامیده می شوند. از دید من واژه خود آموخته حد اقل برای کنیز صحیح نیست.
چنین افرادی با ذوق هستند و بسیار مستعد، و اگر راهنمائی شوند می توانند راهشان را پیدا نمایند و پس از مدتی می توانند به تنهایی کار کنند. شیوه نقاشی و طراحی این نوع افراد مرتبط با فضای کودکی آنها است و من آن را فطری نام گذاری می کنم. همه ما این شیوه را در کودکی کم و بیش می دانیم و با دوره بلوغ و عقلانی آن را از دست می دهیم.
در مورد کنیز این ادعا وجود ندارد که او خود آموخته است و یا همه کارهایش را تنهایی انجام می دهد. معمولا ما تحصیل کرده ها فضا را هدایت می کنیم. اما نباید فراموش کرد که من به تنهائی قادر نیستم اینگونه نقاشی کنم.
من و کنیز معمولا با هم کار می کنیم. شاید در آینده کنیز به کمک من نیاز نداشته باشد ، اما من به کمک او نیاز دارم. کنیز در رنگ گذاری از واقعیت پیروی نمی کند. او بسیاری از مردمک چشمها را سبز می کشد. او برای قلم گیری الزاما رنگ تیره استفاده نمی کند. برای قلم گیری یک پرنده آبی رنگ قرمز روشن را به کار برده است. اینها مواردی هستند که من نیاز دارم یاد بگیرم و رنگ ها را در در دنیای درونیم جستجو کنم و به آنچه که در طبیعت پیرامون دیده می شود اکتفا نکنم.
شیوه طراحی من خصوصا از دوران دانشجوئی عقلانی بود. با گذشت زمان بدون اینکه اراده عقلی فرمان دهد از آن فاصله گرفتم. اما راه درازی در پیش است که دوران کودکیم را به یاد بیاورم. در سالهای اخیر از هنر بدوی و کودکان چیزهای زیادی وام و یاد گرفتم. حالا احساس می کنم که من به کمک کنیز نیاز دارم.
فضایی که در خانه کنیز ایجاد شده است ابعاد مفهومی و اجتماعی آن مهم تر است. از زمان شروع و تا به حال انگیزه کنیز برای نقاشی اقتصادی بوده است.
روند کار به این صورت بود که از کنیز خواستم که افراد خانواده اش را بر روی کاغذ طراحی کند. ضمن وفدارای به کلیت طرح ها در مراحل آغازین با اندک تغییرات طرح های کنیز را بر روی دیوار طراحی کردم. ترکیب بندی آنها نیز پیشنهاد من بود.
در همه سالهایی که در هرمز بودم موانع و دشواری زیاد بوده است. افراد مسئول و یا غیر مسئول موانع ایجاد کردند و می کنند. در ایام نوروز 1390 برای معرفی هنرمند سرا و خانه کنیز عکس رنگی چاپ کردم. در کنار آن برگه هایی تکثیر شده بودند که این دو محل معرفی و در چادر حلال احمر به گردشگران داده می شد.
متاسفانه مسئول اداره میراث فرهنگی و گردشگری جزیره هرمز این برگه ها را جمع آوری کردند. این رفتار نسنجیده بود و زمانیکه با ایشان تماس گرفتم حرف های خوشایندی نشنیدم.
این آقای مسئول تردید داشتند که شوهر کنیز زمانی تعیین شده بوده که او فقط هفت سال داشته است و کنیز و مادرش این نکته را بارها تائید کردند.
رفتار ایشان من را سخت عصبانی کرد. به همین دلیل به ایشان تذکر دادم در کاری که ارتباطی به ایشان ندارد هرگز دخالت نکنند.
نمی دانم چرا من همیشه مسیر های دشوار را انتخاب می کنم. گمان نمی کنم خیلی از افراد بپذیرند در محله و خانه ای که من زندگی می کنم زندگی کنند. و با مردمی که من زندگی می کنم معاشرت کنند. مسئول میراث فرهنگی هرمز هیچوقت در این کوچه ها راه نرفته است. چند هزار گردشگر خانه ما را دیده اند. اما او هنوز ندیده است.
اغلب رنگ ها، فضا های پس زمینه و نقوش را نیز من تعیین کردم و از دختران کنیز خواستم آنها را کامل نمایند. بعضی از قسمت ها را من رنگ آمیزی کردم و کنیز نیز بعضی از قسمت ها را مستقیما نقاشی کرد.
دختران کنیز و رکی (رقیه) همسایه کنیز گاهی در فرایند نقاشی به ما کمک کردند.
پس از مدتی کار مردم جزیره و گردشگران از نقاشی ها بازدید می کردند. در تمامی مراحل کار کنیز بر کار های دیواری نظارت داشتم و در جزئیات بعضی از کارها دخالت کردم. علاوه بر نقاشی های دیواری بر اساس طرح هایی که از کنیز جمع آوری کردم و انجام اصلاحات لازم نقاشی هایی را بر روی بوم شروع کردم. من و کنیز معمولا از کارها دو نسخه نقاشی می کردیم. با توجه به اینکه کارهای دیواری در خانه کنیز است و مالکیت آنها به کنیز تعلق می گیرد ما توافق کردیم که از مجموعه طرح هائی که بر روی دیوار و یا شیشه انجام شده نمونه هایی را انتخاب و با سلیقه خودم بر روی بوم نقاشی کنم و نمونه نقاشی ها را برای خودم بردارم. در مسیر زندگی کردن در هرمز ساخت هنرمند سرا و تجهیز آن علاوه بر زمان هزینه های زیادی پرداخته ام. من قصد دارم در دراز مدت با فروش نقاشی هایی که سهم من است هزینه های انجام شده را به سبد خانواده خودم برگردانم. ما نمی خواهیم کسی کنیز باشد. نباید کنیزی حذف و خانوده خودم تبدیل به کنیز شوند. در این مسیر همراهی خانواده من شرط لازم بوده و هست. همیشه هر وقت از سفر بر می گردم برای خانواده ام توضیح می دهم که در چه مسیری و با چه هدفی چه کارهایی انجام داده ام. همسر و پسرم راضی هستند.
