Ahmad Nadalian: How did I get acquainted with the anatomy and the human body?

When I was a student, there was limited anatomy design in the Fine Arts Faculty curriculum. Due to personal interest, I went to medical school in the summer of 1984 and started a series of works to learn more about anatomy. Gradually I became interested in naturalism art. Following this process, I designed different people in a public bath.

شاید دلیل آن این بود که بعضی از استادان و هنرمندان می گفتند که در دانشکده های غربی مدل زنده برهنه دارند و ما در پس لباس و چادر چگونه طراحی یاد بگیریم؟

زمانیکه دانشکده تعطیل شد گاهی در خانه دوستم ، علی حسن زاده بدن را بدون لباس طراحی می کردیم. گاهی از دوستان دبیرستانی در خانه این کار را دنبال می کردم.

طراحی اندام انسان تابستان 1363
طراحی اندام انسان تابستان 1363

در تابستان 1363 به دانشکده پزشکی مراجعه کردم و استخوان ها را طراحی کردم.

طراحی استخوان ها، دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، تابستان 1363
طراحی استخوان ها، دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، تابستان 1363
طراحی استخوان ها، دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، تابستان 1363
طراحی استخوان ها، دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، تابستان 1363

 و گاهی طراحی هایی انجام دادم که فراتر از نیاز یک دانشجوی هنر بود.

احمد نادعلیان در حال طراحی از یک جسد، دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، تابستان 1363
احمد نادعلیان در حال طراحی از یک جسد، دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، تابستان 1363

بواسطه آشنایی با آقای ولد خانی که در آن زمان آنجا کار می کرد و به نقاشی علاقه داشت به سالن تشریح راه پیدا کردم.  با استادان آنجا هم دوست شدم. فکر می کنم آقای دکتر غنی در آن زمان آنجا تدریس می کردند. یکی دیگر از استادن نظام الدین مصفا بود. از بیمارستان یک جنین هفت ماهه برای من آورد که در فرمالین قرار داده شده بود. هنوز در مجموعه تهران نگهداری می شود. 

طراحی احمد نادعلیان از یک جسد، دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، تابستان 1363
طراحی احمد نادعلیان از یک جسد، دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، تابستان 1363

چندین طراحی از یک جسد انجام دادم. دوست داشتم که تنها بودن با یک جسد و تمرکز بر دنیای پس از مرگ را تجربه کنم. در آن زمان مشکل دانشجویان پزشکی نداشتن جسد بود. جسد یک معتاد را به آنجا آورده بودند و دانشجویان پزشکی این جسد را تشریخ می کردند. بر روی بعضی از میز ها استخوان ها و جسد های دیگری وجود داشتند که آناتومی آنها با ایرانی ها متفاوت بود. زمانیکه علت آن را پرسیدم متوجه شدم که استخوان و جسد از هند وارد می شود. فکر نمی کردم در کشورم کمبود مرده داشته باشیم. دلیل آن احکام شرعی بود.  شخصا رضایت دارم پس از مرگ برای پیشرفت دانش جسدم تشریح شود و اگر چیزی سالم بود هدیه شود. 

 در یک دوره هم به صورت افراطی و بیش از آنچه که نیاز بود از روی عکس کار می کردم و نتیج اش کارهای عکس گونه بود.  چهره یکی از استادان آناتومی را به صورت عکس گونه طراحی کردم.

طراحی عکس گونه احمد نادعلیان، یکی از استادان آناتومی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، پائیز 1363
طراحی عکس گونه احمد نادعلیان، یکی از استادان آناتومی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، پائیز 1363
طراحی عکس گونه احمد نادعلیان، علی مرد نابینا در محله ما، پائیز 1363
طراحی عکس گونه احمد نادعلیان، علی مرد نابینا در محله ما، پائیز 1363
طراحی عکس گونه احمد نادعلیان، رضا فراهانی دوست دوران دبیرستانی من محله ما، پائیز 1363
طراحی عکس گونه احمد نادعلیان، رضا فراهانی دوست دوران دبیرستانی من محله ما، پائیز 1363

در یک دوره هم به صورت افراطی و بیش از آنچه که نیاز بود از روی عکس کار می کردم و نتیج اش کارهای عکس گونه بود.

طراحی عکس گونه احمد نادعلیان، یکی از دوستان محله ما، پائیز 1363
طراحی عکس گونه احمد نادعلیان، یکی از دوستان محله ما، پائیز 1363

شاید انجام این طرح ها نیاز طراحی هنری نبود. اما برای شناخت نور و سایه و بافت در مبانی مفید بود. مهم تر از آن به من دقت داد. از آن پس جوش، مو، عرق در اجزاء چهره افراد برای من مثل کوه ، درخت و رودخانه بودند. با دنیای جدیدی در اجزاء بدن انسان آشنا شدم.

طراحی اندام در حمام عمومی چهار راه کوکاکولا احمد نادعلیان
طراحی اندام در حمام عمومی چهار راه کوکاکولا احمد نادعلیان

در مرحله بعدی به حمام عمومی چهار راه کوکاکولا در خیابان پیروزی می رفتم و طراحی می کردم. در سال های بعد حمام های عمومی بسته شدند و فقط بخش نمره و خصوصی آن باقی ماند. حالا دیگر آن حمام وجود ندارد.

طراحی اندام در حمام عمومی چهار راه کوکاکولا احمد نادعلیان
طراحی اندام در حمام عمومی چهار راه کوکاکولا احمد نادعلیان

حضور در محیط عمومی و نامتعارف کمی جسارت و اعتماد به نفس می خواست. پس از مدتی تقریبا برای کارکنان حمام عادی شده بود. نوشابه خنک هم می دادند. اما هر بار که می رفتم ، افراد جدید که می آمدند تعجب می کردند. عجیب هم بود و صحبت هایی که رد و بدل می شد جالب بود. میران بخار و رطوبت بالا بود. اما در گوشه حمام یک صندلی برای من وجود داشت و من طراحی میکردم. من می بایستی صبر کنم تا به من عادت کنند.

ادامه دارد

Views: 26

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *