توجه: مانکن های کهنه با قیمت مناسب خریداری می شوند
در کنار عروسک ها من مانکن های کهنه را جمع آوری می کنم. زیبایی شناسی حاکم بر کالبد و سیمای مانکن ها برایم پرسش برانگیز هستند. آنها از الگوی غربی پیروی می کنند. با مطالعه آنها می توان کشش و علایق موجود در پس پرده های ظاهر را دید. آنها امری را نشان می دهند که عرف گرایان با وجودشان مخالف هستند. اما چاره ای نیست. به آن عادت کرده اند. آنقدر عادی شده اند که آنها را نمی بینند. مانکن ها در همه مراکز خرید پوشاک کشور به صورت گسترده ای کاربرد دارند. اغلب زنان را نشان می دهند.
مفهوم عروسک های موزه دکتر احمد نادعلیان در جزیره هرمز
مانکن ها همانند عروسک ها کهنه می شوند و زمانی که آنها کاربرد ندارد به عنوان زباله رها می شوند. زمانی که کهنه می شود و دور انداخته می شوند برای من معنای جدیدی پیدا می کنند. نه با وجود مانکن ها مخالفتی دارم و نه می خواهم آنها را ترویج کنم. من مفاهیم مورد نظر خودم را صید می کنم. تا آنجا که هر کسی پس از دیدن آثار من و خواندن متن های من، معنای جدیدی را در نو یا کهنه آنها ببیند. از مانکن ها برای ایجاد اثر هنری استفاده می کنم. من به مفهوم تمثیلی و یا استعاری آنها توجه دارم. از نو یا کهنه آنها عکاسی می کنم. در کارهای مشارکتی، اجرا و چیدمان از آنها استفاده می کنم.
همه مانکن ها باربی گونه و لاغر اندام هستند. چهره ها اغلب غربی، مو ها اغلب بور، چشمها اغلب آبی، لب با ماتیک، … در گذر تاریخ همواره این رسم رایج نبوده است.
در مقابل این سئوال مطزح می شود که چرا بسیاری از الهه ها باستانی چاق و فربه هستند. این نظریات مطرح شده است که چاق بودن نشانه سالم بودن و توانمندی باروری را نشان می داده است.
عکس های دربار ناصرالدین شاه نشان می دهند که زنان محبوب او چاق بوده اند، شکمی بزرگ داشته اند، غبغب داشته اند. انیس الدوله (که زیباترین زن عهد قاجار با معیار آن زمان به شمار می رفته) دارای غبغبی بسیار بزرگ و به اصطلاح هفت طبقه بوده است.
طبقه محروم لاغر بوده اند. کارلا سرنا، نویسنده و روزنامه نگار فرانسوی پس از دیدار با انیس الدوله در سال 1294 هجری قمری، در خاطرات خود درباره وی می نویسد: “بسیار چاق و درشت اندام است و غذای زیادی می خورد… حتی به من خورده می گیرد که لاغر و خشکیدهام… می گوید مردان ایرانی زنان چاق را دوست دارند و هر چه زنی فربه تر باشد نزد شوهرش عزیز تر و مقرب تر است… ” یکی ار اروپائی از پادشاه قاجار سوال می کند که چرا او فکر می کند زنان چاق زیباترند؟ شاه قاجار در پاسخ می گوید:شما به هنگام مراجعه به قصابی گوشت می ستانید یا استخوان!؟
آیا رسم رایج در جوامع امری ایستا هست و یا پویا؟ ثابت است و یا تغییر می کند؟ آیا پوشش سنتی با کالبد غربی سازگاری دارد؟ پاسخ من: واقعیت های تاریخی نشان می دهند که اگر عرف را بخشی از سنت بدانیم، در گذر زمان عرف رایج در امور زندگی و پوشش تغییر می کند. فرهنگ هایی که قدرت جذب فرهنگ های دیگر دارند آنقدر قوی می شوند و بر فرهنگ های دیگر تاثیر می گذارند. حالا ما یک فرهنگ ترکیبی داریم.
زمانیکه رویداد هنر کوچرو برگزار شد و از جزیره قشم به بندر عباس آمدیم، چند نفر از خانم های اروپایی را به بازار بندر عباس بردم. برای آنها جالب بود که کالبد ها و چهره های مانکن غربی هستند. نتیجه اگر در گذشته خودمان بودیم پرسش مطرح می شد؟ اما لباس ها و نقشمایه منطقه ای بودند. از دوستان میهمان در کنار مانکن ها عکس گرفتم.
