I know Hassan Daryapeym Hormuzi from fifteen years ago. He is native who live in Hormuz. Many people in Hormuz Island ignore his talent. His realm of mind and vision is beyond the small island that many people build for themselves. I consult with him about my work on the island. He look after my museum on the island for many years.
اولین بار حسن دریاپیما را در بهمن ماه سال ۱۳۸۵ در ساحل سنگر محدلی ملاقات کردم. او تنها بومی بوده است که سال ها کار هنرمندان را از نزدیک دنبال کرده است.
احمد نادعلیان: رمزگشایی یکی از آثار ویدیویی حسن دریاپیمای هرمزی
در سال 1385 زمانی که در طبیعت کار می کردیم به محل جشنواره میآمد و با علاقه کار هنرمندان را دنبال میکرد و در اجرای کارها مشارکت داشت.
زمانیکه چهره هنرجویان را با خاک سرخ نقاشی میکردم از من خواست که بر روی چهرهاش طرحی بکشم و از او پرسیدم که چه چیزی بر چهره ات بکشم؟ به من پاسخ داد “سینگو”. در آن زمان با گویش و زبان هرمزگانی نمیدانستم و میزبانان و دوستان بومی بندرعباس گفتند که میگویند خرچنگ. از او سوال کردم چرا خرچنگ گفت خرچنگ مثل انسان با دست غذا میخورد.
زمانی که شب ، قلعه پرتغالی ها رفتیم با ما همراه بود و در مراسم در رویدادهایی که پیشبینی کرده بودم مثل هنر اجرا و صدا مشارکت داشت و ما به یک بز نیاز داشتیم که دوستان بندری از او خواستن و از خانه مادرش یک بز سفید آورد و بعدها زمانی که آنجا دیدم که در دو طاق ورودی خانه از آن ها استفاده می شد.
حسن در هنر اجرا مشارکت می کرد. به دلیل چهره و سکوتی که داشت حضورش بسیار تاثیرگذار بود. فکر می کنم او و یا دوستان بندری برای اجرا آقای عبدالرسول دریاپیما را به قلعه و کلیساها آوردند و عبدالرسول دریاپیما هم در هنر صدا مشارکت داشت.
بعضی از هنرمندانی که از بندر عباس آمده بودند چندان دوست نداشتند که در طرح هایی که من پیشبینی میکردم مشارکت داشته باشند. اما او به عنوان یک فرد بومی همیشه در کارهای اجرای موسیقی با زباله ها و دیگر کارها مشارکت داشت.
روزهای بعد به محل جشنواره ما آمد و نکته ای که جالب بود برای مدت سه روز نقاشی با خاک سرخ بر چهره اش را پاک نکرده بود.
زمانی که از او سوال کردم که چرا نقاشی را پاک نمیکنی؟ گفت دوست دارم که مردم هرمز هنر شما را ببینند. بدون اینکه من از او بخواهم او چنین عملی را انجام داده بود. از او پرسیدم که برخورد مردم چگونه است؟ گفت از من سئوال می کنند که چگونه وضو می گیری؟ با شناختی که از هرمز دارم عمل او در آن زمان بسیار جسورانه بوده است و از همان اولین ملاقات و پرسش و پاسخ متوجه شدم که با فرد متفاوتی روبرو شده ام. حالا که پانزده سال گذشته است نقاشی بر چهره در داخل شهر عمل طبیعی است. هیچ کس سئوال نمی کند چرا؟
یکی از کارهای عجیب او این بود که برای اینکه نقاشی یا طرحی که بر صورتش کشیده بودم را برای خودش یادگاری نگه دارد به یک عکاسی رفته بود و خواسته بود از چهرهاش عکس بگیرند. از عکاس خواسته بود بود که چهره نقاشی شده اش با دریا ترکیب شود.
مهمتر از این شنیدم که او زمانی که زلزله بم روی داده کل جزیره هرمز را از پشت و به عبارتی دنده عقب راه رفته است . در این خصوص از او پرسیدم که چرا این کار را کردی؟ گفت کار دیگری از دست من بر نمی آمد. این عمل نمادین و متفاوت او شخصیت و ذهنیت او را معرفی می کند. بحث این نیست که او را جدی نمی گیرند. به دلیل رفتار متفاوت و متمایز از عامه مردم، بسیاری از عوام او را “حسن گنوغ” به معنی “حسن دیوانه” یا حسن دنده عقب (کسی که از پشت سر راه رفته است) و در سال های اخیر به دلیل مراوده و رفت و آمد دراز مدت با من و حمایتهای مداومش او را حسن نادعلی و یا “حسن دکتر” می نامند.
البته زمانیکه در هرمز خانه خریدم هرمزی ها می گفتند این دکتر گنوغ است. زمانیکه هنرمندان آمدند و داوطلبانه کار می کردند جامعه هرمز می گفت این هنرمندان گنوغ هستند. بعد که بازدید کننده ها آمدندگفتند که آنها گنوغ هستند که پول می دهد و اینجا را می بینند.
بعد از مدتی هرمز پر از گنوغ شد. آیا آنهایی که در کوچه پیس کوچه ها کسب و کار را اندازی کردند گنوغ نیستند؟
زمانی که با بدوی ترین ابزار ما هنر صدا کار می کردیم او مشارکت داشت و کارها را دنبال میکرد
در آخرین روزی که جزیره را ترک می کردیم به چشم دیدم که هنوز نقاشی را پاک نکرده است. زمانیکه از او سئوال کردم که چرا نقاشی را پاک نمی کنی گفت: “هرکس که نقش زده خودش پاک کند.”
در آخرین لحضات ترک جزیره من سعی کردم در یک رفتاری که کمی توأم با تشریفات بود و شاید مثل یک مراسم دامادی و یا آیینی در حضور هنرمندان که در قایق منتظر بودند طراحی با خاک سرخ را از چهره اش پاک کنم. از هنرمندان خواستم که در دستان من آب بریزند. علی رغم اینکه به دلیل آسیب دیدن پایم توان تحرک نداشتم آب را در مقابل چهره او در دستانم حفظ کردم. در داخل آب انعکاس چهره اش را میدیدم و ناگهان آب را به صورتش پاشیدم. با یک پارچه سنتی هر که معمولا صیادان به کمر می بندند صورتش را نوازش و پاک کردم.
در آخرین روز اقامت در جزیره قبل از خداحافظی در اسکله صورتش را شستشو دادم.
در آن زمان شاید این قضاوت خیلی زود بود در سایتم نوشته بودم: بهترین زمان و مکان و انسان، این مرد را هیچ وقت فراموش نمی کنم. البته همیشه قضاوت هایم درست نبوده در زمان ها و مکان هایی که به افراد عادی اعتماد کردم اما در دراز مدت متوجه شدم که آنها آن فردی که من میشناختم نیستند. حسن هم در این سالها تغییر کرده است. گاهی اشتباه می کند. گاهی با او موافق نیستم. اما قابل اعتماد است. دروغ نمی گوید. دوگانه سوز یا دوزیست نیست. در جمع خود را چیزی معرفی کند و در خلوت کار دیگر انجام دهد.
توصیه می کنم زمانیکه به جزیره رفتید با حسن هماهنگ کنید و اگر فرصت داشت با حسن صحبت کنید. از حسن بخواهید جزیره را به شما معرفی کند. راهنمای خیلی خوبی هست. در جزیره هرمز چندین حسن دریاپیما وجود دارد. این شماره حسن دریاپیمای مورد نظر من است. 09171697644
نمونه مشابه ندارد
بعد از دوسال زمانیکه تنها در کوچه های هرمز راه می رفتم. حسن دریاپیما من را دید. به من گفت می دانستم که شما را رها می کنند. چون شما را در کوچه های هرمز تنها دیدم شما را به خانه بردم. اگر بندری ها همراهتان بودند شما را به خانه نمی بردم. جسن دریاپیما استاد آتش روشن کردن است. در اولین برخورد به نظر نمی رسد. اما می داند چه جور شما را تحریک کند.
بعد از سال 86 همیشه با زبان طعنه می گفت استاد شاگردان شما کجا هستند؟ آنهایی که یکی نوشیدنی می داد، یکی باد می زد، یکی محافظ بود، … همه گوش به فرمان بودند. کجا هستند؟ این مرد همیشه اینگونه ماند. با چنین نکاتی آتش روشن می کرد. در یادداشت های بعدی در مورد این مرد که بهلول و عاقل جزیره است، به ظاهر ساکت ولی آتش بیار است.
