Ahmad Nadalian: An art student or a Sangsari Nomad Traveler in Iran

Before going to Europe, I had several journies to different parts of Iran from 1983 to 1990. I traveled mostly alone. During the trip, I made many drawings and slides on many topics: nature, life, faces, ethnic clothing, customs, handicrafts, architecture and decorations … and of course, sometimes, I recorded my travels and life with photography. During the trip to different parts of Iran, more than 12,000 slides were prepared.

 

سال 64 یکی از سفرهایم 2 ماه طول کشید. از همدان شروع شد. بعد کردستان ، آذربایجان غربی و شرقی، اردبیل و در نهایت در جنگلهای تالش گیلان ، تب مالت گرفتم و به تهران برگشتم. در آن زمان تلفن همراه وجود نداشت. در خانه ما حتی تلفن ثابت هم نداشتیم. البته سال های زیادی بود که ثبت نام کرده بودیم . اما زیرساخت وجود نداشت و خیلی دیر متصل می شد. بنابراین مفهوم سفر طولانی در آن زمان با حالا خیلی تفاوت داشت.  برای سفرها از هر وسیله ای استفاده میکردم، اتوبوس، قطار، کامیون، تراکتور و … و بسیاری از موارد ساعتها پیاده راه می رفتم.

اولین مقصد سفر من ییلاق های سنگسری ها بود. می خواستم به عنوان دانشجوی هنر ، سنگسری ها را بیشتر بشناسم.  به ییلاق گل زرد رفتم. به همان محلی که سال ها قبل سیاه چادر (گوت) ما برپا می شد.

احمد نادعلیان در یک سیاه چادر سنگسری، ییلاق گل زرد، همان محلی که در دوران کودکی با بزغاله ها بازی می کرد.
احمد نادعلیان در یک سیاه چادر سنگسری، ییلاق گل زرد، همان محلی که در دوران کودکی با بزغاله ها بازی می کرد.

در همان محلی که در دوران کودکی با بزغاله ها بازی می کردم نشستم و با سه پایه از خودم عکس گرفتم. تخته طراحی، کوله پشتی، کیسه خواب ، سه پایه نقاشی و …

طاهره خانم در سیاه چادر سنگسری، ییلاق گل زرد، محل سیاه چادر (گُوتکِمال) قدیمی خانواده ما
طاهره خانم در سیاه چادر سنگسری، ییلاق گل زرد، محل سیاه چادر (گُوتکِمال) قدیمی خانواده مایکی از خانواده های همسایه خانوادگی ما طاهره خانم همسر آقای اصغر عباسعلیان در محل چادر ما سیاه چادرشان را برپا کرده بودند. طاهر خانم از من پذیرایی کرد. از محیط  داخل سیاه چادر و صنایع دستی عکاسی کردم.
آب پاشی طاهره خانم در سیاه چادر سنگسری، ییلاق گل زرد، محل سیاه چادر (گُوتکِمال) قدیمی خانواده ما
آب پاشی طاهره خانم در سیاه چادر سنگسری، ییلاق گل زرد، محل سیاه چادر (گُوتکِمال) قدیمی خانواده ما

معمولا رسم است سنگسری ها زمانیکه در چادر هستند همیشه با یک آفتابه مسی زمین را آب پاشی می کنند. حالا که دانشجوی هنر شده بودم به چشم اشکال مثبت و منقی درس مبانی هنرهای تجسمی محیط را می دیدم. پاشیدن آب بر روی خاک ایران رایحه عجیبی دارد. در سرزمین های دیگر چنین تجربه ای معنا ندارد.

پلاس های داخل سیاه چادر سنگسری حُسنی خانم ، ییلاق گل زرد،
پلاس های داخل سیاه چادر سنگسری حُسنی خانم ، ییلاق گل زرد،

از سیاه چادر حسنی خانم هم بازدید کردم. با تمرکز بر پلاس های سنگسری از محیط عکاسی کردم.

کوله دوش چوپانی ، قلاب سنگ پدر بزرگ من
کوله دوش چوپانی ، قلاب سنگ پدر بزرگ من

زمانیکه پدر بزرگم برای آخرین بار اطلاع داد که او را از طبیعت به تهران بیاوریم کوله دوش چوپانی ، قلاب سنگ ، و همه اشیا را به من داد.

او همه این بافته ها را خودش می بافت.

نقاشی رنگ روغن، کفش چوپانی پدربزگ من و کتری مسی خانوادگی برای چادر هیزمی
نقاشی رنگ روغن، کفش چوپانی پدربزگ من و کتری مسی خانوادگی برای چادر هیزمی

در همان سال های اول دانشجویی از کفشهایش و کتری ییلاق به عنوان طبیعت بی جان نقاشی کشیدم.

چشمنداز ییلاق گل زرد، احمد نادعلیان در دوران کودگی در این محیط زندگی می کرد
چشمنداز ییلاق گل زرد، احمد نادعلیان در دوران کودگی در این محیط زندگی می کرد

زمانیکه که من خردسال بودم و ییلاق می رفتیم در حاشیه همین رودخانه بازی می کردیم. تعدادی از بچه ها را دیدم که الک دولک بازی می کردند. در زمان کودکی من شاید نزدیک به بیست چادر در این محل بر پا می شد. در سفر های تابستان 1363 دوربین عکاسی نداشتم. اما این تصویر در سال 1364 نشان می دهد که تعداد سیاه چادر ها هفت تا هستند. و البته دو چادر برزنتی نیز دیده می شود.

در سال 1398 چند میهمان داشتم و زمانیکه به ییلاق رفتیم دیدم که  فقط دو تا سیاه چادر باقی مانده است. زندگی به صورت کوچرو بودن خیلی سخت شده است. نسل جوان تمایلی ندارند که این کار را دنبال کنند.