چهره مانکن ها غربی هستند. در پس چادر و نقاب موهای رنگ شده، چشم آبی را می بینیم. این در هم تنیدگی چگونه ممکن شده است؟ اگر در پس دیوارها و حجاب نگاهی به آرایش زنانه داشته باشیم در پس آن پرده کشش به الگوهای غربی وجود دارد. سخت گیری های ما در ظاهر موجب شده است که از درون کشش بیشتر شود. ما نتوانستیم نیازهای روز را در نظر بگیریم. شاید بتوان مانکن ها را جمع کرد؟ چه کسی رنگ مو در حریم خصوصی را می تواند تعیین و بر آن نظارت کند. آیا اساسا نظارت درست است؟ نتیجه می دهد؟ میموه ممنوعه خوشمزه تر به نظر می رسد.
پوشش و ارزش های غربی خریداران بیشتری دارد. در مراکز خرید قشم می توان به وضوح این امر را دید.
در یکی دو سال اخیر پای مانکن ها به محیط طبیعی جزیره هرمز باز شده است. خریداران کالاهای که مربوط به گذشته هستند را برای کارکردهای جدیدی خریداری می کنند. برای مصرف روزمره خریداری نمی شوند. بلکه برای آنها مصرفی مهیج دارد. برای آنها برقع برای حجاب نیست. بیشتر یک خاطره است و گاهی برای شرکت در نوعی بالماسکه کاربرد دارد.
چند سال قبل تعداد زیادی مانکن را در بازار قدیم قشم دیدم. به عنوان زباله دور ریخته شده بودند. همه را جمع کردم. همسرم طبق معمول می گفت همه را می خواهی چه کار کنی؟
چگونه می توانستم همزیستی بین کالبد غربی و سنت های پر نقش و نگار را نشان دهم؟ در زیست خودمان این همزیستی بوجود آمده است. یکی دو تا از آنها را به جزیره هرمز بردم. خانم ملاح زاده آن زمان در موزه کار می کردندو از ایشان درخواست کردم که بر روی سکس از کالبد ها نقوش سنتی را نقاشی کند. این تجربه را دوست داشتند. فرصتی بود برای فکر کردن. این مجموعه ادامه دارد.
آیا می دانید در پس آن نقاب چه سلیقه های وجود دارد؟ یک بار هم که شده با خودمان رو راست باشیم. من دنیایی که در آن زندگی می کنم را خوب می شناسم.
زمانیکه که به فروشگاه های خاک گرفته و متروکه می روم احساس می کنم در سالن های موزه لوور، بریتانیا و یا آتن قدم می زنم. آنها تسلط انسان گرایی غربی را در سنت گرا ترین محیط های ما نشان می دهند.
توجه: مانکن های کهنه با قیمت مناسب خریداری می شوند
همه ما هر روز از کنار این پیکره ها رد می شویم. تفاوت در این است که هنرمندان می بینند و فکر می کنند. فکر کردن گناه بزرگی است. چون دیگران را دعوت می کند که فکر کنند. بدترین اقدام جمع آوری آنهاست. جایگزین چیست؟
چه چیزی را ارزان و به چه قیمتی می فروشیم. چرا ارزان می فروشید. هنرمندان این قدرت را دارند که چیزهای ارزان را گران بفروشند.
همیشه قلمرو های جدیدی است که به آن فکر نشده است. فکر کردن آگاهی و فرهنگ ایجاد می کند. می تواند ارزش اقتصادی تولید کند. توانایی آن را دارم که یک ماکن کهنه را در گونی بپیچم ، دیده نشود و آن را بفروشم. ممنوعیت کار را جذاب تر می کند. چالش ها را دوست دارم. ارتباط خاک با عروسک ها را قبلا تجربه کرده بودم.
این مانکن های کهنه از جاهای مختلف جمع شدند. دختران زنده به گور شده عصر جاهلیت نبودند.
مانکن ها الهه های زمانه ما هستند. تشنگی آنها را زنده به گور کردند. واقعیت غم انگیز زمانه ماست.
ادامه دارد.
Views: 28