نکته ای که عجیب است حتی افراد بانفوذ جزیره توانایی فکری و ذهنی او را به رسمیت نمی شناسند. مدتی قبل به من گفت برای شهردار شدن فراخوان داده بودند که افراد برای مصاحبه اعلام امادگی کنند و حسن ثبت نام کرده بود. گفت اصلا انتظار نداشتم من را برای مصاحبه دعوت کنند. در طی مصاحبه دیدگاه هایش را مطرح کرده است. او می گفت زمانی که صحبت می کردم یکی از آنها لبخند می زد. من هم به حسن گفتم که کار مصاحبه سخت بوده و شما را برای میان برنامه و زنگ تفریح دعوت کردند.
آنچه که موجب می شود که آنها فریب ظاهر حسن را بخورند این است که حسن لکنت دارد و نگارش متن را خوب نمیداند. گاهی از افراد می خواهد افکار او را بنویسند. اخیرا افکارش را به آقای محمود هرمزی مدیر موزه می گوید و ایشان برایش تنظیم می کند.
مدتی قبل به من گفت یک متن تنظیم کرده و در شبکه های اجتماعی ارسال کرده است. در نهایت همه گفتند این را دکتر نادعلیان نوشته است. کلی خندیدم . گفتم نبود من هم تاثیر گذار است. من پس از انتشار و پیامد های آن متوجه شدم که داستان چه بوده است.
متن های حسن با تنظیم و ویرایش محمود هرمزی
چرا در جزیره هرمز یک گروه مردمی و یا انجمن فعال و کارآمدی وجود ندارد ؟!!
اگر از ما بپرسند که بعنوان مثال ، نتیجه فعالیت های یک ساله کانون فیلم و عکس ، انجمن های راهنمایان گردشگری و یا محیط زیستی و حتی شعر و ادبیات جزیره هرمز چه بوده است چه جوابی می دهیم ؟!!!
و یا اصلا توسط چه افرادی اداره می شود و مدیر و اعضا چه کسانی هستند ؟
آیا ما هم می خواهیم مثل دیگر سازمان ها بگوییم اینقدر شغل ایجاد کرده ایم و یا صد ها مورد فعالیت اجتماعی و فرهنگی را لیست کنیم ، اما در عمل خلاف آن باشد ؟!
قطعا برای رشد یک جامعه ، گروه های مردمی بایست در کنار های سازمان های دولتی فعالیت داشته باشند و حتی قوی تر پیش بروند .
هر چند بنظر می رسد ، زمانی یک جامعه قدرتمند و قوی می شود و رشد خواهد کرد که مدیر قوی و با دانش آن را اداره کند .
اما مطالبه گری همیشه به خواستن نیست .
بعضی وقت ها به داشتن است !!
ما نمی توانیم هر مسولی که آمد بگوییم چه می خواهیم ، یک بار هم باید بگوییم چه کارهایی انجام داده ایم و الان کجا هستیم !
بنظر می رسد گروه های مردمی و کانون ها و انجمن ها ی جزیره هرمز یا برنامه ایی ندارند یا بشدت اختلاف دیدگاه و سلیقه در مجموعه شان هست که ضربه زیادی را جامعه هرمز وارد می کند .
در بیشتر کشورها، انجمن ها و گروه های مردمی بدلیل فعالیت های ارزشمند شان از طرف دولت حمایت های مالی و بودجه دریافت می کنند و البته بخش اعظم بودجه آنها ، از طریق حمایت های مردمی و یا فروش کالاها و محصولاتشان تامین می شود .
ما خودمان برای خودمان و شهرمان چه می کنیم ؟!!!
حسن دریاپیما
در یاداشت دیگری نوشته بود
آقا متری چن ؟؟؟؟
این زمین رو واست می فروشم اما 10 میلیون شیرینی می خوام …
مسایل زیادی پیرامون ملک و خرید و فروش زمین در جزیره هرمز وجود دارد .
چرا بومیان دوست دارند املاک و اراضی خود را بفروشند ؟ چه کسانی توانایی خرید دارند و بسیار سوال دیگر که به ذهن می رسد .
از سرمایه گذاری چه می خواهیم و یا چه می دانیم ؟
تصمیم دارم که در چند بخش موضوع زمین را بررسی کنم .
با احترام به دلالان عزیز
چرا ؟
شرایط زندگی باعث می شود تا یک فرد بومی بخواهد از جایی که خاطرات کودکی و هر آنچه در آنجا یادآور و خاطره دارد را رها کند و برای رفاه بیشتر ، دسترسی راحت تر به پزشک و درمان و … به شهر بزرگتری مثل بندرعباس برود .