احمد نادعلیان در غار ییلاق گل زرد
احمد نادعلیان در غار ییلاق گل زرد

در سال 1364 زمانیکه به ییلاق گل زرد رفتم به همراه تعدادی از بچه های ییلاق از غار گل زرد بازدید داشتیم. همان غاری که پسرخاله های پدرم زمانیکه من کم سن بودم آن را کشف کردند.

یک سگ در شب ییلاق گل زرد
یک سگ در شب ییلاق گل زرد

 حالا دیگر اگر شب از ییلاق دور می شدم بوی غریبه می دادم.

طراحی احمد نادعلیان از یک چوپان در ییلاق گل زرد
طراحی احمد نادعلیان از یک چوپان در ییلاق گل زرد

در طول سفر معمولا طراحی می کردم.  طراخی های  آن زمان، چوپان ها، محیطی که شیر می دوشیدند و گاهی از حیوانات را نشان می دهند.

طراحی احمد نادعلیان از فضای شیر دوشیدن ییلاق گل زرد
طراحی احمد نادعلیان از فضای شیر دوشیدن ییلاق گل زرد
طراحی احمد نادعلیان از الاغ در ییلاق گل زرد
طراحی احمد نادعلیان از الاغ در ییلاق گل زرد

در تابستان سال 1364 از ییلاق چَپک که یکی دیگر از ییلاق های منطقه پلور هست بازدید داشتم.  گاهی از چهره افراد طراحی می کردم.

 احمد نادعلیان در حال طراحی از یک پیرمرد در ییلاق چپک
احمد نادعلیان در حال طراحی از یک پیرمرد در ییلاق چپک
 طراحی احمد نادعلیان از یک پیرمرد در ییلاق چپک
طراحی احمد نادعلیان از یک پیرمرد در ییلاق چپک
بچه های ییلاق چپک و یک مجسمه گلی
بچه های ییلاق چپک و یک مجسمه گلی

معمولا بسیاری از مادران سنگسری زمانی که با گِل ، تنور درست می کردند به کودکان گِل می دادند. بعضی از کودکان و نوجوانان در میان کوچرو ها بسیار با استعداد هستند. این مجسمه های گِلی را از یکی از نوجوانان ییلاق چَپک هدیه گرفتم. هنوز در مرکز هنر پردیس در تهران نگهداری می شود.

مجسمه های گِلی کودکان و نوجوانان در ییلاق چپک
مجسمه های گِلی کودکان و نوجوانان در ییلاق چپک
سنگسری های ییلاق”مُوزون” در حال دوشیدن شیر

در تابستان 1364 به “مُوزون” یکی دیگر از ییلاق های سنگسری رفتم.  در آن زمان دایی رضا و خانواده اش هنوز ییلاق می رفتند.  این ییلاق در اطراف بایجان در مسیر تهران به آمل در یک منطقه مرتفع واقع شده است.

ییلاق سنگسری "مُوزون" دختر دایی ها و یکی از پسر دایی ها من در حال بازی با بزغاله
ییلاق سنگسری “مُوزون” دختر دایی ها و یکی از پسر دایی ها من در حال بازی با بزغاله

 از بچه های دایی رضا عکاسی کردم. معمولا بزغاله ها تحرک را دوست دارند. از سرگرمی های بچه های ییلاق و بازی با بزغاله عکاسی کردم .

طراحی از یک پسر در ییلاق سنگسری "مُوزون"
طراحی از یک پسر در ییلاق سنگسری “مُوزون”

از آن سفر طراحی هایی موجود است. گاهی از بچه های ییلاق طراحی می کردم.

دختر دایی من در ییلاق سنگسری "مُوزون"
دختر دایی من در ییلاق سنگسری “مُوزون”
زن دایی مریم در کنار تنور هیزمی در ییلاق سنگسری "مُوزون"
زن دایی مریم در کنار تنور هیزمی در ییلاق سنگسری “مُوزون”

زن دایی مریم در کنار تنور هیزمی ، نان پخت می کرد.

یک چوپان در ارتقاعات ییلاق سنگسری "مُوزون"
یک چوپان در ارتقاعات ییلاق سنگسری “مُوزون”

چوپان سنگسری معمولا شب ها دام را به بالای کوهستان می برند. در ارتقاعات بالا علف ها دیرتر رویش می کنند و معمولا در نیمه تابستان شب ها به ارتفاعات می روند.

دایی رضا احمد نادعلیان زمانیکه در ییلاق سنگسری "مُوزون" چوپان بود
دایی رضا احمد نادعلیان زمانیکه در ییلاق سنگسری “مُوزون” چوپان بود

 یک شب با دایی رضا به ارتقاعات رفتم. در آن بالا به همراه یک چوپان کمکی آتش روشن کردند.

شب مانی در کنار چوپان ها در ارتقاعات ییلاق سنگسری "مُوزون"
شب مانی در کنار چوپان ها در ارتقاعات ییلاق سنگسری “مُوزون”

شب طبق معمول چوپان همراه دایی در نمد چوغا خوابیده بود و من هم در کیسه خواب خودم خوابیدم. صبح که بیدار شدم دایی رفته بود.

نمای کوه دماوند و ابرها در پایین در ارتقاعات ییلاق سنگسری "مُوزون"
نمای کوه دماوند و ابرها در پایین در ارتقاعات ییلاق سنگسری “مُوزون”

 در سمت دیگر محل خواب ما یک فضایی رویایی دیدم. ما بالای ابرها خوابیده بودیم. زندگی برای خود سنگسری ها سخت است. اما آنها نمی دانند در عالم رویاها زندگی می کنند.

Views: 11

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *