In November 2021, I went to Hormoz Island. I encountered a new Hormuz. Those who immigrated in the past two years live in coexistence with the local community. Following this interaction, Hormuz is in a new situation. Good and bad consequences are on the way.
در نیمه آبان 1400 پس از بیست ماه غیبت به جزیره هرمز رفتم. جامعه و محیط هرمز را خوب می شناختم. اما زمانی که در روز یازده آبان 1400 به جزیره هرمز رفتم با هرمزی جدید روبرو شدم. از زمان شروع کرونا به جزیره هرمز نرفته بودم. زمانیکه در جزیره قشم بودم تردد سخت بود. به دلیل بیماری زمینه ای قلبی می باید احتیاط می کردم.
چهار روز فقط در کوچه ها و خیابان ها راه رفتم. بسیاری از دوستان را دیدم. برخلاف صدایی که در فضای مجازی در مورد خودم می شنیدم ، مردم با من بسیار مهربان بودند. بسیاری از دوستان را دیدم. چهار روز فقط حرف زدم. ساعات زیادی در کافه ها، هاستل ها و اقامتگاه ها بودم. دوست داشتم فضا را از نزدیک ببینم و خودم با آنها حرف بزنم. آنها را به چالش بکشم، از تجربیات بگویم و تجربیات آنها را بشنوم. خیلی تجربه خوبی بود. خیلی یاد گرفتم.
دو سال قبل جامعه هرمز هر فرد متمایز از خودشان که موی بلندی داشت، لباس متفاوتی داشت و … را هیپی می پنداشت. صداهایی در شبکه اجتماعی آن زمان که البته من عضو بودم می شنیدم این بود با این لایه از جامعه باید همانند کرونا مبارزه کرد و همزمان با کرونا آنها را از هرمز اخراج کرد.
می دانم زیر پوست شهر چه خبر است. و خوب می دانم قبل از حضور مهاجرین چه خبر بود. نه به صلاح است که بنویسم و نه کسی دوست دارد. بیشتر با نگاه مثبت می نویسم. پس از دو سال به چشم دیدم که مهاجرین یا سرحدی های زیادی در همزیستی با جامعه محلی در آنجا زندگی می کنند. در دوران کرونا افراد جوان مخاطره پذیر جای خالی گردشگران را پر کردند. با جامعه محلی دوست شدند. به دنبال این تعامل هرمز در وضعیت جدیدی به سر می برد. پیامدهای خوب و بدی در راه است. بهتر است خوبی ها را ببینیم و آگاه باشیم.
برای مردم هرمزگان مسافت ها دور است. در تهران فاصله مرکز و خانه ما تا ایستگاه مترو تقریبا فاصله آن بین اسکله تا موزه است. ما همیشه این فاصله را پیاده می رویم. اما با توجه به کوچه های باریک موتور سیکلت برای خانواده های هرمز یک وسیله حیاتی است. متاسفانه خطرناک ترین اسباب بازی موجود برای افراد کم سال و جوان است. آقای هرمزی مدیر موزه با دوچرخه تردد می کند. پیش بینی می شود این وسیله پاک در آینده بیشتر از گذشته استفاده شود. بسیاری از مهاجرین را در کوچه دیدم که با دوچرخه جابجا می شدند.
در بسیاری از محیط ها که به صورت نگارخانه و یا فروش صنایع دستی راه اندازی شده اند به چشم دیدم که آثاری وجود دارند که اصالتا بومی نیستند. در تمامی سال هایی که در جزیره هرمز کار کردم سنت گرایان و یا مخالفین من این انتقاد را مطرح می کردند که آقای نادعلیان با ترویج نقاشی پشت شیشه که اصالتا بومی نیست به هنر سنتی استان ضربه می زند. یک بار در شهر اصفهان و در یک سفر علمی با آقای دکتر نامور مطلق همسفر بودم و ایشان چون در آن زمان معاون صنایع دستی گردشگری بودند گفتند این انتقاد را زمانیکه به استان هرمزگان سفر کرده اند شنیده اند. علاوه بر این دوستانی نگران نوآوری های من در هرمزگان هستند. زمانی همین سئوال را از افراد جوان داشتم. پاسخ های جالبی داشتند. اما شخصا فکر می کنم حضور صنایع متفاوت در هر منطقه می تواند موجب رشد آن صنایع دستی شود. رقابت صورت می گیرد. صنایع دستی بومی از آن تاثیر می پذیرد. تاثیرات استحاله پیدا می کند و سنت بومی جدیدی متولد می شود. فرهنگ و سنت امری ثابت نیستند. پویا هستند. اگر پویا نباشند می میرند.
اگرچه شخصا خیلی از سنت های منسوخ شده که نسل جدید بومی آنها را نمی شناسند را شناسایی و در موزه و یا کتابم معرفی کردم. اغلب جوانان لنگر کهن را نمی شناسند. سوراخ کننده باستانی را نمی شناسند. اما ما هم داریم، هم می شناسیم و هم می شناسانیم.
برای مثال این وسایل چرمی اگر بماند و در جزیره تولید شود در بلند مدت از نقوش گلابتون تاثیر می پذیرد. و بر عکس در گلابتون کارکردهای جدیدی شکل می گیرد. برای مثال با گلابتون ، صنایع جدیدی پدید می آید که قبلا در مکرومه بافی وجود داشته است.
در ضمن بد نیست بدانیم اصالت مکرومه با توجه به شواهد باستان شناسی به بین النهرین باستان برمی گردد. در قرون میانه در کشورهای عربی رواج داشته است. به اروپا رفته و از آنجا به سراسر دنیا معرفی شده است. بدون اینکه ما بدانیم غریبه نیست.
مجال کافی دارم که در یادداشتی جداگانه در مورد عمران بخش دولتی و بنیاد برکت مطالبی جداگانه بنویسم. در فیلم سینایی، پیتزا آنقدر مورد توجه قرار گرفت که دیده نشد همسر دکتر نادعلیان پیشنهاد داد که گل کاغذی بکارید. آیا وجود نداشتند. البته که وجود داشتند. اما کارکرد فرهنگی و زیبایی شناسی آن برای گردشگری مهم است.
آیا درهای دولنگه کویری که برای هرمزگان بومی نیستند جایگزین درهای سنتی هرمزگان خواهند شد؟ چون ما فکر می کنیم که این سنت است. اما سنت این منطقه نبوده است.
مکان ویژه بودن نقاشی دیواری و کارکرد نقاشی در محیط عمومی برای من جالب بود و تحسین می کنم.
اگر مردم جزیره هرمز هرچند با نگاهی عامیانه ،خودشان خانه هایشان را نقاشی کردند بیشتر مراقب آن خواهند بود. چون برای آن زحمت می کشند و پول آن را می دهند.
به کار گیری نقوش سنتی و تنوع رنگ می تواند نیازهای بصری و خواست جامعه گردشگر از هرمز را تامین نماید.
همه نوع نقاشی دیواری در هرمز دیده می شود.
هر توسعه ای هزینه دارد. هزینه آن را چه کسی باید بپردازد؟ دولت یا طبیعت؟ مراقب باشیم که برای درست کردن یک جا، جای دیگری را ویران نکنیم.
حتما جامعه هرمز در رقابت با فروشندگان غیر بومی بسته بندی حرفه ای را یاد خواهند گرفت. مهاجرین جدید آدم های بازی هستند.
شاید با نگاهی به این تصویر ما ندانیم که این تصویر مربوط به یکی از فروشگاه های جزیره هرمز است. آیا مداخله فرهنگی محسوب می شود؟ چرا قالیچه ایرانی باید در همه جای دنیا باشد ولی مجسمه بودا؛ شیوا؛ برهما، ویشنو در هرمز نباشد.
گذشته درخشان هرمز میزبان فرهنگ های دوردست بوده است. مطالعات من نشان می دهد که محلی وجود دارد که قبرستان بودایی ها بوده است. فرهنگ های بسته محکوم به نابودی هستند. ما در بندر عباس معبد بودایی داریم. وجود آن به فرهنگ بومی آسیبی نمی رساند.
حالا همانند هرمز قبل از پرتغالی ها همه فرهنگ ها را می توان در هرمز دید. این نوشته برای من هزینه خواهد داشت. سنت گرایان حمله می کنند. آمادگی دارم در کلاب هاوس و یا هر پلتفورم فضای مجازی بحث کنم. امروزه حتی مداحی ها از فرهنگ موسیقی زیر زمینی تاثیر پذیرفته است و من در جامعه سنت گرای قشم زمانیکه مولودی می خوانند، گاهی از کیبورد استفاده می کنند. در این برنامه ها وزن و ریتم غربی و یا هنر پاپ شنیده می شود.
هنر امروز هرمز می تواند از ماسک های افریقایی ، پنجه های شمال افریقا و علائم هندی تاثیر بگیرد. خود عامه هرمز از نظریه پردازان به ظاهر آگاه ولی متحجر پیشرو تر هستند. این تعامل در لباس زنان، نقش حنا و گلابتون دیده می شود. من در کل آینده خوبی می بینم.
فرهنگ هند سهم زیادی در فرهنگ هرمزگان دارد. حالا در هرمز رد پای نماد های شمال افریقا و هنر را می بینیم. پیش بینی می کنم با گذشت زمان تعدیل شوند و نوعی غربالگری فرهنگی صورت بگیرد. نه به صورت جبری. هر تقاضایی عرضه را تعیین می کند.
اما باید مراقب باشیم وجود پیکره یا صلیب ایرادی ندارد. در اصفهان گردن آویز صلیب را خاتم کاری می کنند. ملاقات شرق و غرب است. اما به شدت از ضعف مسئولین هرمز برای مراقبت از کانی ها انتقاد دارم. بهتر است فرهنگ و هنر را به عنوان کالا بفروشیم. نه مواد خام.
آیا فرهنگ کافه داری بومی خواهد شد. تفاوت آنها در مدیریت یک مکان چگونه است؟ در آینده وضعیت چگونه خواهد بود؟ جامعه هرمز از مزایای حضور مهاجرین بهره می برند. به خوبی اطلاع دارم در امور خیریه از آنها کمک می گیرند. از غیر بومی زبان یاد می گیرند. نه تنها زبان انگلیسی بلکه زبان گردشگری و ارتباطات. در عین حال در جامعه میزبان و منتقدان نگرانی هم بیان می شود.
همه چیز در جای خود نیکو و محفوظ است. هرمز نگران تسلط شهرستانی ها یا سرحدی ها. اما قدرت مدیریت و بازاریابی آنها را باور کرده است. در هرمز این خوشحالی در عمل وجود دارد که خانه را با مبلغ بالا اجاره بدهند. اما نگرانی وجود دارد که جوانان و یا طبقه اجتماعی که توان مالی ندارند نتوانند خانه اجاره کنند. این مشکل در تهران، مشهد، پاریس، لندن، توکیو و نیویورک هم وجود دارد. هر نوع توسعه مزایا و هزینه های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دارد.
Views: 3