از ابتدای حضور در جزیره هرمز اعتقاد داشتم که تاکید و توجه به فرهنگ و هنر آئینی و گذشته جزیره می تواند آنها را زنده نگاه دارد. با رشد علم و علوم عقلی ، آئین ها بی معنی و فراموش می شوند. افراد جامعه به جای بابا زار به روان درمانگر و داروهای روانپزشکان پناه می برند. پیوند هنر و آئین ها می تواند برای آئین های در حال فراموشی بستر جدیدی را فراهم نماید. مفاهیم معنوی مستتر در آنها به صورت انتزاعی زنده می ماند و جامعه محلی تشویق می شود که آنها را حفظ کند و از نظر اقتصادی از آنها سود ببرد.
در همه جوامع با رشد عقلانی جوامع آئین ها محکوم به فراموشی هستند. تنها راه بهره بردن از آنها این است که به عنوان کالای فرهنگی به گردشگر ارائه شوند. کالا به دو صورت می تواند ارائه شود. بازآفرینی آئین به همان صورتی که بوده است. در این صورت ما نگاهی موزه ای به آئین داریم. نوع دوم اقتباس آزاد هنرمندان معاصر است.
- از دوستان خواهش می کنم این نظریات را کپی نکنند. در بسیاری از موارد شاهد بوده ام که نوشته ها من را می خوانند و در روز روشن به من درس می دهند.
شاید در زمانی که در ساحل سنگر محدلی جوانان را کاملا با خاک سرخ رنگ می کردم و در کلیسای قلعه پرتغالی ها سر و صدا می کردیم آن رویداد ها از نگاه جامعه محلی هرمز بی معنی بودند. اما اجرای این آثار و انتشار آن در سایتم بعد ها خیلی از هنرمندان را به جزیره کشانید. امروزه بسیاری از فیلم های مستند و سینمایی جزیره هرمز یک سکانس انسان سرخگون و خاک سرخ مالیده شده دارد. سرخ بودن بدن یک عمل تکراری شده است. اما هنوز کشش دارد. حالا حالا ها می تواند به اقتصاد جزیره کمک کند.
تولد نقاشی با خاک سرخ جزیره هرمز بر روی چهره ها و اندام – 12 دیماه 1385
هنرمندان از دنیای پیرامون ، جامعه و آئین ها الهام می گیرند. زمانیکه این عمل انجام می شود و رسانه ای می شود مفهوم آن تغییر می کند.
دیده شدن یک کارگر معدن در شهر عادی بود. اما سرخ بودن فردی که کارش این نیست و هنرمند است سئوال ایجاد می کند. بازتاب آن تاثیر می گذارد.
البته ما در زمانه ای زندگی می کنیم که حالا به تعداد هنرمندانی که در جزیره کار کرده اند و حتی گردشگران مسلح به گوشی هوشمند این امر را به یک انفجار تبدیل کرده اند. اما در حوزه هنر نمونه نخستین ملاک قرار می گیرد و در کنار آن نمونه هایی که آن عمل را خلاقانه توسعه دادند و تکامل بخشیدند مهم هستند. آنها هنرمندانی بودند و هستند که در جزیره کار کردند. صنعت گردشگری جزیره از همه آنها سود می برد. حتی این یادداشت انگیزه سفر ایجاد می کند.
آشنایی یک هنرمند امریکایی با این نوع اجرا موجب شده که سه بار به جزیره بیاید. خانم الین در دو سفر آخر هر بار یک ماه در جزیره هرمز زندگی کرد.
آشنایی یک هنرمند امریکایی با این نوع اجرا موجب شده که سه بار به جزیره بیاید. خانم الین در دو سفر آخر هر بار یک ماه در جزیره هرمز زندگی کرد.
چند سال قبل الین کرینسلی در نیویورک از دنیا رفت. وصیت کرده بود که همه اموالش به خیریه بخشیده شود. و در کنار هرمز، کشور مکزیک را خیلی دوست داشت. همچنین طبق وصیت او را در مکزیک به خاک بسپرند. روحش شاد.
مرکز هنر پردیس به عنوان یک هنرمند سرا (آرتیست این رزیدنسی) ثابت کرد که حتی افراد خاصی که توانایی مالی بالا دارند می توانند جذب جزیره شوند و در تعامل با مردم جزیره کار کنند و سود رسان باشند. هم در حوزه فرهنگی و هم در حوزه اقتصادی حضورشان سودمند بود.
زمانیکه اولین ایمیل را دریافت کردم و قول همکاری دادم یکی از دوستانم به من گفت تو دیوانه (گنوغ) هستی. چون نوشته بود من استاد رقص هستم و می خواهم به جزیره بیایم و برقصم. البته حرکات آئینی نیز در انگلیسی رقص ترجمه می شود. منظور او ریچوال دانس بود. ترجمه بد اعمال آئینی به رقص می توانست دردسر ساز باشد. اما او کاملا از همکاری با هنرمندان بومی راضی بود.
همیشه تکرار می شود موزه سود دارد و دکتر به دنبال منافع مادی است … اگر لازم باشد تمام اسناد موزه را به صورت آنلاین منتشر می نمایم
احمد نادعلیان – چیدمان ویدیویی و صدا : با عنوان یک زن و سه مرد از جزیره هرمز
از همان ابتدا همیشه حساب و کتاب موزه را افراد بومی انجام داده اند و همه اسناد نگهداری می شود. در تمام مدت برای سفارش غذا، جابجایی، سفارش هنر بومی برگزاری همراهی راهنما دو هزار دلار هزینه شد. این هزینه معادل شصت میلیون تومان در سال 1400 است. چه میزان هزینه از کجا بابت چه خدماماتی گرفته شده و هزینه آن به جیب چه کسی رفته است. مخارج دریافتی و پرداختی از خانم الین به زبان انگلیسی و فارسی موجود است. آدم بی تجربه ای نیستم.
آقایان نامحترم زیادی هستند و فراموش کرده اند که چقدر از این جریان سود بردند. عجیب است که بعضی افراد حافظه تاریخی ندارند. زمانی بود که برای من ایمیل عاشقانه ارسال می کردند. مغزشان به شکمشان متصل است. افرادی را می شناسم که روی بزرگترین گنبد نمکی ایران زندگی می کنند، ولی نمک را نمی شناسند. شاید تا کنون لازم نبوده است که بگویم داستان چه بود؟ هیچوقت هم کل آن را نمی توانم بگویم. اما تا این حد کافی است اشاره شود که رفتار غیر حرفه ای افرادی موجب شد که عذر ایشان را بخواهم و رسما درخواست کردم که دیگر در موزه کار نکنند. دلیل داشت. نبود ایشان در موزه آینه رفتار خودشان بوده است. توصیه می کنم برای همیشه ادب را رعایت کنند.
اقتصاد ، زیبایی شناسیِ محیط زیست و فرهنگ و چگونه می توان از آن در دنیای امروز بهر برد، مباحث مهمی است که لازم است بیشتر در مورد آن بنویسیم.
ادامه دارد
Views: 0