داستان زندگی زنی بنام کنیز در جزیره هرمز
آنچه که من در رنگ آمیزی کنیز دوست دارم رنگ غیر قراردادی هستند. او قلم گیری ها را الزاما با رنگ تیره انجام نمی دهد
کنیر تا چند سال قبل اصلا قلم مو بدست نگرفته بوده است من نگاه درونی و بدوی کنیز را دوست دارم. سعی من این بود که این نگاه غالب باشد. در کنار این نقاشی دیواری مشغول طراحی های کنیز را بر روی بوم نقاشی می کنم و سعی میکنم از این نوع نگاه چیزی یاد بگیرم. پس از مدتی کنیز به تنهایی و مستقیما کار می کرد.
زمانیکه در جزیره هرمز خانه خریدم و هنرمند سرا شکل گرفت جایی برای پذیرایی وجود نداشت. گاهی در خانه همسایه ها و در مواردی در خانه کنیز سفارش غذا می دادیم. هدف این بود که در کنار کار فرهنگی به اقتصاد بومی ها کمک شود.
به گردشگران و هنرمندان توصیه می کردم که غذاهای محلی هرمزگان را در خانه کنیز تجربه کنند.
زمانیکه هنرمندان سمپوزیوم بین المللی از پرسپولیس تا خلیج فارس به جزیره آمدند، اصرار من بر این بود که آنها در خانه کنیز پذیرائی شوند. اگرچه زیر ساخت هرمز با آنچه که شایسته است میهمانان بین المللی پذیرائی شوند فاصله زیادی دارد. حضور آنان موجب دلگرمی بود و کمک خوبی به کنیز شد.
یک بار کنیز نیز از افراد حسود و بد خواه و حتی من ناراحت شده بود. کنیز افراد حسود و بدخواه را با کمک دخترش صغری در داخل حیاط خانه اش به صورت یک دیو نقاشی کرده بود. از این جهت که کنیز مشکلات خودش را به عنوان موضوع نقاشی کرده بود با من همسو است.
کنیز درست یا اشتباه از همه گله و توقع داشت. از من، از خانواده اش و از همسایه هایش. کنیز برای ایجاد سرویس بهداشتی و آشپزخانه مناسب گردشگران بنایی را آغاز کرده بود و برای اتمام کار از من پول درخواست کرد. من به کنیز گفتم فقط در مقابل کار، می توانم به او پول بدهم. من هم دلایل خودم را داشتم. چند بار برای کارهای عمرانی پول جمع کردم و آن پول برای مشکلات فرزندانش هزینه شد و کاری از پیش نرفت. اساسا همواره باور داشتم که افراد باید کار کنند و پول نصیب آنها شود.
کنیز چند ماهی کلاس نهضت سواد آموزی رفته است. و با خط خودش نوشته است “بسوزد دستی که نمک ندارد”. این نوشته کنایه ای است برای افرادی که او فکر می کند برای آنها زحمت کشیده است و آنها قدردان آن نبوده اند. این طرح را کنیز کشیده و با کمک دختر بزرگش آن را اجرا کرده است.
کنیز به دست من نقاشی پشت شیشه می دهد که از دست من پول بگیرد. خیلی وقتها افرادی که با آنها در هرمز کار می کنم حتی برای خرید نان روزانه پول قرضی می خواهند. بارها به آنها گفته ام که من کمیته امداد یا بهزیستی نیستم. به دادن یارانه هم اعتقادی ندارم. ماهیگیر هم نیستم. نه به کسی ماهی می دهم و نه بلدم که ماهیگیری یاد بدهم. من فقط ماهی ها را به رودخانه ها پرتاب می کنم. من فقط دوست داشتم در نقاشی کردن به آنها کمک کنم و از گردشگران بخواهم نقاشی های آنها را بخرند.
کنیز با خط خودش در بالای نقاشی نوشته بود “هرآنکس معتبر شود از خدا بی خبر شود” . این نوشته به مسئولین بی درد اشاره دارد. خیلی از مسئولین میزشان را دوست دارند. امیدوارم نهادهای دولتی دیگر مزاحم کار ما نشوند. اطرافیان کنیز بر او خرده گرفتند که نوشته اش غلط است. اما من از کنیز خواستم آن را پاک نکند. اینکه خودمان بنویسم حتی غلط، بهتر از آن است که دیگران برای ما بنویسند. من هم خیلی وقت ها غلط می نویسم. اما فکر می کنم مسیرم در زندگی درست بوده است.
اگرچه کنیز از من و خیلی ها توقع دارد و ناراحت بود . اما آخرین روزی که به تهران می آمدم روز خوبی بود. ما به شوخی این فضا را بازسازی کردیم. پول در مقابل هنر.
تقریبا همه گردشگرانی به هنرمند سرا آمدند از خانه کنیز نیز بازدید کردند. علاوه بر ورودیه هنرمند سرا ، گروه های گردشگر ملزم بودند برای بازدید از خانه کنیز نیز ورودیه بپردازند. چنین فضایی کنیز را علاقمند کرده است که با جدیت نقاشی های دیواری را دنبال کند.
چند سال پس از انجام نقاشی ها به دلیل نیاز فرزندان کنیز متاسفانه خانه به شش قسمت تقسیم شد و نقاشی ها از بین رفتند. گزارش جداگانه ای نوشته خواهد شد.
ادامه دارد
Views: 65