حق هر شهروند است که بخواهد امتیازات و رفاه اجتماعی بهتری داشته باشد و قطعا می تواند زمین شخصی خود را با اراده و اختیار خود بفروشد .
در این بین چندین سوال مطرح می شود . آیا قیمتی که در حال حاضر اعلام می شود استاندارد و قانونی است ؟ بر چه اساسی یک خانه چندین میلیارد قیمت گذاری می شود و توسط چه کسی ؟
قطعا بهترین سازوکار این است که شهرداری و یا مشاور املاک بصورت کارشناسی قیمت گذاری ها را انجام دهند .
متاسفانه فعلا جزیره دست دلالان محترم است و بیشترین آسیب را جامعه بومی می بیند .
ادامه دارد …
حسن دریاپیما
ماجرا
وقتی از بندرعباس و یا جزیره قشم به هرمز می آییم اقامتگاه گنبدی شکل رنگین ماجرا خود نمایی می کند .
معماری منحصر بفرد این اقامتگاه ، ماجرا را به یکی از خاص ترین اقامتگاه ها تبدیل کرده است .
فقط کافی است اینستاگرام را باز کنید حتما یک عکس ویا فیلم را از این مجموعه زیبا می بیند .
اگر یک راننده یا تورلیدر در جزیره هرمز هستید قطعا می دانید که از ماه ها قبل و یا همین الان هم خیلی ها تماس می گیرند و می پرسند که چطور در این اقامتگاه ، اسکان داشته باشند .
چرا خومان – ما بومیان جزیره – اولین افرادی نباشیم که از این مجموعه استفاده می کنیم ؟
گفته می شود زمستان امسال این اقامتگاه گردشگری فرهنگی افتتاح می شود .
تا چه حد مایل هستیم از امکانات رفاهی و تفریحی ساخته شده درجزیره هرمز بهرمند شویم ؟
اگر کسی بخواهد یک شب خوابیدن در کمپ ماجرا را تجربه کند آیا می تواند ؟
مثل مادری نباشیم که ظرف های زیبا و لوکس تر را به مهمانان می دهیم و خودمان را از آن بی بهره می کنیم .
تا حدودی شاید هزینه پذیرش اقامت در ماجرا برای بومیان بالا باشد .
بهتر است بومیان در استفاده و تجربیات اینچنینی قدرت بودن را داشته باشند و اولین افرادی باشند که از ساخته ها و یا پیشرفت های جزیره استفاده می کنند .
اگر از طرف مدیریت ماجرا هماهنگی و یا همراهی صورت گیرد شاید بومیان بتوانند به مانند گردشگران و یا حتی قبل از آنها از این امکانات بهره ببرند .
بومیان جزیره باید اولین افرادی باشند که از داشته های جایی که زندگی می کنند لذت می برند .
حسن دریاپیما
در اینجا رسما اعلام می کنم الزاما با مطالب بالا موافق نیستم. در بسیاری از موارد به افکار حسن انتقاد دارم و مخالف هستم. اما این اختلاف دیدگاه یا آگاهی نسبت به اشتباهات او مانع نمی شود که توانایی او را نادیده بگیرم. دوباره تکرار می کنم شخصا برای برنامه هایم با حسن دریاپیما مشورت می کنم و اخیرا برای سایت جدیدم بسیاری از نوشته ها را برای آقای محمود هرمزی ارسال و ایشان بدون دخالت در محتوا ویرایش ادبی آن را انجام می دهند.
آنچه که در شبکه های اجتماعی هرمز عجیب است اول بررسی می شود که چه کسی گفته است. بعد منطقی بودن آن تعیین می شود. تا کنون در هرمز به ماهیت افکار حسن و تنظیم آقای محمود هرمزی توجه نشده است. چند سال قبل یکی از افراد متنفذ شهر به من گفتند که یکی از نوشته های شما را بدون ذکر نامتان در گروه ها ارسال کردم و همه احسنت گفتند. بعد که متوجه شدند متن متعلق به نادعلیان است ساکت شدند.
به افراد متنفذ و جامعه جزیره هرمز توصیه می کنم که به دیگر هرمزی ها احترام بگذارند و از سرمایه های فکری شهرشان بهره ببرند.
در آینده از کارهای ویدئویی حسن دریاپیما نمایشگاهی ترتیب خواهم داد بسیار با استعداد و خلاق است. بعد ها نگاه جامعه هرمز تغییر خواهد کرد.
بیشتر می نویسم.
ادامه خواهد داشت
Views: 1